بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ابوسعید ابوالخیر | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ابوسعید ابوالخیر

بریده‌هایی از کتاب ابوسعید ابوالخیر

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۶۹ رأی
۴٫۴
(۶۹)
وصافی خود به رغم حاسد تا کی ترویج چنین متاع کاسد تا کی تو معدومی خیال هستی از تو فاسد باشد خیال فاسد تا کی
یا.میم.صدر
تا نگذری از جمع به فردی نرسی تا نگذری از خویش به مردی نرسی تا در ره دوست بی سر و پا نشوی بی درد بمانی و به دردی نرسی
یا.میم.صدر
از کبر مدار هیچ در دل هوسی کز کبر به جایی نرسیدست کسی چون زلف بتان شکستگی عادت کن تا صید کنی هزار دل در نفسی
یا.میم.صدر
یا شاه تویی آنکه خدا را شیری خندق جه و مرحب کش و خیبر گیری مپسند غلام عاجزت یا مولا ایام کند ذلیل هر بی‌پیری
یا.میم.صدر
ای دل بر دوست تحفه جز جان نبری دردت چو دهند نام درمان نبری بی درد زدرد دوست نالان گشتی خاموش که عرض دردمندان نبری
یا.میم.صدر
از درد نشان مده که در جان تو نیست بگذر ز ولایتیکه آن زان تو نیست از بی‌خردی بود که با جوهریان لاف از گهری زنی که در کان تو نیست
کاربر ۸۸۷۵۹۱۸
با دل گفتم که ای دل احوال تو چیست دل دیده پر آب کرد و بسیار گریست گفتا که چگونه باشد احوال کسی کو را بمراد دیگری باید زیست
کاربر ۸۸۷۵۹۱۸
ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست جور تو از آنکشم که روی تو نکوست مردم گویند بهشت خواهی یا دوست ای بیخبران بهشت با دوست نکوست
کاربر ۸۸۷۵۹۱۸
از ساحت دل غبار کثرت رفتن به زانکه به هرزه در وحدت سفتن مغرور سخن مشو که توحید خدا واحد دیدن بود نه واحد گفتن
یا.میم.صدر
دنیا گذران، محنت دنیا گذران نی بر پدران ماند و نی بر پسران تا بتوانی عمر به طاعت گذران بنگر که فلک چه میکند با دگران
یا.میم.صدر
نی نی ز ختن باد چنان خوش نوزد هیچ کان باد همی از بر معشوق من آید هر شب نگرانم به یمن تا تو بر آیی زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید کوشم که بپوشم صنما نام تو از خلق تا نام تو کم در دهن انجمن آید با هر که سخن گویم اگر خواهم و گر نی اول سخنم نام تو اندر دهن آید
کاربر ۱۳۲۰۳۹۵
چون باز سفید در شکاریم همه با نفس و هوای نفس یاریم همه گر پرده ز روی کارها بر گیرند معلوم شود که در چه کاریم همه
Explorer
آواز در آمد بنگر یار منست من خود دانم کرا غم کار منست سیصد گل سرخ بر رخ یار منست خیزم بچنم که گل چدن کار منست
کاربر ۱۴۷۹۳۲۰
بر ما در وصل بسته میدارد دوست دل را به فراق خسته میدارد دوست من‌بعد من و شکستگی بر در دوست چون دوست دل شکسته میدارد دوست
kosar
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو بجان خسته داریم ای دوست گفتی که به دلشکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای دوست
kosar
دل از نظر تو جاودانی گردد غم با الم تو شادمانی گردد گر باد به دوزخ برد از کوی تو خاک آتش همه آب زندگانی گردد
kosar
زان خوبتری که کس خیال تو کند یا همچو منی فکر وصال تو کند شاید که به آفرینش خود نازد ایزد که تماشای جمال تو کند
kosar
گر من گنه جمله جهان کردستم عفو تو امیدست که گیرد دستم گفتی که به روز عجز دستت گیرم عاجزتر ازین مخواه کاکنون هستم
kosar
من از تو جدا نبوده‌ام تا بودم اینست دلیل طالع مسعودم در ذات تو ناپدیدم ار معدومم وز نور تو ظاهرم اگر موجودم
kosar
مشهود و خفی چو گنج دقیانوسم پیدا و نهان چو شمع در فانوسم القصه درین چمن چو بید مجنون می‌بالم و در ترقی معکوسم
kosar

حجم

۷۳٫۷ کیلوبایت

حجم

۷۳٫۷ کیلوبایت

قیمت:
رایگان