بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اضطراب موقعیت | صفحه ۳۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب اضطراب موقعیت

بریده‌هایی از کتاب اضطراب موقعیت

نویسنده:آلن دوباتن
امتیاز:
۳.۶از ۲۴۰ رأی
۳٫۶
(۲۴۰)
تا به امروز اگر جوامع پیشرفته درآمدهایی را که نسبت به گذشته افزایش زیادی داشته در اختیار اعضایشان می‌گذاشتند، به نظر می‌رسید که ما را ثروتمندتر می‌کردند. اما در حقیقت اثر اصلی آنها ممکن است فقیرتر کردن ما باشد؛ چون با پرورش انتظارات نامحدود، شکافی همیشگی بین چیزی که می‌خواهیم و چیزی که می‌توانیم به دست آوریم، بین کسی که می‌توانیم باشیم و کسی که واقعاً هستیم باقی می‌گذارند.
Fatemeh
جیمز می‌گوید که توانایی فرد برای احساس رضایت از خود فقط به تجربهٔ موفقیت در تمام زمینه‌های تلاش وابسته نیست. او می‌گوید ما همیشه از شکست تحقیر نمی‌شویم. تنها زمانی تحقیر می‌شویم که غرور و حس ارزشمان را در آرزو یا دستاورد مشخصی سرمایه‌گذاری کنیم و بعد از اینکه آن را دنبال کردیم احساس ناامیدی کنیم. اهداف ما معین می‌کنند که چه چیزی را پیروزی و چه چیزی را شکست مفتضحانه تفسیر کنیم.
Fatemeh
بهتر شدن جهان تا حدودی به اعمال غیرتاریخی بستگی دارد و اکنون که مسائل آن‌طور که باید برای من و شما بغرنج نیست، نیمی مدیون کسانی است که صادقانه زندگی‌ای پنهانی داشتند و در قبرهایی خوابیده‌اند که هیچ‌کس به ملاقاتشان نمی‌رود.
Mary Adib
توجه دیگران برای ما اهمیت دارد چون ما به شکی ذاتی به ارزش خود مبتلا هستیم که در نتیجهٔ آن تمایل داریم تا به ارزیابی دیگران اجازه دهیم نقشی تعیین‌کننده در چگونگی نگاه ما به خودمان بازی کنند.
Fatemeh
«نظر عموم بدترین نوع نظرات است.»
malihe
«زمین لبریز از انسان‌هایی است که ارزش ندارد با آنها صحبت کنیم.»
malihe
جهانی که در آن بیشتر افراد درسی را که در هنر تراژدی نهفته است فراگرفته باشند، جهانی خواهد بود که نتیجهٔ شکست‌هایمان الزاماً دیگر تا این حد بر روی دوشمان سنگینی نخواهد کرد.
malihe
اگرچه دلیل اصلی نگرانی ما از بی‌ثباتی کارمان بی‌پولی است، اما این تنها دلیل نیست. ما همچنین به دلیل دیگری نگرانیم. در اینجا به موضوع اول برمی‌گردیم و آن دلیل عشق است. چرا که کار ما تعیین‌کنندهٔ اصلی مقدار احترام و توجهی است که نصیب ما می‌شود. با توجه به جواب سؤال «چه کار می‌کنیم» است (معمولاً اولین سؤالی که باید در آغاز آشنایی جدید پاسخ دهیم) که کیفیت پذیرفته شدن ما مشخص می‌شود.
malihe
از آنجا که اکثریت انسان‌ها نه آن‌چنان خوب و نه آن‌چنان خردمندند، فرد باید بیشتر به جدیت تکیه کند تا به مهربانی. گیوچاردینی
malihe
مطمئن‌تر این است که از شما بترسند تا اینکه به شما عشق بورزند. عشق با قدردانی پایدار است و از آنجا که انسان‌ها به شدت خودخواه‌اند، هرگاه فرصتی برای سود رساندن به خود ببینند این قید شکسته می‌شود. اما ترس با وحشت از تنبیه پایدار است که همیشه اثر می‌کند. ماکیاولی
malihe
انسان‌ها به قدری دروغگو، به قدری دسیسه‌گر، به قدری مکار و حیله‌گر، به قدری مشتاق به سود خود و به قدری بی‌توجه به سود دیگران هستند که اگر کمتر آنها را باور کنید و کمتر به آنها اعتماد کنید، اشتباه نکرده‌اید. گیوچاردینی
malihe
پیش از آنکه خریدار چنین شیئی را دست بیندازیم، شاید بهتر باشد به مفهوم گسترده‌تری بیندیشیم؛ به فضایی که این نوع وسایل در آن ساخته و استفاده می‌شده است. به جای اینکه خریدار را اذیت کنیم، بهتر است جامعه‌ای را مقصر بدانیم که در آن زندگی کرده است. چرا که این جامعه موقعیتی را به وجود آورد که خرید کابینت‌های بیش از اندازه مزین از نظر روانشناسی لازم و راضی‌کننده به نظر می‌رسید. جایی که احترام وابسته به نمایش‌هایی بی‌تناسب بود. تاریخِ تجملات، داستان حرص و طمع نیست. دقیق‌تر این است که آن را سابقهٔ ضربه‌های احساسی بخوانیم. این تاریخ، میراث کسانی است که به خاطر تحقیر دیگران زیر فشار قرار گرفته بودند تا قدری فراتر از حد معمول به نفس برهنه‌شان اضافه کنند تا نشان دهند که آنها هم مدعی عشق‌اند.
malihe
ممکن است با «کم» احساس خوشبختی کنیم، اگر «کم» چیزی باشد که انتظار داریم و ممکن است با «زیاد» احساس بدبختی کنیم، اگر به ما آموخته باشند که باید «همه‌چیز» را بخواهیم.
malihe
ثروتمند بودن حقیقی نیازی به دارایی فراوان ندارد، بلکه نیاز به چیزی دارد که فرد آرزوی آن را دارد. ثروت چیزی مطلق نیست. بسته به میل هرکس نسبی است. هر بار که ما آرزوی چیزی را در سر می‌پرورانیم که نمی‌توانیم از عهدهٔ هزینه‌اش بربیاییم، فقیرتر می‌شویم. هرقدر هم که منابع داشته باشیم و هر بار که از داشتهٔ خود احساس رضایت می‌کنیم، می‌توانیم خودمان را ثروتمند به حساب بیاوریم. هرقدر هم که دارایی‌های واقعی‌مان کم باشد. روسو می‌گوید دو راه برای ثروتمندتر کردن فرد وجود دارد: به او پول بیشتری بدهیم یا آرزوهایش را محدود کنیم. جوامع مدرن مورد اول را به طرز خارق‌العاده‌ای خوب انجام داده‌اند، اما با تهییج مداوم اشتهای افراد، همزمان توانسته‌اند بخشی از موفقیت آنها را نفی کنند.
malihe
جان سالیسبوری با کتاب پولیکراتیکوس (۱۱۵۹) خود به مشهورترین نویسندهٔ مسیحی تبدیل شد که جامعه را با بدن انسان مقایسه می‌کرد تا از این قیاس برای توجیه نابرابری طبیعی استفاده کند. در دستور سالیسبوری هر عنصری در کشور، یک همتا در بدن داشت: حاکم سر بود، مجلس قلب، دادگاه پهلوها، مقامات رسمی و قضات، چشم‌ها، گوش‌ها و زبان بودند. خزانه‌داری معده و روده‌ها، ارتش دست‌ها و دهقانان و طبقهٔ کارگر پاها بودند. این تصویر، مفهومی را تقویت کرد که هر عضو جامعه برای ایفای نقشی تغییرناپذیر گماشته شده است؛ طرحی که باعث می‌شد اگر دهقانی بخواهد در ملک اربابی زندگی کند و حرفش را به کرسی بنشاند، به همان اندازه مضحک باشد که انگشت پا، رؤیای چشم بودن را در سر بپروراند.
malihe
اگر انقلاب‌های بزرگ سیاسی و مصرفی قرن هجدهم و نوزدهم باعث اضطراب روانی شده و همزمان به طور گسترده بهرهٔ مادی نسل بشر را افزایش دادند، به خاطر این بود که این انقلاب‌ها بر روی چندین آرمان خارق‌العادهٔ جدید پایه‌گذاری شد. بر روی باوری عملی به برابری درونی تمام انسان‌ها و بر نیروی نامحدود هرکسی برای دستیابی به هرچیزی. در طول تاریخ برعکس این فرض می‌شد و نابرابری و انتظارات پایین، هم عادی و هم خردمندانه بود. تعداد بسیار کمی از تودهٔ مردم خیال ثروت یا کمال را در سر می‌پروراندند، باقی آنها به خوبی می‌دانستند محکوم به استثمار و تسلیم‌اند.
malihe
به نظر می‌رسد که ما نمی‌توانیم قدر چیزهایی را که داریم، به خاطر ارزش خود آنها یا حتی در مقابل چیزی که اجداد ما در قرون وسطی داشتند، بدانیم. ما از اینکه چقدر در تاریخ موفق به حساب می‌آییم متأثر نمی‌شویم. تنها زمانی می‌توانیم خودمان را خوشبخت بدانیم که به اندازه یا حتی بیشتر از افرادی داشته باشیم که با آنها بزرگ شده‌ایم، در کنارشان کار کرده‌ایم، آنها را مثل دوست در کنار خود داشته‌ایم یا در قلمروی عمومی مشترکی قرار گرفته‌ایم. اگر مجبور شویم در کلبه‌ای سرد و بادگیر زندگی کنیم و زیر بار قوانین سخت‌گیرانهٔ اشراف‌زاده‌ای که در قلعه‌ای بزرگ و گرم زندگی می‌کند کمر خم کنیم، ولی ببینیم که تمام افراد همسطح ما در شرایطی مشابه زندگی می‌کنند، آنگاه شرایط ما هم عادی به نظر می‌رسد. قطعاً شرایط تأسف‌باری است، اما زمین مساعدی برای کشت حسد نیست.
malihe
ژان ژاک روسو در کتاب مباحثه در باب ریشهٔ نابرابری (۱۷۵۴) یکی از اولین یادداشت‌های این داستان را ارائه داد: «اولین کسی که قسمتی از زمین را بست، در ذهن به خود گفت که این مال من است و افرادی را پیدا کرد که آن‌قدر ساده باشند تا حرفش را باور کنند، بنیانگذار حقیقی جامعهٔ مدنی است. چه جنایت‌ها، جنگ‌ها، قتل‌ها، چه بدبختی‌ها و وحشت‌ها از سر نسل بشر برداشته می‌شد، اگر کسی نرده‌ها را بیرون می‌کشید و خندق‌ها را پر می‌کرد و خطاب به رفقایش فریاد می‌زد: به این فریبکار گوش ندهید. واقعاً شکست می‌خورید، اگر فراموش کنید که میوه‌های زمین متعلق به همه است و زمین مال هیچ‌کس نیست!»
FerFerism
به گفتهٔ ناپلئون، اشراف‌زادگان موروثی «بلای جان ملت‌اند. خرهای موروثی خرفت!»
REZA
توماس پاین در کتاب حقوق انسان (۱۷۹۱) می‌گوید: «وقتی می‌اندیشم که اگر ادبیات و تمام علوم موروثی می‌شدند، چقدر مسخره و بی‌اهمیت می‌شدند، خنده‌ام می‌گیرد. من همین نظر را در مورد حکومت دارم. حاکم موروثی به همان اندازه ناجور است که نویسندهٔ موروثی. من نمی‌دانم که آیا هومر یا اقلیدس پسر داشتند یا نه، اما شرط می‌بندم اگر داشتند و کاری را نیمه‌تمام باقی می‌گذاشتند، آن پسرها نمی‌توانستند کارهایشان را کامل کنند.»
REZA

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۷۰%
تومان