بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جستارهایی در باب عشق | صفحه ۱۸ | طاقچه
کتاب جستارهایی در باب عشق اثر آلن دوباتن

بریده‌هایی از کتاب جستارهایی در باب عشق

نویسنده:آلن دوباتن
انتشارات:انتشارات جامی
امتیاز:
۳.۵از ۱۶۰ رأی
۳٫۵
(۱۶۰)
«داوری‌های زیبایی‌شناسانه آنهایی هستند که بنیان اثبات‌شان چیزهایی ذهنی می‌باشند.»
پروا
وقتی دو نفر نتوانند اختلافاتشان را به شوخی تبدیل کنند، نشانهٔ این است که: آنها دیگر همدیگر را دوست ندارند
پروا
مونتنی اظهار می‌دارد که: «در عشق چیزی نیست مگر میلی افسارگسیختهٔ به آنچه که از ما می‌گریزد» ـ و بر طبق نظر آناتول فرانس: «مرسوم نیست عاشق آنچه که داریم بشویم». استاندال بر این عقیده بود که: «عشق تنها بر مبنای وحشت از دست دادن معشوق، می‌تواند جان بگیرد و پختگی یابد.»
پروا
من مثل یک روان‌شناس تحلیل‌گرای اجتماعی رفتار می‌کردم که مشتاق است به زور، همراهش را در طبقه‌بندی‌های ساده جای دهد، و مایل نیست دقت یک رمان‌نویس را در درک و ترسیم ظرافت‌ها و ریزه‌کاری‌های طبیعت آدمی به کار بندد
پروا
عشقی پیروزی امید بر شناخت از خویشتن است. ما با این امید عاشق می‌شویم که چیزهایی که در خود سراغ داریم را در فرد دیگر نبینیم، یعنی بزدلی‌ها، ضعف اراده، تنبلی، نابکاری‌ها، سازشکاری و بلاهت‌ها. فرد برگزیده را در دایره‌ای از عشق قرار می‌دهیم و تصمیم می‌گیریم هر چه درون آن جای دارد عاری از عیب و خطاست. کمالی را در معشوق جستجو می‌کنیم که در درون خودمان نمی‌یابیم، و امید داریم از طریق یگانگی و وحدت با معشوق (برخلاف شواهد برآمده از خودشناسی‌مان) باوری متزلزل را در نوع خودمان حفظ کنیم.
پروا
هیچ طوماری (و از این رو هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده‌ای) وجود ندارد، در یک کلام، هیچکس داستان زندگی ما را ننوشته یا عشق زندگی ما را تضمین نکرده است.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
هیچ طوماری (و از این رو هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده‌ای) وجود ندارد، در یک کلام، هیچکس داستان زندگی ما را ننوشته یا عشق زندگی ما را تضمین نکرده است.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
هیچ طوماری (و از این رو هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده‌ای) وجود ندارد، در یک کلام، هیچکس داستان زندگی ما را ننوشته یا عشق زندگی ما را تضمین نکرده است.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
هیچ طوماری (و از این رو هیچ سرنوشت از پیش تعیین شده‌ای) وجود ندارد، در یک کلام، هیچکس داستان زندگی ما را ننوشته یا عشق زندگی ما را تضمین نکرده است.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
نیاز به تقدیر و سرنوشت در هیچ مرحله‌ای از زندگی قدرتمندتر از دوران زندگی عاشقانه نیست.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
برطبق نظریهٔ افلاطون و سردبیر مجله مد «ووگ»، یک نوع زیبایی آرمانی وجود دارد که عبارت است از: یک رابطه متعادل بین اندام‌ها، و اندام‌های زمینی کم و بیش از آن برخوردارند. افلاطون می‌گوید: یک مبنای ریاضی برای زیبایی وجود دارد، از این روی، چهرهٔ روی جلد یک مجله نه تصادفآ بلکه ضرورتآ لذت‌بخش و جذاب است.
الی
شوخی، یعنی اینکه لازم نیست برخورد و تقابل مستقیمی در میان باشد، می‌توانستیم بر روی موضوع مورد اختلاف عبور کنیم، کنایه‌آمیز به آن چشمک بزنیم، و بدون آنکه با صراحت به جزئیاتش بپردازیم دست به انتقادش بزنیم. ۱۹ ـ وقتی دو نفر نتوانند اختلافاتشان را به شوخی تبدیل کنند، نشانهٔ این است که: آنها دیگر همدیگر را دوست ندارند (یا دست کم از میل به کوشش و تلاشی که نود درصد عشق را تشکیل می‌دهد دست کشیده‌اند). شوخی دیوارهای رنجش ناشی از اختلاف بین آرمان‌های ما و واقعیت را با پوششی نرم می‌پوشاند. در پشت هر شوخی هشداری بود دال بر وجود اختلاف و حتی یأس و نومیدی، اما اختلافی بود که چاشنی انفجارش خنثی شده بود ـ پس می‌شد بدون وقوع هیچ کشتاری از آن چشم پوشید.
الی
دولت باید حتی در صورت داشتن نیت خیر، شهروندان را به حالِ خود آزاد بگذارند، و نباید به آنها دیکته کنند که چگونه زندگی شخصی خود را اداره کنند، چه خدایی را بپرستند، و یا چه کتاب‌هایی را بخوانند. میل استدلال می‌کند: هر چند پادشاهان و دیکتاتورها خود را محقق می‌دانند که عمیقآ بر کلیت انضباط جسمی و روحی همهٔ مردمان خود استیلا داشته باشند، امّا دولت مدرن تا آنجا که امکان دارد باید کنار بایستد و بگذارد تا مردم خودشان بر خودشان حکومت کنند. مثل یک معشوق آزار دیده که در یک رابطه عاشقانه، ستم‌دیده و حال درخواست می‌کند که فقط کمی فضای شخصی خود را داشته باشد، میل با جرأت می‌گوید: «تنها آن آزادی‌ای استحقاق این نام را دارد که خیر ما، به شیوهٔ خودمان به دنبال آن حاصل آید، به شرطی که سعی نکنیم دیگران را از آزادی‌شان محروم کنیم، یا مانع نتیجهٔ تلاش‌های دیگران برای رسیدن به آن شویم... تنها هدف و کاربرد درست قدرت بر هر یک از افراد جامعهٔ متمدن، زمانی است که مانع از آسیب رساندن آن فرد به دیگران بشود. خیرِ شخصی آن فرد، چه جسمی چه روحی، حکم و مجوزی بسنده برای آزردن دیگران نیست.»
الی
سرآغاز انقلاب‌ها به لحاظ روان‌شناختی به نحوی عجیب به آغاز یک رابطه عاطفی شباهت دارد: پافشاری بر وحدت، حس قدرت مطلق، میل افشای رازها (به همراه هراس از مخالفت، که خیلی زود به پارانویای معشوق منجر می‌شود و در نتیجه به پدید آمدن نوعی پلیس مخفی می‌انجامد).
الی
شاید کسانی که از همه آسان‌تر عاشقشان می‌شویم افرادی هستند که چیزی درباره‌شان نمی‌دانیم. ماجراهای عاشقانه هرگز به اندازهٔ خیال‌پردازی‌های یک سفر طولانی با قطار نیستند که ما زیر چشمی، فرد زیبارویی را که روبرویمان نشسته و از پنجره به بیرون نگاه می‌کند، را ارزیابی کنیم و وقتی معشوق (خیالی) سرش را برمی‌گرداند و یا با شخص مجاور خود به گفتگوی کسالت‌باری در مورد مثلا قیمت ساندویچ درون قطار می‌پردازد، یا با صدای بلند در دستمالش فین می‌کند، ماجرا به آخر می‌رسد.
الی
ما عاشق شدنمان را بر اساسِ مصالح ناکافی و نقصان بنا می‌نهیم و ناآگاهی‌مان را با میل و تمنا تکمیل می‌نماییم. اما همین نظریه‌پردازان خاطر نشان می‌نمایند که زمان به ما نشان می‌دهد پوستی که بدن‌های ما را از همدیگر جدا می‌کند فقط یک محدودهٔ جسمی نیست، بلکه نمودی است از یک جداکنندهٔ عمیق و روان‌شناختی که عبور از آن کاری بس عبث و ابلهانه است. ۵ ـ از این روی، در مورد تعریف کامل عشق در بزرگسالی هرگز نباید با نگاه اول عاشق شویم. باید تا زمانی که با چشمان باز عمق و ماهیت آب را به طور کامل بررسی نکرده‌ایم از شیرجه رفتن در آن بپرهیزیم. فقط وقتی که دیدگاه‌ها در مورد نقش والدین، سیاست، هنر، دانش، و علائق غذایی تبادل نظر شد، دو نفر باید در مورد آماده بودن برای عاشق شدن به همدیگر تصمیم بگیرند. دربارهٔ تعریف کامل عشق در بزرگسالی فقط زمانی که طرف مقابلمان را به راستی آزمودیم، عشق سزاوار است شانس بالیدن بیابد. بنابراین، در دنیای واقعیتِ نامعقول عشق (عشقی که دقیقآ پیش از آنکه بدانیم زاده می‌شود)، آگاهی و شناخت بیشتر می‌تواند به همان اندازه که مانع است انگیزه و مشوق هم باشد ـ چون می‌تواند «دنیای آرمانی» را در رویارویی خطرناک با واقعیت‌ها قرار بدهد.
الی
معمولا در هر رابطه‌ای یک لحظهٔ مارکسیستی وجود دارد، لحظه‌ای که در آن روشن می‌شود عشق دوسویه است. نحوهٔ رخ دادن آن به ایجاد تعادل میان عشق به خود و نفرت از خود بستگی دارد. اگر نفرت از خود دست بالا را داشته باشد، در آن صورت کسی که پاسخ عشق را دریافت کرده اظهار می‌دارد که: معشوق (به هر بهانه و دستاویزی) چندان برای او مطلوب و مناسب نیست (خوب نبودن به معنای معاشرت با افراد ناشایست). ولی اگر عشق به خود دست بالا را پیدا کند، هر دو سوی عشق ممکن است بپذیرند که دوطرفه بودنِ عشق‌شان، لزومآ گواهی بر حقیر بودنِ معشوق نیست، بلکه شاهدی بر آن است که هر دوی‌شان چقدر عزیز و محبوب یکدیگرند.
الی
یک سنت قدیمی و اندوه‌بار در اندیشهٔ غربی، مدعی آن است که عشق در ذات خود احساسی یک‌سویه و مارکسیستی است، و میل و کشش فقط در صورت ناممکن بودن توافق طرفین می‌تواند به خود ببالد و شکوفا شود. براساس این دیدگاه عشق فقط یک وسیله است نه یک هدف، و با رسیدن به هدف (تملک معشوق) به هر شکل ـ خود را فنا و نابود می‌سازد. کل اشعار و نغمه‌سرایی‌های قرن دوازدهم (تروبادور) در فرانسه براساس تأخیر در وصال خلق شده است، شاعر گلایهٔ خود را نسبت به معشوق تکرار می‌کند و پیوسته پیشنهادهای یک اشراف‌زاده نومید را طرد می‌کند. قرن‌ها بعد، مونتنی اظهار می‌دارد که: «در عشق چیزی نیست مگر میلی افسارگسیختهٔ به آنچه که از ما می‌گریزد» ـ و بر طبق نظر آناتول فرانس: «مرسوم نیست عاشق آنچه که داریم بشویم». استاندال بر این عقیده بود که: «عشق تنها بر مبنای وحشت از دست دادن معشوق، می‌تواند جان بگیرد و پختگی یابد.» و دنیس دو روژمون تصدیق می‌کند که: «مشکل‌ترین مانع آن است که فراتر از همه قرار دارد. یا همانی که بیش از همه می‌تواند شور و حرارت را قدرت ببخشد.» عشاق باید متوجهٔ این دیدگاه باشند که نمی‌توانند جز نوسان بین دو قطب وصال و اشتیاق و آرزوی رد کردن آن، کاری انجام دهند.
الی
از نظر آلبر کامو، وقتی به لحاظ روحی افسرده و آشفته هستیم ـ به این دلیل است که ما عاشق افراد می‌شویم، زیرا در ظاهر کامل به نظر می‌رسند، و به لحاظ جسمی هم کاملند و از نظر روحی و عاطفی هم منسجم و باثبات. در حالی که ما ذاتآ آشفته و نابسامانیم. اگر باطنآ در ما نقصی نباشد عاشق نمی‌شویم، اما با کشف نقصی مشابه در دیگری آزرده و ناراحت می‌شویم و متوجه می‌شویم که مشکل‌مان دو برابر شده است، حال آنکه ما در جستجوی پاسخ مشکل خودمان بودیم.
الی
مارکس یک بار به شوخی گفته بود: عضویت در باشگاهی که قبول کند فردی چون او عضوش باشد شایستگی عضویت وی را ندارد. این شوخی حقیقتی است و به همان اندازه که دربارهٔ عضویتِ در باشگاه صادق است در مورد عشق هم صادق است. ما به علت تناقض‌های پوچ موجود در این شوخی مارکسیستی به آن می‌خندیم: چطور ممکن است که من هم آرزومند عضویت در باشگاهی باشم و در عین حال، به محض محقق شدن آن خواسته، دیگر این آرزو را از سر به در کنم؟ چطور ممکن بود آرزو داشته باشم که کلوئه مرا دوست بدارد، اما وقتی در دلش جای گرفتم، از دستش برنجم؟
الی

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۴۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان