بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب این شفا برسد به دست مجروح‌ترین رویاها | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب این شفا برسد به دست مجروح‌ترین رویاها

بریده‌هایی از کتاب این شفا برسد به دست مجروح‌ترین رویاها

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۲۶ رأی
۳٫۲
(۲۶)
دنيا اگر دُرُست است پس من چرا اين همه خواب می‌بينم انگار تو را از من گرفته‌اند
یك رهگذر
وحیِ واژه همان وثيقه آزادیِ آدمی است.
the.simia
خورشيد ... خسته خسته بالا آمد بگويی نگويی انگار گريه کرده بود داشت زير لب می‌گفت: به خدا من مسئولِ بی‌چراغیِ شبِ نبوده‌ام هرگز!
Ozra
سربازانِ ظلمتِ عُظما آمدند ماه را لنگان لنگان به مَسْلَخ تاريکی بردند
Ozra
زندانی مُرده وُ زندانبان همچنان باقی است. زندانی مُرده وُ زندان همچنان باقی است.
Ozra
من هم مثل شما پُشتِ پلک کلمات کمين کرده‌ام تا زندگی در شفا و شادمانی ذخيره شود. شعر برای شُستنِ شب از ظلمت آمده است
Ozra
بی نياز ... تا آخرِ دنيا گاهی که دلم برای بعضی ناگفته‌ها لَک می‌زند، خودم را مجاب می‌کنم: هنوز وقت بسيار است ...
مریم بانو
دختر ...! من اين روزها گرفتارِ همين حال و هواهای بی‌هوده‌ام، تماس ... با تو!
مریم بانو
اينجا تابستان‌ها پُر از بستنی‌ست دکترها مرا از داشتن آزادی منع کرده‌اند، می‌گويند ما هرگز به کسی قولِ نجات نداده‌ايم، شعر هم ... چيز است، و چيز در لغت‌نامه دهخدا همان چيز است!
azar
اگر عشق آخرين بهانه بی دليلِ ما نيست پس آمده‌ايم اينجا چه خاکی بر سرمان بريزيم ...؟
کاربر ۸۶۴۹۴۷۴
او که منتظر است تا از اندوهِ ديگران ... به شادی اندر شود، به شقاوت اندر خواهد شد.
arghavan
شرير و بدانديش، شرير و بيدادگر، در خاکستر خويش خواهد سوخت و در سوختْ بارِ خويش خاکستر خواهد شد. نه ظالم بر سريرِ ستم باز می‌ماند، نه مُقَلِد ظلمت در آبرو.
arghavan
اجازه ندهيد عده‌ای به نام خداوند آستينِ آسمان را در خونِ کبوتران بشويند!
arghavan
خودت را پیْ‌پایِ من پير نکن، من هرگز هيچ آغازی نداشته‌ام.
arghavan
ماه، رُخسار، سپيده دم و دختری که ابريشم و انار مترجمِ لهجه بوسيدن‌اش بودند.
arghavan
اگر عشق آخرين بهانه بی دليلِ ما نيست پس آمده‌ايم اينجا چه خاکی بر سرمان بريزيم ...؟
arghavan
من برای همين آمده‌ام تا عين از حروفِ الفباء بگذرد به عشق تو تا شين از تولدِ نوشتن بگذرد به عشق تو تا قاف از قوسِ آسمان بگذرد به عشق تو
arghavan
گاهی همين طوری از خانه بزن بيرون، بی‌خيالِ هر چه که هست، وَهْمِ هوا از حيرتِ نَمورِ علف لبريز است، خُنکاست، خدايی کن ...!
arghavan
شعر برای شُستنِ شب از ظلمت آمده است
arghavan
خبر آورده‌اند که موسمِ زوالِ کاملِ ظلمت است.
lucifer

حجم

۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

حجم

۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان