بریدههایی از کتاب بیدل دهلوی
۴٫۱
(۶۳)
به زیر چرخ منشین گر تنزه مدعا باشد
عرقها بر چکیدن مایل است از سقف حمامش
ز دور آسمان گر سعد و نحسی در گمان داری
اثر وا میکند از کیفیت برجیس و بهرامش
دو عالم عیش و یک دم کلفت مردن نمیارزد
حذر از الفت صبحی که باشد در نظر شامش
سماجت پیشه یکسر منع را ترغیب میداند
مگس هنگام راندن بیشتر میگردد ابرامش
تلاش جاه بیدل انحراف وضع میخواهد
کشد لنگی سر از پایی که پیش آید ره بامش
helya.B
درهای فردوس وا بود امروز
از بیدماغی گفتیم فردا
مینا
برآن سرمکه ز دامن برونکشم پا را
به جیب آبله ریزم غبار صحرا را
به سعی دیدة حیران دل از ثپش ننشست
گهرکند چهقدر خشک آب دریا را
اثرگم است به گرد کساد این بازار
همان به ناله فروشید درد دلها را
ز خویشگم شدنمکنج عزلتی دارد
که بار نیست در آن پرده وهم عنقا را
مینووووو
ای خیال قامتت آه ضعیفان را عصا
بر رخت نظارهها را لغزش از جوش صفا
منتظر
صبح عشرتگاه هستی ازشفق آبستن است
Juror #8
نمیدانم چه تنگی درهم افشرد آه مجنون را
رم اینگردباد آخر به ساغرکرد هامون را
Juror #8
شوخی معنی برون از پردههای لفظ نیست
Juror #8
جوش خزانم آینهدار بهار اوست
Juror #8
در نالهام آغوش وداعیست اثر را
Juror #8
سوختن در هرصفت منظورعشق افتادهاست
مشرب پروانه ز آتش نداند نور را
Juror #8
در آغوش خزان ما دو عالم رنگ میبازد
Juror #8
اوقات زندگی ز فسردن به باد رفت
برگریهات اگر نبود دسترس بخند
Juror #8
میتاز چندیپیش وپس تا آنکهگردی بینفس
چوناره باید ریختندرکشمکش دندانهات
Juror #8
هواییکرد رقصگردباد اجزای صحرا را
Juror #8
رمز آشنای معنی هر خیرهسر نباشد
طبع سلیم فضل است ارث پدر نباشد
Juror #8
خلق و هزار سودا ما و جنون و دشتی
کانجا ز بیکسیها خاکی به سر نباشد
Juror #8
امروز قدر هرکس مقدار مال و جاه است
آدم نمیتوان گفت آنرا که خر نباشد
Juror #8
ازبن خاک فنا تاکی فریب زندگی خوردن
که دارد دست شستن گر همه آب بقا باشد
Juror #8
تو و نظاره نیرنگ دو عالم بیدل
من و چشمی که به حیرانی خود وا باشد
Juror #8
شعلهها زیرنشین علم دود خودند
Juror #8
حجم
۱٫۳ مگابایت
حجم
۱٫۳ مگابایت
قیمت:
رایگان