بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ابوسعید ابوالخیر | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ابوسعید ابوالخیر

بریده‌هایی از کتاب ابوسعید ابوالخیر

انتشارات:طاقچه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۶۹ رأی
۴٫۴
(۶۹)
نردیست جهان که بردنش باختنست نرادی او بنقش کم ساختنست دنیا بمثل چو کعبتین نردست برداشتنش برای انداختنست
Mithrandir
ای واقف اسرار ضیمر همه کس در حالت عجز دستگیر همه کس یا رب تو مرا توبه ده و عذر پذیر ای توبه ده و عذرپذیر همه کس
بهار
یا رب به محمد و علی و زهرا یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا کز لطف برآر حاجتم در دو سرا بی‌منت خلق یا علی الاعلا رباعی شمارهٔ ۳
کاربر ۲۰۲۰۴۵۹
دل کیست که گویم از برای غم تست یا آنکه حریم تن سرای غم تست لطفیست که میکند غمت با دل من ورنه دل تنگ من چه جای غم تست
Mithrandir
رباعی شمارهٔ ۱۴۷ گفتار نکو دارم و کردارم نیست از گفت نکوی بی عمل عارم نیست دشوار بود کردن و گفتن آسان آسان بسیار و هیچ دشوارم نیست
Mozhgan Alizadeh
منصور حلاج آن نهنگ دریا کز پنبهٔ تن دانهٔ جان کرد جدا روزیکه انا الحق به زبان می‌آورد منصور کجا بود؟ خدا بود خدا
Mithrandir
چون حاصل عمر تو فریبی و دمیست زو داد مکن گرت به هر دم ستمیست مغرور مشو بخود که اصل من و تو گردی و شراری و نسیمی و نمیست
sana
ای باد ! به خاک مصطفایت سوگند باران ! به علی مرتضایت سوگند افتاده به گریه خلق، بس کن بس کن دریا ! به شهید کربلایت سوگند
Edoardo
خواهی که خدا کار نکو با تو کند ارواح ملایک همه رو با تو کند یا هر چه رضای او در آنست بکن یا راضی شو هر آنچه او با تو کند
Edoardo
افسوس که عمر رفت بر بیهوده هم لقمه حرام و هم نفس آلوده فرمودهٔ ناکرده پشیمانم کرد افسوس ز کرده‌های نافرمود
Edoardo
از بس که شکستم و ببستم توبه فریاد همی کند ز دستم توبه دیروز به توبه‌ای شکستم ساغر و امروز به ساغری شکستم توبه
Edoardo
رباعی شمارهٔ ۲۱۶ عاشق چو شوی تیغ به سر باید خورد زهری که رسد همچو شکر باید خورد هر چند ترا بر جگر آبی نبود دریا دریا خون جگر باید خورد
Mahdi
رباعی شمارهٔ ۳۰ در رفع حجب کوش نه در جمع کتب کز جمع کتب نمی‌شود رفع حجب
Erfan Jamshidi
رباعی شمارهٔ ۲۳ ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
Erfan Jamshidi
در کعبه اگر دل سوی غیرست ترا طاعت همه فسق و کعبه دیرست ترا ور دل به خدا و ساکن میکده‌ای می نوش که عاقبت بخیرست ترا
hoda.family
رباعی شمارهٔ ۴۲۴ عودم چو نبود چوب بید آوردم روی سیه و موی سپید آوردم چون خود گفتی که ناامیدی کفرست فرمان تو بردم و امید آوردم
محمود
در وصل زاندیشهٔ دوری فریاد در هجر زدرد ناصبوری فریاد افسوس ز محرومی دوری افسوس فریاد زدرد ناصبوری فریاد
آن شرلی
این عمر به ابر نوبهاران ماند این دیده به سیل کوهساران ماند ای دوست چنان بزی که بعد از مردن انگشت گزیدنی به یاران ماند
آن شرلی
زان پیش که طاق چرخ اعلا زده‌اند وین بارگه سپهر مینا زده‌اند ما در عدم آباد ازل خوش خفته بی ما رقم عشق تو بر ما زده‌اند
آن شرلی
گویند به حشر گفتگو خواهد بود وان یار عزیز تندخو خواهد بود از خیر محض جز نکویی ناید خوش باش که عاقبت نکو خواهد بود
آن شرلی

حجم

۷۳٫۷ کیلوبایت

حجم

۷۳٫۷ کیلوبایت

قیمت:
رایگان