بریدههایی از کتاب ایمانوئل کانت: نقد عقل محض
نویسنده:میشل گریر
مترجم:آرش جمشیدپور
ویراستار:حسن عرب
انتشارات:انتشارات زندگی روزانه
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۴از ۱۶ رأی
۳٫۴
(۱۶)
به تعبیر کانتی، «اندیشهها بدون شهودها تهی هستند، شهودها بدون مفاهیم کوراند» (A۵۱/B۷۶).
Mahla R
«برای اینکه بهدرستی بفهمیم چه میخواهیم انجام دهیم، باید بفهمیم چگونه به جایی که اکنون در آنیم رسیدهایم».
کاربر ۳۹۱۹۷۳۵
چنانکه گویی هر چیزی که تجربه میکنیم توهم، پندار، یا «غیرواقعی» است. کانت از اصطلاحِ پدیدار اساساً یک ابژهٔ مکانی-زمانی را مراد میکند. دلیل اینکه کانت این ابژهها را پدیدار مینامد این است که مکان و زمان «در ما» هستند. از آنجا که مکان و زمان شرایطِ سوژهبنیادِ (صورتهای) حساسیتِ (انسانی) ما هستند، ابژههایی که در مکان و زمان تجربه میشوند همیشه ارتباطی ضروری با ذهن انسان نیز دارند و همیشه باید در ارتباط ممکنشان با حساسیت انسان لحاظ شوند. لازمهٔ این سخن این است که اطلاق معنادارِ خاصههای مکانی-زمانی به ابژههای نامحسوس ممکن نیست. طبیعتاً این ادعا ملازمِ انقلاب کپرنیکی کانت است، یعنی این دیدگاه او که ما انسانها فقط از نظرگاه انسانیِ خودمان میتوانیم ابژهها را تجربه کنیم و به آنها معرفت یابیم. ما نمیتوانیم هیچ ابژهای را از منظر رازآمیزِ چشم خدا تجربه کنیم. معرفتْ به قوامِ خودِ ما شناسندگان برهانی متناهی مشروط است.
محمد طاهر پسران افشاریان
کانت با مشخص کردنِ دو نوع شرط استعلایی شروع میکند. نخست، او ادعا میکند که برخی شرایط حسی برای معرفت وجود دارند، شرایطی که مبنای امکانِ شهودِ حسیِ (ادراک) هر ابژه هستند. دوم این که او قائل است که برخی شرایط مفهومی برای معرفت وجود دارند، شرایطی که «اندیشیدن» به محتوای دادهشده در حساسیت را ممکن میکنند
Mahla R
شاید بپرسیم چرا کانت اصلاً باید از این علوم مابعدالطبیعی بحث کند. تا آنجا که او قبلاً، در تحلیل استعلایی، نشان داده است که همهٔ مفاهیم و اصولِ ما فقط میتوانند بر ابژههای حسی اطلاق شوند، ظاهراً وظیفهٔ از میان بردنِ مابعدالطبیعه از قبل به انجام رسیده است. با این همه، کانت تصریح میکند که عقل انسان چنان قوام یافته است که به طرزی محتوم مرزهای ترسیمشده در تحلیل استعلایی را نادیده میگیرد. در نتیجه، بخش عمدهٔ تلاشِ کانت مصروفِ نشان دادنِ این مطلب خواهد شد که علیرغم همهٔ هشدارهای انتقادی، عقل تابع توهمی است که آن را در جستجوی معرفت غایی بهسوی تعالی از تجربه سوق میدهد.
محمد طاهر پسران افشاریان
کتاب نقد عقل محض ایمانوئل کانت، که نخست در سال ۱۷۸۱ منتشر شد، عموماً یکی از مهمترین و دشوارترین متونِ تاریخِ فلسفه به شمار میرود (۱). در این کتاب، کانت نظریهٔ ایدهآلیسم استعلایی را میپرورد که هدف آن اصلاحِ مشکلاتی است که نظریههای متقدمانِ عقلگرا و تجربهگرای او پدید آورده بودند. به همین سبب، نقد عقل محض جایی است که در آن کانت نظریهٔ معرفتِ خود («معرفتشناسی استعلایی» اش) را شرح میدهد و مابعدالطبیعه را «نقد میکند».
از نظر کانت، این که عقل به «نقد» نیاز دارد با این واقعیت اثبات میشود که نه رویکرد تجربهگرایانه در حل مسائل بنیادیِ معرفتشناسی و مابعدالطبیعه کامیاب شده است و نه رویکرد عقلگرایانه. رویکرد روشیِ تجربهگرایان به دست هیوم فقط به شکلی از شکاکیت مخرب منجر شده بود، شکاکیتی که ممکن بود معرفت و علم تجربی را نابود کند. رویکرد روشیِ عقلگرایان راه را برای جزمیتی بی حد و حصر باز کرده بود، جزمیتی که در نظریههای مابعدالطبیعیِ متعالی دربارهٔ نفس، جهان و خدا شکوفا شده بود.
محمد طاهر پسران افشاریان
شرایط ضروریِ (به تعبیر کانت: «استعلایی») درونِ ذهن انسان را که امکانبخشِ معرفت و تجربهاند بررسی میکند.
صدرا
از این دیدگاه کانت نتیجه میشود که معرفت، برخلاف اندیشهٔ صرف، هم به شهودها (محتوا) نیاز دارد و هم به مفاهیم (صورتها).
Mahdi Mpour
علیرغم برخوردِ ویرانگرانهٔ کانت با مابعدالطبیعه، او نمیخواهد کاربرد عقل را یکسره کنار بگذارد. در حقیقت، کانت در ضمیمهاش بر دیالکتیک استعلایی از اصول و ایدههای عقل دفاع میکند. هرچند کانت منکر این است که اینها معرفتی مابعدالطبیعی از ابژههای متعالی به دست میدهند، او قطعاً تصور میکند که عقل نقشی مهم در علم بازی میکند. از نظر کانت ایدههای عقل، در تلاشهای ما برای بسط معرفت تجربیمان، برای ما «ناگزیر ضروری» اند. چنین ایدههایی (نفس، جهان و خدا) با فرض کردنِ اهدافی برای تبیینِ بیشتر در خدمتِ هدایتِ تحقیقات تجربی ما هستند. به همین خاطر، کانت بر اهمیت آن چیزی تأکید دارد که از آن به کاربردِ «تنظیمیِ» عقل تعبیر میکند. عقل نمیتواند معرفتی «فراتر از محدودههای حس» به دست دهد
محمد طاهر پسران افشاریان
قبلاً اعتقاد عمومی بر این بود که دو گونه حکم یا گزاره وجود دارد: احکامِ پیشین یا تحلیلی و احکام پسین یا ترکیبی. احکام تحلیلی احکامی هستند که در آنها مفهومِ محمول از قبل در مفهومِ موضوع اندیشیده یا مندرج شده است. مثال واضحِ حکم تحلیلی «همهٔ مثلثها سه ضلع دارند» است. از آنجا که محمول («سهضلعی») از قبل در تعریفِ مثلث («شکل سهضلعی») بهاصطلاح «مندرج است»، حکم به نحو تحلیلی صادق است.
learn all
حجم
۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۸۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان