بریدههایی از کتاب سیر عشق
۴٫۱
(۲۵۳)
در عمق هر دلخوری، مخلوطی درهموبرهم از عصبانیت شدید و میلی به همان شدت برای حرف نزدن راجع به دلیل عصبانیت وجود دارد. کسی که قهر میکند هم سخت نیازمند درک شدن از سوی شخص دیگر است و هم کاملاً مصر است که هیچ کاری در راستای وقوع این درک انجام ندهد. خودِ نیاز به توضیح دادن، هستهٔ این دلخوری را شکل میدهد: اگر طرف مقابل توضیحی بخواهد، مسلماً لیاقت توضیح شنیدن ندارد. باید اضافه کنیم که این مزیتی است که دیگری با ما قهر کند: یعنی طرف مقابل آنقدری به ما احترام میگذارد و قبولمان دارد که فکر میکند ما باید ناراحتی ناگفتهٔ وی را درک کنیم. این یکی از موهبتهای عجیبوغریب عشق است.
صبا بانو:)
بلوغ با توانایی درک کردن و، در زمان مناسب و بدون حالت تدافعی، پذیرفتن دیوانگیمان آغاز میشود. اگر مدام از آنچه هستیم عمیقاً خجالت نکشیم، سفر خودشناسی هنوز آغاز نشده است.
seza68
ایراد دلباختگی در چیزهایی نامحسوستر است: ناتوانی در به ذهن سپردن این حقیقت اصلی ماهیت انسان که همه، نهتنها شریک کنونی زندگیمان بعد از آن روابط متعدد شکستخوردهای که استادش هستیم، بلکه «همه» وقتی که زمان بیشتری را با آنها سپری میکنیم، متوجه میشویم که ایرادهایی اساسی و دیوانهکننده دارند، ایرادهایی که آنقدر بد هستند که مسخره بودن و بیهودگیِ آن احساسات هیجانانگیز اولیه را نشان میدهند.
تنها کسانی که ممکن است به نظرمان متعارف بیایند، آنهاییاند که هنوز خوب نمیشناسیم.
seza68
ما موجوداتی هستیم با دو تمایل اساسی که کاملاً در دو جهت مخالف ما را به سوی خود میکشند.
seza68
اما خونسردی دقیقاً همان چیزی است که در کلاس عشق غایب است. چیزهای زیادی ممکن است به راحتی به خطر بیفتند. «دانشآموز» فقط یک تکلیف موقتی نیست، بلکه مسئولیتی است مادامالعمر. شکست، زندگی را ویران خواهد کرد. تعجبی ندارد که مستعدیم کنترل خود را از دست بدهیم و سخنانی عجولانه و بیمورد تحویل طرف مقابل بدهیم که تلویحاً به معنای ایمان نداشتن به درستی یا حتی ارزشمندی عملِ اندرز دادن است.
mhzm
وقتی کسی که دلخور است ما را هدف خشم خود قرار میدهد، خوشبختانه همچنان میتوانیم به بهترین شکل ممکن بخندیم. این تضاد رقتانگیز قابلتشخیص است. کسی که دلخور است شاید یک متر و هشتاد سانتیمتر قد داشته باشد و شغلی مربوط به انسانهای بالغ داشته باشد، اما پیام حقیقی به شکل ترحمانگیزی پسرونده است: «من در اعماق وجودم هنوز نوزاد هستم و اکنون نیاز دارم که تو پدر و مادرم باشی. به تو نیاز دارم که دلیل ناخوشیام را به درستی حدس بزنی، همانطور که وقتی بچه بودم، همان زمان که جوانههای عشق در من روییده شد، اطرافیانم نیازهایم را حدس میزدند.»
mhzm
قهر کردن ادای احترامی است به انگارهای زیبا و خطرناک که میتوان ریشهاش را در بدو خردسالی جستوجو کرد: وعدهٔ درک شدن بی هیچ کلامی. در رحم مادر، هرگز نیازی به توضیح دادن نداشتیم. همهٔ نیازهایمان برآورده میشد. اسباب راحتیمان به درستی فراهم میشد. قسمتی از این رخداد دلچسب در سالهای نخستین هم ادامه داشت. نیازی نبود خواستههایمان را به زبان بیاوریم: افراد بزرگ و مهربان خواستههایمان را حدس میزدند. آنها از ورای اشکها و کلام نامفهوم و درهموبرهم ما دلیل ناراحتیمان را که نمیتوانستیم آن را به زبان بیاوریم، پیدا میکردند.
mhzm
چند قرن بعد، این تفکر که سِنمان ایجاب میکند ازدواج کنیم به نظر عجیب خواهد آمد، اگر کلاً به دور از تمدن به حساب نیاید. تا آنزمان، سؤال استانداردِ کاملاً بیطرفانهای که هرکسی باید پاسخی مداراگرانه، رئوفانه و غیرتدافعی برایش داشته باشد (و حتی برای اولین ملاقات هم مناسب است)، صرفاً این سؤال خواهد بود: «شما چهطور عصبانی میشوید؟»
mhzm
در زمانهای قدیم، وقتی انسانها (در عالم نظر) فقط بعد از ازدواج میتوانستند همآغوشی کنند، شاهدانِ خردمند میدانستند که ممکن است کسی به دلایل غلط وسوسه شود ازدواج کند و اعتقاد داشتند که تابوهای موجود راجع به همآغوشیِ قبل از ازدواج باید از بین برود تا جوانان با آرامش بیشتر و فارغ از هوا و هوس تصمیم بگیرند.
mhzm
احترام مبالغهآمیز ما متأثرکننده است و در عین حال شدیداً مشکلزاست، چراکه باعث میشود وقتی به تدریج متوجه میشویم که آنها نیز اشتباه میکنند، گاهی نامهربانی میکنند، گاهی بیاعتنا هستند و کاملاً نمیتوانند ما را از مشکلاتی خاص بر حذر بدارند، آنان را مقصر نهایی بدانیم
ftmlifeskills
پدر و مادر چطور ممکن است واقعاً مشتاق دیدن چنین کسی باشند؟ چطور میشود از آنها انتظار داشت بعد از حدود هجده سال برآورده کردن همهٔ نیازهای فرزندشان، با یک سرچشمهٔ جدید عشق و یک رقیب، مشتاقانه برخورد کنند؟
ftmlifeskills
برای رمانتیکها آغاز همهٔ آن چیزی را که دربارهٔ عشق مهم است، در بر دارد. به همین دلیل است که در بسیاری از داستانهای عاشقانه، بعد از اینکه زوج از موانع اولیه گذشتند، راوی کاری نمیتواند با آنها بکند جز اینکه آیندهای نامشخص برایشان رقم بزند یا به کل نابودشان کند. آنچه ما به طور معمول عشق مینامیم در واقع تنها، آغاز عشق است.
Zar
دقیقاً وقتی که شریک زندگیمان کم حرف میزند، میترسیم، شوکه میشویم و حالمان بد میشود و متوجه میشویم که باید کمکم مراقب باشیم
Qazal Azady
عشق او از حس ناکامل بودن و از میل به کامل شدن سرچشمه میگیرد.
nasi
تنهایی میتواند موجب شتابی دردسرساز به سوی همسری محتمل و سرکوب هرگونه شکوتردید راجع به او شود. موفقیت هر رابطهای را نباید فقط از روی میزان شاد بودن یک زوج از با هم بودن تعیین کرد، بلکه باید دید هرکدام چقدر ممکن است از اینکه کلاً با کسی رابطه نداشته باشد، نگران شود.
نفیس
عشق تنها شوروشوق نیست، بلکه مهارت است.
sotude
تا حد شرمآوری، جذابیت ازدواج خلاصه میشود در ناخوشایند بودن تنهایی. لزوماً تقصیر شخص ما نیست. ظاهراً کل جامعه مصمم است تجرد را تا حد ممکن رنجآور و یأسآور جلوه دهد: به محض اینکه دوران بیقیدوبندی مدرسه و دانشگاه تمام میشود، پیدا کردن همدم و صمیمیت به طرز دلسردکنندهای سخت میشود؛ زندگی اجتماعی، ظالمانه حول محور زوجها میچرخد؛ دیگر کسی نمیماند که به او زنگ بزنیم یا با هم بیرون برویم. پس چندان تعجبی ندارد اگر کسی را بیابیم که اندکی معقول باشد، دودستی به او بچسبیم.
ملیحه مهدوی
هیچکس به اندازهٔ کسی که با او ازدواج میکنیم، نمیتواند ما را نابود کند.
فرحناز
عشق یعنی ستایش ویژگیهایی از معشوق که نوید جبران ضعفها و کمبودهای ما را میدهد؛ عشق کاوشی است برای کامل شدن.
haniye sattari
عشق تنها شوروشوق نیست، بلکه مهارت است.
Zahra_HA
حجم
۲۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
حجم
۲۲۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۵۲ صفحه
قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۳۶,۰۰۰۷۰%
تومان