بریدههایی از کتاب چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟
۴٫۶
(۱۸۹۹)
کمترین درجۀ اهل محبت، حداقل سه شرط دارد: اول اینکه طاعت و عبادت و هر کار خوبی که میکند را سبک میشمرد. دوم اینکه گناهش را خیلی بزرگ میشمرد؛ چه گناه انجام داده باشد چه به ظاهر گناهی نکرده باشد. گناه انجام دادن خیلی برای او سنگین است. و سومین ویژگی این است که او خود را آقاداماد عالم هستی میداند؛ انگار که فقط او قرار است مورد ارزیابی و بازخواست قرار بگیرد؛ «وَ هُوَ یظُنُّ أَنْ لَیسَ فِی الدَّارَینِ مَأْخُوذٌ غَیرُهُ» یعنی احساس او این است که خدا غیر از من از هیچ کس دیگر نمیخواهد حساب برسد، فقط میخواهد از من حساب برسد. من به بقیه چکار دارم؟!
zahra.n
نگو اذان برای همه است. هر کسی باید فکر کند که اذان برای او گفته میشود. اذان، پیغام خصوصی است و برای تکتک آدمها معنای خاصی دارد. نگو خدا همه را یکجا دعوت کرده است. نه، خدا همه را دانه دانه و جداگانه دعوت میکند. وقتی مؤذن «الله اکبر» میگوید، خطاب به «تو» میگوید. فکر نکن دارد کلاً خطاب به همه میگوید.
اگر هر موقع که اذان گفتند، بلند شوی و نمازت را اول وقت بخوانی، آن لحظه گوشۀ یکی از صفات بد یا یکی از عیوب تو زخمی میشود یا از بین میرود
zahra.n
آن عروسخانم دغدغۀ کاملاً بهجایی دارد که میگوید: «خدایی که این همه به تو محبت کرده، تو یک ذره نسبت به او ادب نداری. اگر من در آینده همسر تو شوم، مگر چقدر میتوانم به تو محبت کنم تا در مقابل من ادب داشته باشی و حداقل خواستههای من را در نظر بگیری؟ تو که به خدای خودت بیاعتنا هستی، به من باوفا خواهی بود؟!»
zahra.n
وقتی به زیارت حرم مطهر ائمۀ اطهار (ع) میروید، یکی از آداب زیارت این است که وقتی زیارت کردید زود برگردید و زیاد توقف نکنید. وقتی میبینی که اگر زیاد در حرم بمانی، حال و هوای معنویاش برایت کم میشود، به محل اقامت خودت برگرد. بعد هم چند روز برای زیارت بمان و به شهر خودت برگرد. بگذار ابهت، عظمت، حلاوت و شیرینی حرم برایت از بین نرود. بگذار همیشه جایی داشته باشی که وقتی آمدی دلت آباد شود. در و دیوار حرم، ضریح منور و گنبد نورانی حضرت، برایت از تازگی نیفتد. اینجا خانۀ امید معنوی تو باشد. به گونهای که وقتی آمدی، در و دیوارش تو را به حال خوش معنوی بکشاند.
این سفارش که فرمودهاند زیاد در حرم نمانید که در و دیوار آن از چشمتان بیفتد، در مورد زیارت است اما نمیشود در مورد نماز هم آن را اجرا کرد.
zahra.n
اولین فلسفۀ نماز تکراری این است که به آدم «ادب» یاد میدهد. خیلیها بلد هستند وقتی به یک غریبه میرسند، لبخند بزنند. امّا هنر این است که وقتی به کسانی که برایت تکراری شدهاند میرسی، احترام بگذاری و لبخند بزنی؛ حتی اگر حال و حوصله نداشته باشی. یعنی وقتی به پدرت، مادرت، همسرت و بچههایت، میرسی، عین غریبهها لبخند بزنی. این است که نشان میدهد تو آدم با ادبی هستی.
کسی که ادب نداشته باشد، برای آدمهای تکراری لبخند نمیزند، فقط برای غریبهها لبخند میزند و تحویلشان میگیرد. به تکراریها که میرسد، عین ماست نگاه میکند! چنین کسی در واقع ادب ندارد؛ یعنی هر چه دلش بخواهد انجام میدهد.
zahra.n
پس فلسفۀ نماز خواندن برای بسیاری از بندگانت که مبتدی هستند، چیست؟
ـ من خواستهام بندگانم مؤدبانه نماز بخوانند و ادب یعنی اینکه حتی اگر حال عشقبازی و محبت نداشتند و بیحوصله بودند، اما باز هم باید احترام بگذارند.
zahra.n
مؤدبانه سر نماز ایستادن یعنی چه؟ یعنی اولِ وقت نماز خواندن، یعنی قرائت صحیح داشتن، یعنی درست نماز خواندن، یعنی مستحبات حداقلی نماز را رعایت کردن. یعنی وقت گذاشتن برای نماز و عجله نکردن برای تمام کردن نماز. چرا اینقدر با عجله نمازت را میخوانی؟ نکند میخواهی به اهل عالم اعلام کنی خدای من کسی نیست که لازم باشد به او احترام بگذارم؟! آمدهای درِ خانۀ خدا تا خدا را در چشم سایر بندگانش خراب کنی؟! این چه طرز برخورد کردن با پروردگارت است؟! خدا میگوید: «فکر کردی اگر یک دقیقه وقتت را قشنگ برای من بگذاری، من از تو تشکر نمیکنم؟ من که نگفتم دلت را برای من بیاور! میدانم که دل به این سادگیها گیر نمیافتد و در میرود.
zahra.n
اگر شما از بابایت زیاد حساب ببری، بابا میگوید: عزیز من، دوستت دارم، اینقدر به خودت سخت نگیر، راحت باش عزیزم! اما اگر بیش از حد با پدرت خودمانی شوی و در محبت کردن به او از حدّ تعادل خارج شوی، طبیعتاً او احساس حقارت میکند و میگوید: «آخر من بابای تو هستم، بچۀ تو که نیستم!» لذا ترکیب اینها زیباست، نه هر یک به تنهایی.
باید ترکیبی کار کردن و جمع اضداد بودن را یاد بگیری. مثلاً باید یاد بگیری که وقتی دلت گرفته لبخند بزنی. جمع اضداد بودن است که آدم را رشد میدهد. در مقابل خداوند متعال هم همینطور است.
zahra.n
آقا ما که شنیدهایم اروپاییها به هم لبخند میزنند!
ـ برای اینکه کسی را به خودشان جذب کنند و برای اینکه دل ببرند، به غریبهها لبخند میزنند. اما تا دلت بخواهد در خانههایشان پر است از بیرحمی. زندگی آنها غالباً مانند زندگی درندگان است. میدانید گرگها چرا وقتی میخواهند بخوابند، رو به هم میخوابند؟ از ترس اینکه مبادا به همدیگر حمله کنند! برخی از انسانهای بیرحم هم اینگونه هستند.
zahra.n
نماز هم در درجۀ اول، مؤدب شدن انسان درِ خانه خداوند است، نه عشقبازی با خدا. بعد که مدتی مؤدب بودی، عشق هم تولید خواهد شد. نماز در ابتدا بناست که حال ما را بگیرد و به همین دلیل وقتی که مشغول کاری هستی، یک دفعه مؤذن، اذان میگوید. میگویی «آخر الان حال ندارم»، میگوید «اتفاقاً نماز طوری طراحی شده، تا حال تو را بگیرد. برای اینکه مؤدب بشوی، باید کمی به خودت ضدّ حال بزنی. اساس کار بر این است که نماز حال تو را بگیرد، پس تسلیم باش!»
zahra.n
از جمله دستورات دین برای فراگیری ادب این است که اگر پسر میخواهد با پدر راه برود، نباید زیاد عقب بماند، تا پدر مجبور شود برگردد و بگوید: «پسرم زود باش بیا». پسر نباید در راه رفتن از پدرش جلو بزند تا پدر بگوید: «پسرم کمی آهستهتر برو تا به تو برسم. من از نفس افتادم». پسر حتی نباید شانه به شانۀ پدرش راه برود، که یعنی من اندازۀ تو شدهام. اگر پسر میخواهد با پدر راه برود، باید یک قدم عقبتر از پدر او را همراهی کند. و موقع نشستن هم قبل از پدرش ننشیند. این یعنی من معاون تو هستم، یعنی من زیردست تو هستم، یعنی من غلام تو هستم.
zahra.n
کارمندی که مؤدب است، حتی اگر خدای نخواسته، با خانمش هم دعوایش شده باشد، وقتی پشت میز کار نشست، به اولین ارباب رجوع که رسید، عقدههای دعوای با خانمش را آنجا خالی نمیکند. بلکه مثل یک انسان آرام و متین لبخند میزند. لازم نیست شما عاشق ارباب رجوع باشی، یا به او نیاز داشته باشی که اینگونه رفتار کنی.
zahra.n
آدم مؤدب به حوصلۀ خودش نگاه نمیکند. آدم مؤدب خسته هم که باشد، جلوی بزرگتر پایش را دراز نمیکند. آدم مؤدب ناراحت هم که باشد، لبخندش را فراموش نمیکند. آدم مؤدب به خودش نگاه نمیکند، به دیگران نگاه میکند. به اقتضائات و شرائط زمان و محیط خودش نگاه میکند. نمیگوید چون من حوصله ندارم، همه ساکت شوند! آدم مؤدب میگوید درست است که من حوصله ندارم یا ناراحت هستم، اما مردم که صدمهای به من نرساندهاند، من باید با آنها مؤدبانه برخورد کنم.
zahra.n
ادب به من میگوید لبخند بزن. لبخندها که همیشه از سر محبت نیست. تواضع که همیشه از سر التماس و نیاز نیست. مگر شما به هر کس لبخند میزنید، به خاطر این است که از او چیزی میخواهید؟!
ادب به انسان میگوید این رفتار را باید انجام دهی، حتی بدون محبت یا بدون نیاز. جالبتر این است که ادب به انسان میگوید این رفتار را انجام بده، حتی اگر حوصله نداری. آدم مؤدب حتی اگر خسته و بیحوصله باشد، جلوی دیگران خمیازه نمیکشد. حتی اگر خیلی خسته باشد، میگوید من بالاخره انسان مؤدبی هستم، باید مقابل دهان شریف خودم را بگیرم! میگویند هیچ کس خمیازۀ حضرت امام (ره) را ندید.
zahra.n
شاید کسی که معنای ادب را درست نمیداند، وقتی این برخورد شما را ببیند، بگوید:
ـ مگر از این آقا پول میخواهی یا نیازی به او داری که اینطور گرم، سلام و احوالپرسی میکنی؟
ـ نهتنها از او پول نمیخواهم، حتی اگر از من پول هم بخواهد حاضرم به او قرض بدهم!
ـ پس چرا اینطوری در مقابلش تواضع میکنی؟ مگر عاشقش هستی؟
ـ چون آدم خیلی خوبی نیست، نهتنها عاشقش نیستیم حتی اگر بگویند فلانی فوت کرده، زیاد ناراحت نمیشوم! صرفاً ادب اقتضا میکند که من رفتار متواضعانه از خودم نشان دهم.
zahra.n
شما با اینکه عاشق همسایۀ خود نیستید اما وقتی او را میبینید خیلی محترمانه با او برخورد میکنید.
ادب در جایی که محبت نباشد، انسان را وادار به رفتار خوب و درست میکند. حتی وقتی که انسان نیازی هم به طرف مقابلش ندارد، به خاطر رعایت ادب، رفتار درستی از خودش بروز میدهد. مثلاً وقتی با همدیگر روبرو میشویم، میگوییم: «سلام علیکم، حال شما خوب است؟ چطورید؟ زیارت قبول و...»
zahra.n
لازمۀ رفتار خوب، ادب است نه محبت
در نماز آنچه لازم است اظهار ادب در مقابل خداوند است نه اظهار محبت. ادب هم یک کار همیشگی است که ارتباطی به حال داشتن و محبت پیدا کردن ندارد. یعنی همیشه میتوان ادب را رعایت کرد. اولیاء خدا نیز در نمازهایشان و حتی در مناجاتهایشان بیشتر اظهار ادب میکنند تا اظهار محبت.
میدانی ادب یعنی چه؟ ممکن است بسیاری از اوقات انسان حال و حوصلۀ محبت کردن را نداشته باشد، اما با وجود بیحوصلگی، باز هم جلوی پای بابایش بلند میشود و میایستد؛ ادب یعنی همین. آدم اگر ادب داشته باشد، همینکه به همسایهاش میرسد، لبخند میزند و حال او را میپرسد؛ حتی اگر در آن لحظه حوصلۀ احوالپرسی را نداشته باشد.
zahra.n
ببین خداوند چه دین قشنگی برای ما آورده است. خدا به تو پیشنهاد نمیکند که مثل مرتاضهای هندی بروی مدتی روی میخ بخوابی، تا رشد کنی. میگوید: «نمیخواهد روی میخ بخوابی، لازم نیست میخها در بدنت فرو برود و تحمل کنی و آخ نگویی، تا به برخی از قدرتها دست پیدا کنی. اگر میخواهی با خودت مبارزه کنی، سر نماز با خودت مبارزه کن.»
ـ حاج آقا! ما میخواهیم در نماز به خدا توجه پیدا کنیم!
ـ آیا اصلاً من و تو میفهمیم توجه به خدا یعنی چه؟! آیا میدانی قدرت توجه پیدا کردن هدیهای است که باید خدا از آسمان بالا به انسان بدهد؟! قدرت توجه هم بدون تحمل رنج همین نماز خوب بدست نمیآید.
zahra.n
مرحوم آیتالله قاضی (ره) استاد آیتالله بهجت (ره) بودند و حضرت امام (ره) از ایشان به «کوه عرفان» تعبیر میفرمودند. آقای بهجت (ره) مکرر در نصایحشان این عبارت را از مرحوم قاضی (ره) نقل میفرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.»
alireza dsd
نماز در مرحله اول عشقبازی با خدا نیست. نماز در ابتدا سختی دادن به خود است، نه رسیدن به لذت معنوی. خداوند متعال میدانست در ابتدای راه، ما عاشق او و عارف به او نیستیم، خداوند متعال میدانست تازه بعد از چهل سال عبادت، ما کمکم میتوانیم شیرینی گفتگوی با او را حس کنیم؛ به همین دلیل چنین دستوری به ما داده است، آنوقت ما تصور میکنیم فقط وقتی نمازمان خوب است که از آن لذت ببریم!
اینکه به دنبال چشیدن شیرینی نماز و لذت بردن از آن باشیم، گاهی اوقات اصلاً زشت است. بعضی وقتها اینکه بپرسیم: «چه کنم تا از نماز خواندن لذت ببرم؟» سؤال خوبی نیست.
zahra.n
حجم
۱۲۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۱۲۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۳,۵۰۰۵۰%
تومان