بریدههایی از کتاب جستارهایی در باب عشق
۳٫۵
(۱۶۲)
تشخیص دکتر ساوِدرا بیماری «بیلذتی» بود، یک بیماری که برحسب تعریف انجمن پزشکی بریتانیا واکنشی است که خیلی به بیماری کوهستان نزدیک است. نوعی بیماری ناشی از وحشت ناگهانی (روبرو شدن با) خطر خوشبختی. این بیماری در میان توریستها که به این منطقه از اسپانیا میآیند، رایج است. آنها در این محیط شگفتانگیز و رویایی با این واقعیت ناگهانی مواجه میشوند که سعادت بر روی زمین میتواند در دسترسشان قرار گیرد، و در نتیجه دچار یک واکنش شدید روانی میشوند، که در برابر احتمال دلهرهآور، (در ذهن) خنثی شده است.
shima mousavi
یک خانهٔ روستایی در دهستانِ آراس دو آلپوئنته، در کوههای پشت والنسیا،
shima mousavi
مشکل نیاز ما به دیگران برای مشروعیت بخشیدن به وجودمان این است: که پیوسته از این طریق، تحت نفوذ آنها قرار داریم و به نحوی دقیقآ آن هویتی را حفظ میکنیم، که به ما نسبت میدهند. استاندال بر این نظر است که: ما بدون دیگران فاقد شخصیتیم، پس در این صورت کسی که ما در زندگیمان شریک او هستیم، باید میانجی خبرهای باشد وگرنه احساس میکنیم عوضی یا بدجور معرفی شدهایم. اما آیا این دیگران نیستند که همیشه ما را تحریف میکنند ـ چه به نیکی چه به بدی؟
shima mousavi
شاید این مطلب حقیقت داشته باشد که تاکسی ما را ندیده باشد ما واقعآ وجود نداریم، و نمیتوانیم به خوبی صحبت کنیم مگر آنکه کسی باشد که به حرفمان گوش بدهد. جان کلام اینکه ما کاملا زنده نیستیم، مگر اینکه کسی ما را دوست داشته باشد.
shima mousavi
جورج اورول مینویسد: «در چهل سالگی هر کسی دارای چهرهای است که سزاوار آن است»،
shima mousavi
معمولا جذابترین چهرهها بین دلربایی و بدریختی در نوسان هستند.
shima mousavi
از این روی، در مورد تعریف کامل عشق در بزرگسالی هرگز نباید با نگاه اول عاشق شویم. باید تا زمانی که با چشمان باز عمق و ماهیت آب را به طور کامل بررسی نکردهایم از شیرجه رفتن در آن بپرهیزیم. فقط وقتی که دیدگاهها در مورد نقش والدین، سیاست، هنر، دانش، و علائق غذایی تبادل نظر شد، دو نفر باید در مورد آماده بودن برای عاشق شدن به همدیگر تصمیم بگیرند. دربارهٔ تعریف کامل عشق در بزرگسالی فقط زمانی که طرف مقابلمان را به راستی آزمودیم، عشق سزاوار است شانس بالیدن بیابد.
shima mousavi
معمولا در هر رابطهای یک لحظهٔ مارکسیستی وجود دارد، لحظهای که در آن روشن میشود عشق دوسویه است. نحوهٔ رخ دادن آن به ایجاد تعادل میان عشق به خود و نفرت از خود بستگی دارد. اگر نفرت از خود دست بالا را داشته باشد، در آن صورت کسی که پاسخ عشق را دریافت کرده اظهار میدارد که: معشوق (به هر بهانه و دستاویزی) چندان برای او مطلوب و مناسب نیست (خوب نبودن به معنای معاشرت با افراد ناشایست). ولی اگر عشق به خود دست بالا را پیدا کند، هر دو سوی عشق ممکن است بپذیرند که دوطرفه بودنِ عشقشان، لزومآ گواهی بر حقیر بودنِ معشوق نیست، بلکه شاهدی بر آن است که هر دویشان چقدر عزیز و محبوب یکدیگرند.
shima mousavi
ما بیشتر برحسب تصادف شیفته کسی میشویم تا برحسب نقشهٔ قبلی.
shima mousavi
این آرزوی ما که مقدر است روزی با مرد یا زن رویاهایمان آشنا شویم گناه است؟ آیا اجازه نداریم به نوعی باور خرافی برسیم که عاقبت موجودی را خواهیم یافت که میتواند حسرتهای رنجآورمان را مرهمگذارده و تسکینمان بخشد؟
لیلا زراعت خواه
درک و احساس فضیلت، به شکلی خودجوش در خاک حاصلخیز رنج رُشد مییابد. هر چه آدم بیشتر رنج بکشد، فضیلت او بیشتر میشود.
zahra
دلیل انتخاب کلوئه به خاطر طرز لبخند یا سرزندگی پرشورش نبود. دلیلش این بود که ضمیر ناخودآگاهم، آن کارگردان بد ذاتی که زندگی مرا اداره میکرد، در کلوئه شخصیتی مناسب یافته بود تا بعد از وارد آوردن ضربهٔ نهایی پیشبینی شده، صحنه را رها کند.
zahra
یک فرآیندِ غیرقابل کنترل که از ناخودآگاه نشأت میگیرد و در اثر کنشهای آن، فرد، عمدآ خود را در موقعیتهای دردسرساز و پریشانکننده قرار میدهد، و بدین طریق یک تجربهٔ قدیمی را تکرار میکند، اما تجربه و الگوی اولیهاش را به یاد نمیآورد؛ برعکس، قویآ معتقد است که این موقعیت در نتیجهٔ شرایط لحظهای پیش آمده است.»
zahra
در جهان فرویدی یک مرد ممکن است خودآگاهانه سعی کند که زنی را دوست بدارد، اما ممکن است ناخودآگاه، هر کاری که میتواند انجام دهد تا او را به آغوش مردِ دیگری بیندازد.
zahra
اشتیاق دوست داشته شدن در من شعله میکشید، اما الان بیپاسخ مانده بود. من با نیازم تنها مانده بودم، بیپناه، ورای حیطه قانون، و به شدت ناکام در تمنایم برای دوست داشتن. «عاشقم باش!» آخر به چه دلیل؟ فقط به بهانهٔ بیارزشی و ناکافی همیشگی: چون من عاشقت هستم...
zahra
آزادی چه ارزشی دارد؟ وقتی معنای آزادی این باشد که معشوق بتواند آزادانه تو را رها کند.
zahra
زندگی بدون عشق و بدون اینکه کسی حرف مرا بشنود، چه ارزشی دارد؟
zahra
من صفت ضد اخلاق را بدین علت به کلوئه نسبت دادم که عملش خوشآیند من نبود، نه به این دلیل که او ذاتآ آدم خبیثی بود.
zahra
«هر انسان آن چیزی را نیک و خیر مینامد که برایش لذتبخش و شادیآفرین باشد؛ و آنچه را شر مینامد که لذت را از او سلب کند: هر قدر یک نفر در سرشت خود با دیگری متفاوت باشد، به همان اندازه در مورد تشخیص مشترک نیک و بد با هم فرق دارند. به طور کلی، چیزی به اسم خیر مطلق وجود خارجی ندارد...
zahra
آیا من فقط به خاطر اینکه کلوئه را دوست داشتم، از او بهتر بودم؟ حتمآ جواب منفی است، زیرا با وجود آنکه عشق من نسبت به او حاکی از خودگذشتگیهای بسیار بود، ولی چون خودم هم لذت میبردم، این ایثارها را انجام داده بودم، من خودم را فدا نکرده بودم، من فقط دست به اعمالی زده بودم که کاملا با طبع و خُلقیاتم همخوانی داشتند. چون کارهایم صرفآ یک وظیفه نبودند.
zahra
حجم
۲۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۴۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۳۴,۳۰۰۳۰%
تومان