بریدههایی از کتاب در کمین گل سرخ؛ روایتی از زندگی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی
۴٫۴
(۳۳۱)
در بُعد ازدواج، من در شهرستانهای مختلف هم بودم، دنبال ازدواج هم بودم، ولی هرکسی معرفی میشد همان وضع ظاهرش را که میدیدم احساس میکردم نمیتوانم با او زندگی کنم. این از جاهایی بود که نماز در زندگی من نقش ایفا میکرد چون فقط نماز را داشتم و آگاهیام محدود بود و معرفتم کم بود.
این نماز همهجا مرا عجیب مراقبت میکرد؛ همینجا هم همینطور. یادم افتاد در شهرستان خودمان پدرم یک موقعی پیشنهادی کرده بود که من آن موقع نپذیرفته بودم، گفتم میروم سراغ همان.
masoud
ایستادگی علی در برابر فرماندهان فاسد باعث شد کمکم فضا را بر او تنگ کنند و نهایتاً مسؤولیتش را بگیرند.
HN
دو دلیل در عدم موفقیت عملیات رمضان یا بهتر است بگویم در نرسیدن به هدف تعیین کننده سرنوشت جنگ در این مقطع زمانی ذکر میکنم: ۱. در بُعد تخصصی ۲. در بُعد اعتقادی. از نظر من، بعد اعتقادی بر بعد تخصصی میچربد.
⬛ INFINITE ⬜
ابلاغ کردیم که به نیروها بگوید همین الان برگردند. عملیات متوقف شد. فرماندهان را توی قرارگاه قائم جمع کردیم و به آنان تذکر محکم دادیم که خدا را شکر که هیچ کدام موفق نشدید. اگر هر کدام از شما موفق شده بودید، برای ما موفقیت نبود. موفقیت فقط در گرفتن زمین و اسیر و این چیزها نیست، موفقیت در این است که همه برای خدا، با هم باشیم. یا باهم پیروز میشویم، یا شکست میخوریم. هم پیروزی معنیاش بیشتر است و هم شکستش قابل تحمل است. یکی فشار بهش نمیآید و خیلی مزایایی دیگر دارد. بالاتر از همه اینها، خدا راضی میشود، وقتی دستورش را درست اجرا کنیم.
⬛ INFINITE ⬜
آن دو تا پاسی از شب طرح حمله به ضدانقلاب را میریختند و روز، سروان آن را اجرا میکرد. متأسفانه این ایام مدت زیادی طول نکشید. درست هنگامیکه آنان ضدانقلاب را در چنگ خود میدیدند و نزدیک بود که به بحران کردستان برای همیشه پایان دهند، بازهم ضدانقلاب از مشی لیبرالانه دولت موقت سوءاستفاده کرد و خواستار مذاکره و گفت وگو شد و باز هم ماجرای قرآن و نیزه تکرار شد!
Tasnim
یک روز صبح وقتی قرآن را باز کرد و در سوره فرقان ادامه تلاوت روزانهاش را پی گرفت، به آیهای برخورد که سخت بر دلش نشست و تأسف خورد که ای کاش پیش از این، این آیه را دیده بود؛ و آن آیه ۷۴ بود.
در این آیه خدا در ادامه صفات «عباد الرحمن» میفرماید: «آنان کسانیاند که میگویند پروردگارا! از همسران و فرزندان ما، مایه چشم روشنی برای ما قرار بده و ما را برای پرهیزکاران پیشوا کن.»
زُره✿
به یاد دارم که در زمان شاه، ارتشبد اویسی، که آن زمان مسؤولیتبالایی در کردستان داشت، در آنجا خیلی جنایت و وحشیگری میکرد. سران گروهها را یا به زور به پای سازش و تسلیم میکشاند یا با راه و روش خاصی از بین میبرد که دیگر دست به شورش نزنند. بدون هرگونه دادگاه و محکمهای، خود، آنها را به مرگ محکوم میکرد و با هلیکوپتر به آسمان میبرد و از آنجا به زمین میانداخت تا بقیه هم حساب کار به دستشان بیاید.
باب الجواد
واقعاً پایههای وحدت در قلوب است و نه در ظواهر. البته اگر در ظواهر به تشکیلاتی برسیم که آهنگ وحدت و مقررات، وحدت را نشان دهد، معلوم است که استمرار و پایداری آن فقط به آدمها بستگی ندارد که یکی بخواهد وحدت داشته باشد و یکی نخواهد؛ به وحدت قلبها نیاز است.»
صابر
من در بازنگری حادثه کمین رزاب، هم آن موقع و هم بعد از آن، آنجا را به عنوان رشته ظاهر شدن امدادهای الهی میدانم. چون ارتباط مستقیم با شب قبلش داشت؛ آن حالت عبادی که در تعدادی دیدم و من را هم برانگیخته بود. اثراتش را همانجا دیدم.
صابر
«توکل به خدا»، اعتقاد به این که «یک رزمنده مؤمن برابر ده جنگجوی کافر، بازدهی دارد» و... چیزهایی نبودند که در دانشکدههای فرماندهی تدریس شوند. از آن لحظه که محسن رضایی با نظر مثبت امام به آغاز عملیات برگشته بود، از آن زمان که در تفألشان به قرآن سوره فتح آمده بود، سرهنگصیاد، نفر اول دورههای آموزشی دانشکده افسری و دوره «هواشناسی بالستیک» آمریکا، کوشیده بود «فکر تخصصی» را در خود کور کند.
shirin
علی در جلسات دیگری نیز شرکت میکرد اما هیچگاه مرید کسی و یا وابسته به جریان خاصی نبود؛ او تا آن هنگام که روح از کالبدش پر کشید همواره تشنه آموختن معارف اسلامی بود و آن روز نیز که در آستانه سی سالگی ایستاده بود، مشتاق آشنا شدن با افکار و عقایدی بود که همه داعیه اسلام و تشیع داشتند. سرانجام طولی نکشید که از میان همه نگرشها و گرایشها در باره اسلام، آنی را برگزید که روشنگرش دور از وطن در حوزه علمیه نجف آن را به شاگردانش میآموخت. و آن اسلام ناب محمدی (ص) بود که به خاطرش آن زمان انسانهای مؤمنی در زندانهای طاغوت شکنجه میشدند. علی با امام خمینی و افکار ایشان که در ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی تبلور یافته بود در اصفهان توسط شاگردان ایشان آشنا شد و به مهرش دل بست.
عظیمترین نعمت خدا را نعمت عظیم ولایت میدانم و استحکام در پیوند با ولایت را ضمانتبخش هدایت و عاقبت به خیری میپندارم.
فاطمه کلهر
تنها دو هفته از شروع کار جهادگران میگذشت. آنچه که در برابر چشمان فرماندهان جنگ قرار داشت غرورانگیز بود. عمیقاً درک کردند که در برابر عزم بلند انسان مؤمن ایرانی، هیچ سدی توان ایستادن ندارد و ایمان آوردند که پیروزی دست یافتنی است ودرنگ دیگر جایز نیست:
#دور_از_ذهن
اگر آدمی در سنگرهای اسلام قرار بگیرد، خداوند هم او را یاری میکند و به او جسارت، شجاعت و تهور میدهد. حالتی میدهد که احساس میکند همه چیز رو به راه است. این از شدت توکل به خداست که به عنوان یک نعمت نازل میشود.
#دور_از_ذهن
ما خودمان هم اسلحه بهدست میگیریم و لباس رزم بر تن میکنیم و میجنگیم. من اسمم هست که سرهنگم ولی همگام با سربازان میجنگم. به لطف خدا ما ایستادهایم. ما ستون نیروها را با آن سختی و مشکلات به مقصد رساندیم و از ضدانقلاب نترسیدیم. البته به شما آمار غلط دادهاند، اما اگر یادتان باشد، ما از شما تقاضای هزار قبضه تفنگ کردهایم، اما شما هنوز در لجستیک، ما را تأمین نکردهاید. آنوقت چنین انتظارات زیادی از ما دارید!»
مسأله خیلی عجیبی که پس از صحبتهای من اتفاق افتاد این بود که بنیصدر در جلسه گفت: «من تازه دارم معنی لجستیک را میفهمم.»
هیچکس دیگر نتوانست بعد از ما حرفی بزند. همه پاسخها را داده بودیم.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
از بنیصدر به عنوان رئیسجمهوری اسلامی قطع شد. آن روز در آنجا جملهای گفتم که بعدها میان مسؤولان مملکتی دهان به دهان گشت و معروف شد.
اول، دعای امام زمان (عج) را خواندم، سپس گفتم: آقای رئیسجمهور، خیلی عذر میخواهم که این صحبت را میکنم. در جلسهای به این مهمی که برای حفظ امنیت نظام جمهوری اسلامی در اینجا تشکیل شده است، یک بسمالله گفته نشد و یک آیه قرآن خوانده نشد. من آنقدر این جلسه را ناپاک و آلوده میبینم که احساس میکنم وجود خودم نیز از این جلسه آلوده میشود. چارهای ندارم که یکراست از اینجا به قم بروم و با زیارت آنجا احساس کنم که تزکیه و پاک شدهام.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
با وجود جلسات بحث و گفتوگو درباره اسلام با آمریکاییها، علی هرگز از درس و کلاس غافل نشد.
بیشتر وقت او مطالعه و تحقیق درباره رشته تحصیلیاش بود. او برای اینکه خوب بیاموزد و از استادانش نهایت استفاده را بکند، حتی در تعطیلات نیز کار میکرد. در تمام طول دوره کمتر پیش آمد خواهش دوستانش را بپذیرد و یک روز تمام را به گردش بگذراند و....
در کلاس هم بیشترین سؤالات را این جوان همیشه متبسم ایرانی میکرد به گونهای که گاهی همکلاسیهایش خسته میشدند، اما استادان هرگز خسته نمیشدند
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
عظیمترین نعمت خدا را نعمت عظیم ولایت میدانم و استحکام در پیوند با ولایت را ضمانتبخش هدایت و عاقبت به خیری میپندارم.
#دور_از_ذهن
فرمانده سرشار از هوش و استعداد مسیر را گم میکند تا ساعتها با تأخیر بر سردشمن برسند و دشمن که تا ساعت سه صبح انتظار حمله را میکشیده به خیال این که حالا دیگر صبح شده و ایرانیها روز حمله نمیکنند با خیال راحت به خواب میرود و....
صالح
سالها بعد وقتی از سپهبدصیادشیرازی پرسیدند در میان همه عملیات و حملههای ایران در هشت سال دفاع مقدس، بالاترین امتیاز را به کدام میدهید، گفت:
بدون هیچگونه تردید، باید بالاترین امتیاز را به فتحالمبین بدهیم. ما عملیات مختلفی داشتیم و هر کدامشان امتیاز مختلفی داشتند. در یک امتیاز، عملیات فتحالمبین بالاترین امتیاز را داشت: امتیاز اخلاص، یکپارچگی، وحدت رزمندگان اسلام و ید واحده بودن به معنای واقعی.
بالاترین امتیاز، معنویت و روحانیت حاکم بود
علیرضا
مرام شیعه این است که درست بلافاصله بعد از پیامبر گمراه نشدند و خط را در دست گرفتند.
Fatemeh Moez
حجم
۹۸۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۹۸۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
۵۷,۵۰۰۵۰%
تومان