بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیدل دهلوی | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیدل دهلوی

بریده‌هایی از کتاب بیدل دهلوی

نویسنده:بیدل دهلوی
انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۶۳ رأی
۴٫۱
(۶۳)
به‌کنعان هوس گردی ندارد یوسف مطلب مگر در خود فرورفتن‌کند ایجاد چاه آنجا
Juror #8
به‌سعی غیرمشکل بود زآشوب دویی رستن سری در جیب خود دزدیدم و بردم پناه آنجا
Juror #8
مقیم دشت الفت باش و خواب ناز سامان‌کن به هم می‌آورد چشم تو مژگان‌گیاه آنجا خیال جلوه‌زار نیستی هم عالمی دارد ز نقش پا سری بایدکشیدن‌گاه‌گاه آنجا
Juror #8
وقت است چوگرداب به سودای خیالت ثابت قدم نازکنم گردش سر را
Juror #8
واماندگی ز سلسلهٔ ما نمی‌رود چون جاده‌ایم یک رگ زنجیر خواب پا
Juror #8
هرچه آید به نظر آن طرفش موهوم است روز شب صورت پشت و رخ‌کار است اینجا
Juror #8
قامت او هرکجا سرکوب رعنایان شود سرو راخجلت مگر درسایه‌اش داردبه پا هرنفس صد رنگ می‌گیرد عنان جلوه‌اش تاکند شوخی عرق آیینه می‌ریزد حیا بال وپر برهم زدن بیدل‌کف‌افسوس بود خاک نومیدی به فرق سعی‌های نارسا
Juror #8
بیدل این نقد به تاراج غم نسیه مده کار امروزکن امروز، ز فردا، فردا
Juror #8
جولان ما فسرد به زنجیر خواب پا
Juror #8
محو اوگشتم و رازم به ملاء توفان‌کرد هست حیرانی عاشق لب‌گویا،‌گویا
Juror #8
زندگی‌محمل‌کش وهم دوعالم آرزوست
Juror #8
از کشاکش نیست ایمن یک نفس ، فرصت شمار کار ریگ شیشهٔ ساعت ز پا ننشستن است
Juror #8
تا توان زین انجمن‌ کام تماشا یافتن همچو شمع اجزای ما را با نگه پیوستن است
Juror #8
دل آشفتهٔ ما را سر مویی دریاب ای سرموی توسرکوب ختنها تنها دور انسان به میان دو قدح مشترک است تا چه اقبال‌کند جام لدن یا دنیا
Juror #8
نذر آوارگی شوق هوایت دارم مشت خاکی‌که دهد طرح به‌صحرا، صحرا
Juror #8
واماندگی‌ست حاصل تعبیر خواب پا
Juror #8
راه فنا چو شبنم باید به دیده رفتن
Juror #8
ندارد این ستم آباد ما و من بیدل لباس عافیتی غیر لب بهم دوزی
Juror #8
چو صبح شور در آفاق می‌توان افکند به یک نفس زدنی‌ گر خموشی آموزی
Juror #8
ز تشویش نفس بر خویش می‌لرزم ازین غافل که شمع از باد روشن می‌شود هرگه تو افروزی
Juror #8

حجم

۱٫۳ مگابایت

حجم

۱٫۳ مگابایت

قیمت:
رایگان