بریده‌های کتاب طلوع آزادی
۴٫۸
(۴)
کنار آمدن با تحصیل سیاه‌پوستان برای جنوب در ابتدا خیلی سخت و با توهین، تحقیر و خونریزی همراه بود؛ چرا که جنوبی‌ها سیاه‌پوست باسواد را خطر بزرگی برای خود می‌دیدند. که البته پر بیراه هم نمی‌گفتند، چرا که تحصیل همواره در میان تمام جوامع بشری خطرِ نارضایتی، خطر قیام و خطر انقلاب را به همراه داشته و خواهد داشت.
نسا
البته بخت با سیاه‌هایی که قبل از من قصد چنین کاری را داشتند، اصلا یار نبوده: سال‌های جوانی آنها یا در کاسه‌لیسی حرام شده یا با دلخوش کردن به نفرتی که از این دنیای سفید در سینه داشتند گذشته و یا در نهایت به فریاد ختم شده، فریادی تلخ که خدایا چرا مرا در وطن خویش غریب و دربه‌در آفریده‌ای؟ دیوارهای این زندان خانگی دور تا دور همه ما کشیده شده است: حفاظی سفت و محکم برای سفیدها و بی‌رحمانه تنگ، بلند و نفوذناپذیر برای فرزندان شب که یا باید به این مرگ تدریجی تن بدهند، یا بیهوده پنجه بر دیوارها بکشند و یا خیره و نومید چشم به آبی آسمان بدوزند.
Havisht
بیست سال است که این پیرمرد سیاهِ لپ فرو رفته با این سیستم کار کرده، حالا هم کارگر روزمزدی بیش نیست که مجبور است برای سیر کردن شکم زن و بچه‌اش روزی یک و نیم دلار که آن هم تنها مواقع معینی از سال به او پرداخت می‌شود، سخت کار کند.
نسا

حجم

۹۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

حجم

۹۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۹ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد