بریده‌های کتاب پرده‌ی گوش من از پنجره آویزان است
کتاب پرده‌ی گوش من از پنجره آویزان است اثر عمید صادقی‌نصب

کتاب پرده‌ی گوش من از پنجره آویزان است

انتشارات:نشر داستان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۱ رأیخواندن نظرات
من مثل کسی نیستم من خودمم ساعت ها می نشینم و با یک انبر دست حرف می زنم از موهای بلند مرد ِ همسایه می گویم و از آرزوهای دختران ِ دم بخت بلند می شوم، می روم، قهوه می خورم، بر می گردم و هم چنان از حرف های من انبردست دهانش باز مانده
-Dny.͜.
خبر فوری: غروب ِ چند ساعت قبل خورشید در اقیانوس، آرام فرو رفت غرق شد خودکشی کرد مُرد.
-Dny.͜.
به محض این که بخوابم به خوابم می آیی مثل افسانه ها و چنان باور نکردنی که عجیب و غلام همت خوابم که تورا . پیش من می آورد
محمد
آدمی که صبح ها یادش می افتد هنوز نخوابیده است
محمد
شب است و ُ باد می آید سرما به آدم نفوذ می کند دور ِ هم نشسته ایم و ُ دندان روی جگر گذاشته ایم و جگر بر آتش با دوستان رفته ایم دربند.
محمد

حجم

۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

حجم

۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۹۵ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد