بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب این شفا برسد به دست مجروح‌ترین رویاها | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب این شفا برسد به دست مجروح‌ترین رویاها

بریده‌هایی از کتاب این شفا برسد به دست مجروح‌ترین رویاها

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۲از ۲۶ رأی
۳٫۲
(۲۶)
اينجا تابستان‌ها پُر از بستنی‌ست دکترها مرا از داشتن آزادی منع کرده‌اند، می‌گويند ما هرگز به کسی قولِ نجات نداده‌ايم، شعر هم ... چيز است، و چيز در لغت‌نامه دهخدا همان چيز است!
mohamad mirmohamadi
خُب ... هر وقت مثلِ مادرم دعايت می‌کنم می‌شنوم دريا آهسته با خودش می‌گويد: - آمين ...!
mohamad mirmohamadi
دختر ...! من اين روزها گرفتارِ همين حال و هواهای بی‌هوده‌ام، تماس ... با تو!
mohamad mirmohamadi
بعضی وقت‌ها بعضی پزشک‌ها مسئول کفْن و دفنِ کلمات می‌شوند.
mohamad mirmohamadi
من به ايامی دور سليمان‌ام می‌خواندند در ترانه‌های دخترانِ اورشليم.
mohamad mirmohamadi
راز ماه، رُخسار، سپيده دم و دختری که ابريشم و انار مترجمِ لهجه بوسيدن‌اش بودند.
mohamad mirmohamadi
راه‌ها مانده تا خيلی غروب اگر عشق آخرين بهانه بی دليلِ ما نيست پس آمده‌ايم اينجا چه خاکی بر سرمان بريزيم ...؟   چقدر شعر بخوانيم هی بی‌شفایِ درد؟! درد داری مگر - بی وضو - پا به اين همه واژه گذاشته‌ای ... چه کنی؟ لااقل حرفی بزن ...!
mohamad mirmohamadi
وَ حاشا ...! گاهی همين طوری از خانه بزن بيرون، بی‌خيالِ هر چه که هست، وَهْمِ هوا از حيرتِ نَمورِ علف لبريز است، خُنکاست، خدايی کن ...! عشق همين است ديگر، تو بايد از گَردنه‌هایِ بارانْ‌گيرِ بسياری بگذری، اين را پايت نوشته‌اند!
mohamad mirmohamadi
ببين چقدر دروغ گفته‌ايد که سنگ هم می‌ترسد مُهرِ نمازتان شود.
جیمی جیم
بشر موجودِ بی‌کاری‌ست. باور کن ...!
phi.lo.bib.lic
دردسرتان نمی‌دهم برای من همين حسِ آرامِ بی‌سبب کافی‌ست تا باور کنم دنيا پُر است از چيزهای خوب چيزهای دلپذير.
phi.lo.bib.lic
هيچ نيست اِلا ... که هيچ نيست.
phi.lo.bib.lic
اگر عشق آخرين بهانه بی دليلِ ما نيست پس آمده‌ايم اينجا چه خاکی بر سرمان بريزيم ...؟
phi.lo.bib.lic
من برای همين آمده‌ام تا عين از حروفِ الفباء بگذرد به عشق تو تا شين از تولدِ نوشتن بگذرد به عشق تو تا قاف از قوسِ آسمان بگذرد به عشق تو
یك رهگذر
من حوصله را بی‌تو بهانه کرده‌ام، وگرنه گاهی سَر به بالایِ تو مُردن ... که کاری ندارد!
یك رهگذر
او که منتظر است تا از اندوهِ ديگران ... به شادی اندر شود، به شقاوت اندر خواهد شد.
the.simia
صبح شد خورشيد ... خسته خسته بالا آمد بگويی نگويی انگار گريه کرده بود داشت زير لب می‌گفت: به خدا من مسئولِ بی‌چراغیِ شبِ نبوده‌ام هرگز!
the.simia
خوب است که آدمی سرانجام می‌ميرد، وگرنه دنيا را شعر برمی‌داشت!
the.simia
اين حرف‌ها را بگذاريد برای بعد ... گورهاست پيشِ روی شما - پياپی و پی‌کشان - که شما را تنها به تاريکیِ اَزَل طلب می‌کند. فقط همين ...!
the.simia
به بهانه بيداری ... خوابم، يا بيدار مانده‌ام از دردِ اين همه خواب!
the.simia

حجم

۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

حجم

۶۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان