بریدههایی از کتاب ناگفته های جنگ
۴٫۳
(۱۵)
هنوز به سنندج نرسیده بودیم که اطلاعیههایی را از کوملهها درآوردیم که این ستون حتی به فرماندهی صیاد شیرازی از سنندج آمد و تا حالا هشتاد تا کشته داده. این جور تبلیغ میکردند؛ در صورتی که ما دو تا شهید داده بودیم و هفت هشت تا مجروح.
شیدا
از برادرهای سپاه، یکی گلوله به کلاه آهنیاش خورده بود. چون اینها از بچههای تازهکار بودند، کلاه آهنی که به سر میگذاشتند، یک پله بالاتر بود. اندازهاش نبود. سرش را نشان گرفته بودند که از جلو خورده و از پشت درآمده بود. گلوله، در پشت کلاه آهنی، یک مقدار پوست و موی سرش را سوزانده بود. او هم نیاز به پانسمان نداشت.
شده بود کسی گلوله زیر آستینش خورده و از آن طرف درآمده بود. اصلاً مثل اینکه، به قدرت خدای متعال، در اینجا زمینهسازی شده بود که درس بگیریم. تنها کسی که نیاز داشت تخلیه شود، یک بچهٔ یازده ساله کرد بود.
شیدا
در میان همین تاریکی ـ تقریباً مهتاب هم بود ـ برای اولین بار دیدم که یک عده دارند نماز میخوانند. یعنی تا آن موقع ندیده بودم که مثلاً یک عده نماز شب بخوانند. این صحنه برای من خیلی معنا داشت. مرا هم تحریک کرد و احساس نیاز نیایش در من به وجود آمد.
شیدا
شهید کاظمی توانست نیروهای بومی را در منطقه خوب جهت بدهد و روشنشان کند تا در امنیت شرکت کنند. در محور پاوه و همچنین باینگان و جوانرود احساس امنیت میکردیم. ولی در منطقهٔ کردستان که آن قدر کار کرده بودیم، احساس امنیت نمیکردیم. دلیلش فقط این بود که در آنجا نیروهای بومی خودشان کار میکردند و در نتیجه، ضدانقلاب در بین مردم آنجا پایگاه نداشت. این بهترین عامل ایجاد امنیت بود.
شیدا
مطلب را به آقای چمران رساندیم. ایشان خیلی ناراحت شد که در این گرمی عملیات، اینها چرا برای مذاکره آمدهاند. کاملاً مشخص بود که در دستگاه دولت وقت، دو تیپ فکری متفاوت وجود دارد. یکی تیپ فکری شهید چمران که نظرش این بود که باید با ضدانقلاب با قاطعیت جنگید و اصلاً مذاکره با آنها معنا ندارد. تیپ فکری دیگری هم بود که داشتند کار مذاکره را انجام میدادند و همان هیئت به اصطلاح حسن نیت بودند.
شیدا
در میان همین تاریکی ـ تقریباً مهتاب هم بود ـ برای اولین بار دیدم که یک عده دارند نماز میخوانند. یعنی تا آن موقع ندیده بودم که مثلاً یک عده نماز شب بخوانند. این صحنه برای من خیلی معنا داشت. مرا هم تحریک کرد و احساس نیاز نیایش در من به وجود آمد. همان موقع هم ضدانقلاب با آر.پی.جی به اردوگاه حمله کرد. هیچ غلطی نتوانست بکند.
لیلا
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه
قیمت:
۹۷,۰۰۰
۴۸,۵۰۰۵۰%
تومان