بریدههایی از کتاب دین در تاریخ تمدن
نویسنده:ویل دورانت، آریل دورانت
مترجم:علی فتحیلقمان
انتشارات:انتشارات آوند اندیشه
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۴از ۲۵ رأی
۴٫۴
(۲۵)
بهسال 620 محمد [ص] بازرگانانی را که از مدینه برای زیارت کعبه به مکه میآمدند به دین خویش دعوت کرد، و بعضی از آنها دعوتش را پذیرفتند، زیرا یکتاپرستی و پیامبر مبعوث و روز حساب به نظرشان ناآشنا نبود و بهوسیلهی یهودیان مدینه با آن انس گرفته بودند وقتی این بازرگانان به شهر خویش بازگشتند، دوستان خود را به دین نو خواندند. بسیاری از یهودیان نیز به دعوت نو اقبال کردند.
imaanbaashtimonfared
در این اثنا وحی ادامه داشت. شبی چنان دید که از بستر به بیتالمقدس رفت، آن جا پای دیوار ندبه، که از بقایای معبد یهود بود، اسب بالداری را که براق نام داشت در انتظار خود دید که وی را به آسمانها پرواز داد و از آن جا باز آورد. پس از آن، پیامبر با وضعی معجزهآسا دوباره به بستر خویش در مکه بازگشت. به برکت این سیر شبانه بود که بیتالمقدس سومین شهر مقدس مسلمانان شد.
imaanbaashtimonfared
ولی طائف او را نپذیرفت. زیرا بزرگان شهر مصلحت نمیدیدند اشراف تجارت پیشهی مکه را برنجانند. مردم نیز از دین نو بیمناک شدند و محمد [ص] را در کوچهها به استهزا گرفتند و سنگ به سویش انداختند، به حدی که ساقهایش خونین شد و به مکه بازگشت. در آن جا سوده را که زنی بیوه بود بگرفت و در این وقت که پنجاه سال داشت، از عایشه، دخترک هفتساله و زیبای ابوبکر، خواستگاری کرد.
imaanbaashtimonfared
ولی به سال 619 سه حادثهی بزرگ برای محمد [ص] رخ داد. در این سال خدیجه که از همهی کسان نسبت به او وفادارتر بود و بیش از همه دعوتش را تأیید میکرد درگذشت، و هم ابوطالب که پشتیبان و مدافع وی بود از جهان چشم پوشید؛ محمد [ص]، که میدانست از کید مکیان در امان نیست و هم از پیشرفت بسیار کند دعوت در مکه رنجیده خاطر بود، به طائف که شهری خوش هوا در نود و شش کیلومتری شرق مکه است سفر کرد، ولی طائف او را نپذیرفت. زیرا بزرگان شهر مصلحت نمیدیدند اشراف تجارت پیشهی مکه را برنجانند. مردم نیز از دین نو بیمناک شدند و محمد [ص] را در کوچهها به استهزا گرفتند و سنگ به سویش انداختند، به حدی که ساقهایش خونین شد و به مکه بازگشت. د
imaanbaashtimonfared
یک سال بعد حادثهای رخ داد که در تاریخ اسلام چون گرویدن بولس حواری به دین مسیح اهمیت داشت. عمربن خطاب که از دشمنان سرسخت اسلام بود و به شدت با آن مخالفت میکرد به دین نو گروید. وی مردی نیرومند بود، در جامعه مقامی معتبر داشت، در شجاعت اخلاقی کم نظیر بود. اسلام وی اعتمادی را که مسلمانان آزار دیده بدان حاجت فراوان داشتند در ایشان برانگیخت و هم سبب شد که بسیاری از اعراب به دین نو درآیند.
imaanbaashtimonfared
ابوبکر از سالها تجارت خود چهل هزار سکهی نقره اندوخته بود؛ چون سرگذشت این بردگان را بدید، 35000 سکه را در راه آزادی تعدادی از بردگان مسلمان خرج کرد. محمد [ص] نیز با این سخن که اگر کسی به اکراه از دین خویش بازگردد گناهی ندارد، کار را آسان کرد. قریش از توجهی که محمد [ص] نسبت به بردگان میکرد بیشتر از اعتقادات وی خشمگین شدند و شکنجهای که نسبت به مسلمانان فقیر میکردند چنان بالا گرفت که پیامبر به ناچار به آنها اجازه یا دستور داد که به حبشه مهاجرت کنند؛ و پادشاه مسیحی آن جا مقدم ایشان را بهگرمی پذیرفت
imaanbaashtimonfared
ابوطالب به دین نو نگرویده بود، اما، در نتیجهی علاقهای که به رسوم قدیم عرب داشت، ناچار بود از افراد قبیلهی خویش حمایت کند.
قریش با محمد [ص] و پیروان آزاد وی چندان خشونت نمیکردند، زیرا از وقوع فتنه میان قبایل بیم داشتند، اما میتوانستند بدون آن که رسوم قبیله را نقض کرده باشند در بارهی بردگانی که مسلمان شده بودند تدابیری را که میپنداشتند آنها را از دین نو باز تواند گردانید اعمال کنند
imaanbaashtimonfared
محمد غالبا به دورن کعبه میرفت و زایران را مخاطب خویش میساخت و تبلیغ یکتاپرستی میکرد. قریش در آغاز کار دعوت او را جدی نگرفتند، بلکه در قبال آن صبوری کردند؛ مشرکان گفتند عقلش سبک است، و پیشنهاد کردند که به خرج خود او را به نزد طبیبی بفرستند که علاجش کند، و همین که به دین ایشان حمله برد و گفت مراسمی که در کعبه به پا میکنند در حقیقت پرستش بتان است، برای دفاع از دین خویش که مایهی گذرانشان بود به پا خواستند، و اگر حمایت بیدریغ عمویش ابوطالب نبود او را بهسختی آزار کرده بودند
imaanbaashtimonfared
در طی چهار سال بعد، محمد [ص] بهتدریج اعلام کرد که پیامبر خداست و مبعوث شده تا اعراب را به یکتاپرستی و اخلاقی نو هدایت کند. در راه دعوت خود با مشکلات فراوان روبهرو شد، زیرا مردم اندیشههای تازه را، اگر فایدهی مادی سریعالحصولی از آن امید نداشته باشند، آسان نمیپذیرند. محمد [ص] با یک جامعهی بازرگانی شکاک سر و کار داشت که قسمتی از درآمد آن از زایرانی بود که برای پرستش خدایان متعدد به سوی کعبه میآمدند. وعدهی نجات از آتش جهنم و بهرهمندی از نعیم بهشت در جهان دیگر که به مؤمنان میداد تا حدی بعضی مشکلات را هموار میکرد. و
imaanbaashtimonfared
وقتی به او گفتند کیفیت نزول وی را وصف کند، گفت که قرآن در آسمان مضبوط است و بهتدریج و بهزبان جبراییل بدو نازل میشود. وقتی بدو گفتند چه گونه میتواند این آیات مقدس را به خاطر بسپرد، گفت که جبراییل او را وادار میکند که همه را کلمهبهکلمه تکرار کند. در این موقع اطرافیان پیامبر جبراییل را نمیدیدند و صدای او را نمیشنیدند. بسا میشد با صدایی قرین بود که بهگفتهی او مانند صدای زنگ بود. سراسر زندگی تا شصتسالگی، با پیشرفت سن، پیوسته صفای ذهن و قدرت تفکر وی افزایش مییافت و نیروی معنوی و مهارت فرماندهیاش بالا میگرفت.
imaanbaashtimonfared
بنا بر روایت، خدیجه اطمینان یافت که آن چه محمد[ص] دیده وحی صادق آسمانی است، و او را تشویق کرد که رسالت خویش را به مردم اعلام کند.
از آن پس وحی بارها تکرار شد. بارها میشد که در این حالت شهود به زمین میافتاد، میلرزید یا بیخود میشد؛ عرق از پیشانیش میریخت؛ و حتا شتری که بر آن سوار بود این هیجان را احساس میکرد و بهزحمت قدم بر میداشت
imaanbaashtimonfared
از غار خارج شدم؛ چون به میان کوه رسیدم، از آسمان ندایی شنیدم که میگفت: «ای محمد! تو پیامبر خدایی و من جبراییلم.» سر به آسمان برداشتم و نگریستم. جبراییل را بهصورت مردی دیدم، قدمهای خویش در آسمان صاف گشوده بود و میگفت: «ای محمد! تو پیامبر خدایی و من جبراییلم.» ایستادم و او را نگریستن گرفتم و قدم بر نداشتم؛ در آفاق آسمان روی خود را به طرف او همی گرداندم و به هر سو نگریستم او را دیدم، و همچنان ایستاده بودم. به جلو نرفتم و به عقب برنگشتم، تا خدیجه فرستادگان خویش را به جستوجوی من فرستاد.
imaanbaashtimonfared
محمد [ص]، چون همهی رسولان خدا، زبان حال مردم عصر خویش بود و حاجتها و آرزوهای ایشان را تعبیر میکرد.
هر چه به چهلسالگی نزدیک میشد، بیشتر مجذوب دین میشد. وقتی ماه مبارک رمضان فرا میرسید، تنها به غاری در کوه حرا، که با مکه پنج کیلومتری فاصله دارد، میرفت و چند روز و شب را با روزه و تفکر و نماز سر میکرد
imaanbaashtimonfared
از نظر محمد [ص] بتپرستی شرکآمیز، بیبندوباری اخلاقی، زدوخوردهای قبیلهای، و تشتت سیاسی که در عربستان جریان داشت در مقایسه با آموزشهای دین یهود و آیین عیسی بسیار شرمآور و ابتدایی بود. از این رو وی ضرورت یک دین نو را، که بتواند گروههای توطئهگر را وحدت بخشد و بهصورت یک ملت سالم در آورد و راه و رسم طغیان و انتقام زمینی را براندازد و اخلاق و دستورات آسمانی را به اجرا درآورد، عمیقا دریافت. شاید این اندیشهها بهخاطر کسان دیگر هم میگذشت. میدانیم که در آغاز قرن هفتم عدهای مدعیان پیامبری در عربستان بودهاند. بسیاری از اعراب با فکر مسیح موعود، که مورد اعتقاد پیروان دین یهود بود، آشنا بودند؛ اینان نیز با بیصبری منتظر بودند تا پیامبری از جانب خدا بیاید.
imaanbaashtimonfared
بسیاری از آیات قرآن نشان میدهد که وی اصول اخلاقی دین مسیح و یکتاپرستی دین یهود را ستوده و متون دینی این دو آیین را زادهی وحی دانسته است. از نظر محمد [ص] بتپرستی شرکآمیز، بیبندوباری اخلاقی، زدوخوردهای قبیلهای، و تشتت سیاسی که در عربستان جریان داشت در مقایسه با آموزشهای دین یهود و آیین عیسی بسیار شرمآور و ابتدایی بود
imaanbaashtimonfared
شاید در آن جا با بعضی از پیروان دین یهود که در مدینه فراوان بودند برخورد کرده است. بسیاری از آیات قرآن نشان میدهد که وی اصول اخلاقی دین مسیح و یکتاپرستی دین یهود را ستوده و متون دینی این دو آیین را زادهی وحی دانسته است
imaanbaashtimonfared
شاید در آن جا با بعضی از پیروان دین یهود که در مدینه فراوان بودند برخورد کرده است. بسیاری از آیات قرآن نشان میدهد که وی اصول اخلاقی دین مسیح و یکتاپرستی دین یهود را ستوده و متون دینی این دو آیین را زادهی وحی دانسته است
imaanbaashtimonfared
در عربستان عدهی زیادی مسیحی به سر میبردند که گروهی از آنها در مکه اقامت داشتند. محمد [ص] دستکم با یکی از آنها، یعنی ورقه، پسر نوفل و عموزادهی خدیجه، «که از متون دینی یهودی و مسیحی مطلع بود»، مناسبات نزدیک داشت؛
imaanbaashtimonfared
محمد [ص] ظاهری با مهابت داشت، کمتر میخندید؛ استعداد مزاح داشت اما کمتر میکرد، میدانست مزاح از کسی که امور عامه را به عهده دارد خطرناک است. بنیهی او نیرومند نبود، نازک طبع و سریعالتأثر بود. به گرفتگی متمایل بود و اندیشه بسیار میکرد. وقتی خشمگین میشد یا به هیجان میآمد چهرهاش متورم و هراسانگیز میشد؛ ولی میدانست که چه گونه احساسات خود را آرام کند، و میتوانست دشمن بیسلاح خود را، اگر توبه میکرد، فورا ببخشد.
imaanbaashtimonfared
علی [ع]، همسر فاطمه [ع]، محمد [ص] را در سن چهلوپنجسالگی چنین وصف میکند:
رنگی مایل به سرخی داشت و چشمانی درشت و سیاه، موی بیچین و نرم و گونهی صاف و ریش انبوه، گردنش چون نقره سپید بود، یک ردیف موی از سینه تا تهیگاه داشت و جز آن بر سینه و زیر بغل وی موی نبود؛ دست و پایش ضخیم بود؛ و چون راه میرفت گویی از بالا سرازیر شده بود یا از سنگی فرود آمده بود و چون به جایی مینگریست با همهی تن خود سوی آن میشد، نه کوتاه بود نه بلند، نه زبون بود نه خسیس؛ عرق بر چهرهی وی چون مروارید بود و ... از مشک خوشبوتر بود، پیش از او و پس از او کسی را چون او ندیدم ... صلی الله علیه و آله.
imaanbaashtimonfared
حجم
۵۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۵۴۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان