بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم) | صفحه ۱۶ | طاقچه
کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم) اثر محمدحسین پاپلی‌یزدی

بریده‌هایی از کتاب شازده حمام (جلد اول و دوم)

امتیاز:
۴.۷از ۱۳۹ رأی
۴٫۷
(۱۳۹)
شاید بعد از قرن‌ها در کوچه پس‌کوچه‌های ما مسئله خواستن و نخواستن مطرح می‌شد و خواستن بر مطیع بودن پیروز می‌شد. در عصری که فرزندان بردۀ پدر و مادر و فامیل و طایفه بودند، در عصری که هیچ‌کس نباید کوچک‌ترین حرفی روی حرف بزرگ‌تر می‌زد ولو آن اطاعت به این قیمت تمام می‌شد که تمام عمر بسوزد و بسازد، در عصری که زن حق رأی نداشت، زن ضعیفه و بز خطاب می‌شد، در عصری که خود زن‌ها با قبول اطاعت کورکورانه بیشترین ظلم را به خود می‌کردند، کار معصومه و امثال معصومه یک شاهکار بود. حتماً در گذشته هم زن‌های دیگری بوده‌اند که در این شرایط مقاومت کرده‌اند، اما کار معصومه هم کاری بود کارستان. به‌خصوص که کم‌کم مسئله از جنبه فردی در می‌آمد و جنبۀ اجتماعی بخود می‌گرفت.
پ. و.
ما عشق را فراموش کرده‌ایم و هیچ کارمان بر مبنای عشق و علاقه نیست. به‌خصوص ازدواج‌هایمان. یکی از دلایل افزایش طلاق سال‌های اخیر این ازدواج‌های محاسباتی است.
پ. و.
در آن سال‌ها رادیو کم بود. تلویزیون اصلاً نبود، حتی در تهران هم تلویزیون نبود. نوار کاست هم نبود. بزرگ‌ترین آموزشگاه مردم عادی مجالس روضه‌خوانی بود. من و بچه‌های هم سن و سال من خیلی چیزها را از روضه‌ها یاد گرفتیم. خیلی از باورهایمان در مجالس روضه‌خوانی شکل گرفت. مشکل اصلی آن بود که در آن زمان در شهرها علمای بزرگ خیلی کم به منبر می‌رفتند و دست مردم به آن‌ها نمی‌رسید. اکثر منبری‌ها در سطوح پایین علمی حوزوی بودند و حتی پاسخ یک سئوال سادۀ شرعی را نمی‌توانستند بدهند. سر منبر هر چه می‌خواستند می‌گفتند.
پ. و.
هر پدیده جدیدی عکس‌العملی به همراه داشت. خودکار، بلندگو، برق، عینک، قاشق چنگال، حمام دوش، پزشک تحصیل کرده، دارو و ... به سادگی پذیرفته نمی‌شد. همیشه عده‌ای از مردم، بچه‌ها و گاه حتی نخبگان با هرگونه تحول و پدیده جدید برخورد غیرمنطقی می‌کردند.
پ. و.
خدا می‌داند چند ده هزار نفر به خاطر ویدئو پرونده‌دار شدند و به دادگستری رفتند. حالا چه تعداد از مردم پروندۀ آنتن ماهواره دارند؟ بیچاره این ملت. از لحاظ استفاده از تکنولوژی‌های ارتباطی از اول ابتدای تکنولوژی تا سال ۱۳۵۷ دولت از مردم جلوتر بود. تکنولوژی همیشه راه خودش را باز می کند. مقاومت در برابر آن فایده ندارد.
پ. و.
در هر صورت آموزش و پرورش که خود یک ابزار مدرنیزاسیون و نوسازی است در کشور ما در اکثر موارد خود عقب‌تر از جامعه حرکت کرده است. در شرایط فعلی فشار اقتصادی روی معلمین، موجب شده است که شأن معلم نزد دانش‌آموز شکسته شود. دبیری که تاکسی سرویس امثال شاگرد خودش است کجا می‌تواند پدر روحانی او باشد؟
پ. و.
چقدر بچه‌ها چون با خودکار مشق می‌نوشتند از دست معلم‌ها کتک خوردند یا نمره منفی گرفتند. خودکار در دهه ۱۳۳۰ در یزد مثل کامپیوتر در دهه ۸۰-۱۳۷۰ بود. بچه‌ها از معلم‌ها و آموزش و پرورش جلوتر بودند. همان‌طور که حالا هم در اکثر شهرهای بزرگ کشور و به‌خصوص در تهران بچه‌ها از نظر کاربری کامپیوتر، شناخت نرم‌افزارها و استفاده از اینترنت از معلم‌ها و آموزش و پروش جلوتر هستند. آموزش و پرورش همیشه از دانش‌آموزان عقب‌تر بوده است.
پ. و.
بیچاره این زن‌ها. نوروز ۸۲ با مادرم به دیدن یکی از این زن‌ها که حدود ۸۰ سالی داشت رفتم. او شوهرش را حدود سال ۱۳۵۸ از دست داده است. یاد خاطرات قدیم‌اش می‌کرد به من گفت ما را به خاطر پول به حاجی دادند. پولش را آن‌ها (منظور خانواده خودش) گرفتند و بیچارگی‌اش مال من بود. تمام جوانی‌مان بی‌شوهر بودیم. وقتی هم حاجی پیر و از کار افتاده شد از بمبئی به یزد آمد و من باید زیر او لگن می‌گذاشتم. وقتی تازه پا به سن گذاشتیم بیوه و بی‌همدم شدیم.
پ. و.
نتیجه آن که من هم گاه‌گاه لیوان‌های شیر کفار را تا ته می‌خوردم. امیدوارم و مطمئن هستم که خداوند رحمان و رحیم مرا بخشیده است و در آن دنیا به خاطر خوردن شیر خشک کفار مرا تنبیه نخواهد کرد. اگر این‌طور باشد من و همه ایرانی‌ها بعدها گندم، گوشت، کره، پنیر، ماکارونی، نخود، لوبیا، روغن و ... تولید شده در سرزمین کفار را خوردیم. بسیاری از بچه‌هایمان با شیر خشک کفار بزرگ شدند و حتی کاره مکارۀ کشور و مملکت هم شدند. خدا از سر تقصیر همه ما که شیر به اندازه کافی تولید نکردیم تا محتاج شیر خشک کفار شویم انشاءا... درخواهد گذشت.
پ. و.
من از این حرف‌ها خیلی خوشم آمد و خواستم که استاد شوم. البته من در آن زمان نمی‌دانستم که کار استادهای دانشگاه به آن‌جا می‌کشید که استاد فیزیک اتمی دانشگاه فردوسی مشهد، تنگدستی‌اش به جایی می‌رسد که برای شندرغاز اضافه حقوق ریاست شرکت تعاونی مصرف کارکنان دانشگاه را قبول می‌کند و به جای بحث و تفحص و تحقیق دربارۀ فیزیک اتمی و شکافت و همجوشی هسته اتم، مجبور می‌شود یخچال، فریزر، روغن،‌ برنج بخرد و به دانشگاهیان بفروشد. زنده‌باد وزیر علومی که استاد فیزیک هسته‌ای‌اش رئیس شرکت تعاونی می‌شود. تازه این وزیر علوم در سال ۱۳۸۳ خود را کاندیدای ریاست جمهوری هم کرده است. خدا عاقبت ایشان و همه را به خیر کند.
پ. و.
وقتی در تهران بودیم روزی به منزل آقای محمدی که استاد دانشگاه بود رفتیم. خانه‌اش پر از کتاب بود. پنج تا اتاق داشتند، همه‌جایش کتاب بود. وقتی حسین به توالت رفت دید آن‌جا هم یک گنجه کوچکی است و چند تا کتاب آن‌جا بود. حسین همان‌جا تصمیم گرفت که استاد دانشگاه شود. از آقای محمدی پرسید که چطور می‌شود استاد دانشگاه شد.
پ. و.
ترس از جهنم چه زمینه خوبی را برای بهره‌کشی انسان‌ها توسط آدم‌های سودجو فراهم می‌آورد.
پ. و.
گفتم حالا پیرمرد چه‌کار باید بکند. گفت شاطر من خودش در خانه‌ای اجاره‌نشین است. یک اتاق خالی دارد، قرار شده است آخر وقت او را به خانۀ خودش ببرد. نانوا از من پرسید تو اهل کجا هستی؟ گفتم اهل یزد و اینجا چند روزی برای استراحت آمده‌ایم. نانوا گفت همین است که به این مسئله توجه داری. مردم این دوره زمانه مثل سنگ شده‌اند.
پ. و.
من فهمیدم که همه‌جا ۲۰ تا ۲ ریال ۴۰ ریال نمی‌شود یعنی همیشه ۴=۲×۲ نمی‌شود. یعنی حسابی که آدم در مدرسه می‌خواند گاهی به درد اجتماع نمی‌خورد. باید هم‌زبانی آموخت تا همدلی پیش بیاید.
پ. و.
بی‌بی زینب گفته بود شما مردهای پدرسوخته ۳۰۰۰ سال است نگذاشته‌اید ما زن‌ها به جایی برسیم. حالا که دولت گفته زن‌ها هم می‌توانند به دانشگاه بروند من ۸۶ ساله هم درس می‌خوانم و به دانشگاه می‌روم، رأی هم می‌دهم دعا هم می‌کنم بر پدر و مادر کسی که برای ما دانشگاه ساخت. خرج زری را هم من می‌دهم تا درسش را بخواند.
پ. و.
آب لوله‌کشی کیفیت آب فقیر و غنی را یکسان کرد. هرچند که حالا ثروتمندان آب معدنی در بطری می‌خورند و جدایی خود را با فقرا، از این طریق دوباره اعلام می‌کنند.
پ. و.
شب‌های تابستان از پشت‌بام، همسایه‌ها به هم نان و غذا قرض می‌دادند. فقرا غم و شادی خود را با هم قسمت می‌کردند.
پ. و.
دیوار میان بام‌های خانۀ فقرا هم بسیارکوتاه بود. در بیده که همه فقیر بودند پشت‌بام‌هایشان اصلاً دیوار نداشت. چرا مخارج اضافی کنند و بین بام‌ها دیوار بسازند؟ چه چیزی داشتند که بخواهند از همسایه بپوشانند.
پ. و.
پس دیوارهای بلند خانه‌های سنتی شهرهای قدیمی بیشتر دیوار جدایی طبقات اجتماعی است تا برای فرار ازگرما و سرما و مسائل اقلیمی و محیطی. ماکه دراین‌گونه شهرها و محله‌ها بزرگ شدیم، چنین احساسی داریم. یعنی احساس می‌کنیم که دیوارهای بلند بیش از هر چیز نتیجۀ روابط اجتماعی است نه شرایط طبیعی. نه این که شرایط طبیعی و اقلیمی نقش نداشته باشد اما در اولویت دوم بعد از مسائل اجتماعی هستند.
پ. و.
در عصر مدرن، آب لوله‌کشی و وسایل حمل‌و نقل و ارتباطات مدرن باعث شد که محلات ثروتمند و فقیر ایجاد شود و فقرا و ثروتمندان از نظر مکانی و فضایی از هم جدا شوند و چهره به چهره نشوند و همدیگر را نشناسند و نبینند و حل مسئله‌شان فقط با زور و انقلاب ممکن باشد. در عصر سنت، جدایی اجتماعی باعث می‌شد که دیوارهای خانه‌ها بلند گردد. خانۀ ثروتمندان طراز اول، از همه طرف محاط به کوچه‌ها بود. آن‌ها هیچ همسایۀ دیوار به دیواری نداشتند یا دیوارشان به دیوار برادر و خواهرو عمه و خالۀ خودشان وصل بود. عملاً خانه ثروتمندان قلعۀ کوچکی بود که به‌صورت یک بلوک درآمده بود و توسط کوچه‌ها محاط شده بود. در بعضی محلات اطراف خانۀ ثروتمندان خندق بود.
پ. و.

حجم

۹۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۳۴ صفحه

حجم

۹۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۳۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان