بریدههایی از کتاب این شفا برسد به دست مجروحترین رویاها
۳٫۲
(۲۶)
اينجا تابستانها پُر از بستنیست
دکترها
مرا از داشتن آزادی منع کردهاند،
میگويند ما هرگز به کسی قولِ نجات ندادهايم،
شعر هم ... چيز است،
و چيز در لغتنامه دهخدا
همان چيز است!
mohamad mirmohamadi
خُب ...
هر وقت مثلِ مادرم
دعايت میکنم
میشنوم دريا آهسته با خودش میگويد:
- آمين ...!
mohamad mirmohamadi
دختر ...!
من اين روزها
گرفتارِ همين حال و هواهای بیهودهام،
تماس ... با تو!
mohamad mirmohamadi
بعضی وقتها
بعضی پزشکها
مسئول کفْن و دفنِ کلمات میشوند.
mohamad mirmohamadi
من به ايامی دور
سليمانام میخواندند
در ترانههای دخترانِ اورشليم.
mohamad mirmohamadi
راز
ماه، رُخسار، سپيده دم
و دختری
که ابريشم و انار
مترجمِ لهجه بوسيدناش بودند.
mohamad mirmohamadi
راهها مانده تا خيلی غروب
اگر عشق
آخرين بهانه بی دليلِ ما نيست
پس آمدهايم اينجا
چه خاکی بر سرمان بريزيم ...؟
چقدر شعر بخوانيم هی بیشفایِ درد؟!
درد داری مگر
- بی وضو -
پا به اين همه واژه گذاشتهای ... چه کنی؟
لااقل حرفی بزن ...!
mohamad mirmohamadi
وَ حاشا ...!
گاهی همين طوری
از خانه بزن بيرون،
بیخيالِ هر چه که هست،
وَهْمِ هوا
از حيرتِ نَمورِ علف لبريز است،
خُنکاست،
خدايی کن ...!
عشق همين است ديگر،
تو بايد از گَردنههایِ بارانْگيرِ بسياری
بگذری،
اين را پايت نوشتهاند!
mohamad mirmohamadi
ببين چقدر دروغ گفتهايد
که سنگ هم میترسد
مُهرِ نمازتان شود.
جیمی جیم
بشر موجودِ بیکاریست.
باور کن ...!
phi.lo.bib.lic
دردسرتان نمیدهم
برای من
همين حسِ آرامِ بیسبب کافیست
تا باور کنم
دنيا پُر است از چيزهای خوب
چيزهای دلپذير.
phi.lo.bib.lic
هيچ نيست
اِلا ... که هيچ نيست.
phi.lo.bib.lic
اگر عشق
آخرين بهانه بی دليلِ ما نيست
پس آمدهايم اينجا
چه خاکی بر سرمان بريزيم ...؟
phi.lo.bib.lic
من
برای همين آمدهام
تا عين از حروفِ الفباء بگذرد به عشق تو
تا شين از تولدِ نوشتن بگذرد به عشق تو
تا قاف از قوسِ آسمان بگذرد به عشق تو
یك رهگذر
من
حوصله را بیتو بهانه کردهام،
وگرنه گاهی
سَر به بالایِ تو مُردن ... که کاری ندارد!
یك رهگذر
او که منتظر است تا از اندوهِ ديگران ... به شادی اندر شود، به شقاوت اندر خواهد شد.
the.simia
صبح شد
خورشيد ... خسته خسته بالا آمد
بگويی نگويی انگار گريه کرده بود
داشت زير لب میگفت:
به خدا من مسئولِ بیچراغیِ شبِ نبودهام هرگز!
the.simia
خوب است که آدمی
سرانجام میميرد،
وگرنه دنيا را شعر برمیداشت!
the.simia
اين حرفها را بگذاريد برای بعد ...
گورهاست پيشِ روی شما
- پياپی و پیکشان -
که شما را
تنها به تاريکیِ اَزَل طلب میکند.
فقط همين ...!
the.simia
به بهانه بيداری ... خوابم،
يا بيدار ماندهام از دردِ اين همه خواب!
the.simia
حجم
۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
حجم
۶۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۲ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان