بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در کمین گل سرخ؛ روایتی از زندگی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب در کمین گل سرخ؛ روایتی از زندگی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

بریده‌هایی از کتاب در کمین گل سرخ؛ روایتی از زندگی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

نویسنده:محسن مومنی
امتیاز:
۴.۴از ۳۳۱ رأی
۴٫۴
(۳۳۱)
«بچه‌ها، آدم‌ در سختی‌ها جوهره‌ انسانی‌ خودش‌ را نشان‌ می‌دهد، حواسمان‌ جمع‌ باشد که‌ ان‌شاءالله‌ این‌ دوره‌ را با خاطرات‌ خوشی‌ از فداکاری‌هایمان‌ ترک‌ کنیم‌!»
HN
تا چشم‌ کار می‌کرد خشکی‌ بود و رمل‌‌های تشنه‌. از خورد و خوراک‌ تنها یک‌ قمقمه‌ آب‌ داشتند و سه‌ تا شکلات‌ برای‌ سه‌ روز زندگی‌ و راهپیمایی‌.
HN
او در نظر هم‌دوره‌ای‌هایش‌ آن‌قدر دوست‌ داشتنی‌ بود که‌ با جان‌ و دل‌ خواسته‌هایش‌ را به‌جا آورند و به‌ دستوراتش‌ عمل‌ کنند. طوری‌ که‌ تا پایان‌ دوره‌ به‌ عنوان‌ ارشد آنان‌ ماند
HN
لحظاتی‌ چند این‌ گونه‌ گذشت‌ تا این‌ که‌ برگشت‌ به‌ طرف‌ علی‌: ـ که‌ این‌ طور، از تو گزارشاتی‌ به‌ ما رسیده‌. این‌ را گفت‌ و باز قدم‌ زدنش‌ را پی‌گرفت‌. یک‌ لحظه‌ دل‌ علی‌ ریخت‌. گمان‌ کرد بهانه‌ای یافته‌اند تا از ادامه‌ دوره‌ محرومش‌ کنند. تا این‌ که‌ شنید: ـ بله‌، به‌ ما گزارش‌ رسیده‌ که‌ تو امتیازت‌ از همه‌ بیش تره‌!
HN
افسران‌ جوان‌ هر روز ساعت‌ ۳.۵ بامداد آماده‌ ورزش‌ صبحگاهی‌ می‌شدند و با ده‌ کیلومتر دویدن‌ در خیابان‌‌های شیراز، روز خود را آغاز می‌کردند؛ روزی‌ بسیار پرتحرک‌ و پرتلاش‌ که‌ تا ساعت‌ ۲۴ ادامه‌ داشت‌
HN
«زندگی‌ در شرایط‌ سخت‌» موضوع‌ این‌ آموزش‌ بود که‌ بر اساس‌ برنامه‌ تفنگداران‌ آمریکایی‌ تنظیم‌ شده‌ بود که‌ آن‌ روزها خود در باتلاق ویتنام‌ گرفتار بودند.
HN
«پسر، تو اشتباه‌ می‌کنی‌. تو با این‌ ذهن‌ قوی‌ ریاضی‌ که‌ داری‌ باید رسته‌ توپخانه‌ یا مخابرات‌ را انتخاب‌ کنی‌. من‌ می‌دانم‌ تو در این‌ طور رسته‌ها رشد می‌کنی‌!» اما علی‌ زیر بار نرفت‌ و گفت‌: «من‌ می‌خواهم‌ یک‌ افسر رزمی‌ باشم‌.»
HN
علی بلند شد و رفت علت را پرسید. شنید: ـ فرمانده گروهانتان دستور داده جیره گروهان شما برای سحری قطع شود!
HN
هرکس زمینه اعتقادی داشت می‌توانست محکم بماند، فقط باید در این فراز و نشیب‌ها، توکلش به خدا باشد و لنگرش نماز باشد و به این ترتیب خودش را حفظ بکند. این هم یکی دیگر از مصادیق بارز نقش نماز. چون ما فقط نماز می‌خواندیم. به این ترتیب این نماز، این جور جاها خودش را نشان می‌داد و امداد الهی ظاهر می‌شد و ما را در مسیری که در معرض پرتگاه بود، حفظ می‌کرد.
HN
فردا در مراسم وقتی که علی در جایگاه تماشاچیان، تعدادی خانم‌های با حجاب و چادری دید، فهمید در انتخاب اشتباه نکرده است بلکه اگر کسی پایه‌های اعتقادیش محکم باشد در دانشکده افسری نیز می‌تواند رشد کند.
HN
این تقدیر چقدر زیباست و چقدر تعیین کننده برای سرنوشت انسان، که اگر خدا بخواهد شخص واقعاً هدایت می‌شود! از این حالت سرخوردگی و ضربه خوردن و بر سر دوراهی بودن من، فقط پنج دقیقه طول کشید.
HN
دانشجوها گوش کنند! بله، می‌توانند خانواده‌اشان را دعوت کنند، منتها آن‌هایی که خواهر و مادرشان چادری هسستند، آن‌ها را دعوت نکنند. ناگهان علی احساس کرد تحقیر شده و تمام آرزوهایش برای آینده رنگ باخت. فکر کرد آیا
HN
اما اتفاقی افتاد که شیرینی فردا را در کام علی تلخ کرد! ماجرا از این قرار بود: حدود غروب وقتی‌که گردان
HN
به بزرگ ارتشتاران نوشت: اعلیحضرت! این ارتشی که شما به آن دل بسته‌اید، روسپی‌خانه به پادگان‌هایش شرف دارد.»
HN
اما اکنون یک مشت درجه‌دار و سرباز چنان او را تحقیر کرده بودند که فکر می‌کرد حیثیت و آزادگیش لکه‌دار شده است.
HN
منتها همین دوستی ضربه را به من زد و در کنکور عقب افتادم،
HN
«من که هنوز به سن تکلیف نرسیده‌ام، حلال و حرام مال بزرگ‌ترهاست...» دست آخر وسوسه سیب خوردن بر پندهای عقل پیروز شد و دل یک دله کرد تا به بچه‌ها بپیوندد. از پرچین بالا رفت اما هنوز به آن طرف نپریده بود که
HN
برای علی در نه سالگی اتفاقی افتاد که تا آخر عمر هرگز آن را فراموش نکرد
HN
تا دو روز بچه تب داشت اما مادر هیچ نگران نبود و می‌دانست نگهدار علی کسی دیگرست.
HN
ه صدای گریه فرزندش چشم گشود. بوی کاهگل خیس به مشامش رسید. صدای صلوات زن‌ها بلند شد. بچه را که به بغل گرفت و بر سینه‌اش فشرد، اشک امانش نداد. به طرف گنبد طلایی برگشت و گفت: آقاجان من را ببخش، بی‌ادبی کردم!
HN

حجم

۹۸۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

حجم

۹۸۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۸۴ صفحه

قیمت:
۱۱۵,۰۰۰
۵۷,۵۰۰
۵۰%
تومان