بریدههایی از کتاب داستانهایی از شاهنامه
نویسنده:ابوالقاسم فردوسی
گردآورنده:فاطمه پایمرد، عباس حضرت
انتشارات:انتشارات طلایه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۴ رأی
۳٫۸
(۲۴)
ابا دانشی مرد بسیار هوش
همه چادر آزمندی مپوش
که تخت و کله چون تو بسیار دید
نخواهد بسی با کسی آرمید
امیر
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر
چنین است این گنبد تیز گرد
گهی شادمانی دهد گاه درد
علی
چنین داد پاسخ که ای شهریار
نگه کن بدین گردش روزگار
که چون باد بر ما همی بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
همی پژمراند رخ ارغوان
کند تیره دیدار روشن روان
به آغاز گنج ست و فرجام رنج
پس از رنج رفتن ز جای سپنج
چو بستر ز خاکست و بالین ز خشت
درختی چرا باید امروز کشت
که هر چند چرخ از برش بگذرد
بُنَش خون خورد بار کین آورد
🌸📚💖Shamim💖📚🌸
فریدون در نامهای به شاه یمن مینویسد: «ای پادشاه؛ از کارآگاهان شنیدهام که در سراپرده تو سه شاهزاده پاک و نجیب است، اگر اجازه دهی پسران خود را برای خواستگاری بفرستم تا آنها را از نزدیک ببینند».
ز کارآگاهان آگهی یافتم
بدین آگهی تیز بشتافتم
کجا از پس پرده پوشیده روی
سه پاکیزه داری تو ای نامجو
سه پوشیده رخ را سه دیهیم جوی
سزا در سزا کار بی گفتگو
Eren Yeger
«ای انسان؛ تو از خاکی بیارزش آفریده شدهای، پس مثل آتش تندخوی مباش! شراب سرخوشی را بنوش زیرا در نزد من، غافل شدن از دشواریهای زندگی، بهتر است از این که خون بیگناهی را به ناحق بریزی و نفرین مادران پیر را گریبانگیر خود کنی!!!».
Somayeh
اگر کسی برای آزمایش و امتحان کردن میزان اثر بخشی زهر، آن را بنوشد، با دست خودش باعث نابودی خود خواهد شد زیرا از این آزمایش حاصلی جز مرگ و درد نخواهد داشت.
و گر آزمون را کسی خورد زهر
از آن خوردنش درد و مرگ است بهر
امیر
ز کمی بود دل پر از درد و خشم
به بیشی نهادست مردم دو چشم
نه آن ماند ای پیر دانا نه این
ز گیتی همه شادمانی گزین
اگر چند بفزاید از رنج گنج
همه گنج گیتی نیرزد به رنج
امیر
«آنچه برای خود نمیپسندی، برای دیگران نیز مپسند»، با دیگران آن چنان رفتارکن که دوست داری آنها با تو رفتار کنند.
هر آن چیز کانت نباشد پسند
تن دوست دشمن بدان در مبند
امیر
بدیدم چو یک دل دو اندیشه کرد
ز هر دو برآورد ناگه گرد
چنان چون به یک شهر دو کدخدای
بود، بوم ایشان نماند به جای
امیر
دل مرد طامع بود پر ز درد
به گرد طمع تا توانی مگرد
امیر
سخن هیچ مسرای با رازدار
که او را بود نیز همساز و یار
امیر
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
همه داد کن تو به گیتی درون
که از داد هرگز نشد کس نگون
به هر جایگه یار درویش باش
همین راد بر مردم خویش باش
ببخش و بیارای و فردا مگوی
چه دانی که فردا چه آید به روی
امیر
نماند به کس روز سختی و رنج
نه آسانی و شادمانی و گنج
بد و نیک بر ما همی بگذرد
نباشد دژم هر که دارد خرد
امیر
همه کارهای جهان را در است
مگر مرگ را کان در دیگر است
اگر عمر باشد هزار و دویست
به جز خاک تیره ترا جای نیست
امیر
چنان دان که گیتی ترا دشمن است
زمین بستر و گور پیراهن است
نه دانا گذر یابد از چنگ مرگ
نه جنگ آوران زیر خفتان و ترک
اگر شاه باشی و گر زردهشت
نهالین ز خاکست و بالین ز خشت
به گیتی نماند کسی پایدار
جهان را همین بیوفائیست کار
امیر
شبان چونکه بگرفت درنده گرگ
اگر زنده ماند نباشد سترگ
دلاور چو از بیشه بگرفت شیر
نشان ده کجا زنده ماندش به دیر
و گر مهر بر خسته شیر آورد
همان شیر او را به زیر آورد
امیر
نه مردی بود خیره آشوفتن
به زیر اندر آورده را کوفتن
امیر
بکوشید و خوبی به کار آورید
چو دیدید سرما بهار آورید
امیر
اما افسوس که در حضور پادشاه، انسانهای فتنه و حسود همواره وجود دارد، زیرا آنها افرادی فرصتطلب هستند که به طمع رسیدن به قدرت و برای حفظ مقام و موقعیت خود از پادشاه اطاعت میکنند!
امیر
حجم
۶۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۱۲ صفحه
حجم
۶۰۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۷۱۲ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان