بریدههایی از کتاب برزخ بیگناهان
۴٫۰
(۱۵۳)
از همان لحظه در سکوت فرو رفت.
تا امروز هم کسی یک کلمه از دهانش نشنیده...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حداقل یه کار رو نمیتونی بکنی!
ـ چی؟
ـ اینکه مجبورم کنی جلوت تسلیم شم!
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
چیزهایی در زندگی هست که اگر آسیب ببیند، دیگر هرگز ترمیم نمیشود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هرکس فقط یهبار زندگی میکنه و من زندگیم رو اینطوری به باد دادم...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
یهوقتهایی آدم هیچچی براش نمیمونه...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
احساس میکند زنجیرهایی او را تا ابد در آنجا اسیر کردهاند، همان زنجیرهایی که باعث شده است دلباختهٔ پاتریک شود. خوب میداند که همیشه مجبور است با او باشد، اصلاً این حکم زندگی اوست.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
دیگر هیچچیز مثل قبل نخواهد شد؛ گاهی در زندگی زخمهایی ایجاد میشود که تا آخر عمر التیام نمییابد و درمانشان محال است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
پول؛ کاغذپارههایی که زندگی میلیونها نفر را در دنیا به بازی میگیرد، چیزی که بدترین اغواگر دنیا شده، چیزی که روزانه جان هزاران نفر را میگیرد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
عفونت ریهش فقط به خاطر ویروسه که باید صبر کنیم دورهش سپری شه.
ـ شاید بهتر باشه ماسک بزنه!
ساندرا شانههایش را بالا میاندازد.
ـ شاید، ولی اگه قرار باشه ما هم ازش بگیریم، تا الان دیگه ویروس وارد بدنمون شده.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هیچکدام ما نمیدانیم چه در انتظار ماست. هیچکدام ما نمیدانیم شاید فقط چندثانیهٔ دیگر یک معجزه یا فاجعه منتظرمان باشد...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در بازی باید همهچیز را کنترل کرد؛ شرط اصلی بُرد همین است، وگرنه همهچیز از دست میرود و نتیجهاش چیزی نیست جز باخت!
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
بالاخره روز آزادی خواهد رسید... پس از سالهای طولانی... آزادیای که میتواند از دوباره بهدستآوردنش لذت ببرد، زیرا هیچگاه حاضر به تسلیم شدن نبوده...
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هرکس در زندگیاش میتواند چندینبار بمیرد.
من خیلی وقت است که مردهام... خیلی وقت... در اتاقی تاریک...
باوجوداین، هنوز چیزی زنده مانده است یا بهتر است بگویم چیز جدیدی متولد شده... چیزی که راه میرود و بهجای من صحبت میکند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
قضاوت کردن برای آدمها چقدر آسان است و درککردن چقدر سخت...!
قضاوتشدن از جانب آدمهایی که چیزی از واقعیت نمیدانند بهشدت آزارتان میدهد و از درون نابودتان میکند، تا جایی که از شما فقط پوستهای خشک و توخالی میماند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
افراد انگشتشماری میتوانند وضعیت مرا درک کنند؛ متأسفانه خیلی کم. ولی درعوض همه به خود اجازه میدهند که دربارهام قضاوت کنند.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
هیچ چیز مشخصی وجود ندارد.
مثلاینکه این اتفاقات هرگز رخ نداده باشد.
مثلاینکه هرگز برای «من» رخ نداده باشد.
ولی حقیقت خلاف این است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در هر کشور، شهر یا منطقهای ممکن است انسانهایی با مشکلات روانی وجود داشته باشند و نیز، زنها همیشه آن موجودات مهربان و قربانیای که در بیشتر کتابها میبینیم نیستند، گاهی نیز میتوانند جلادانی بیرحم شوند. همهچیز بستگی به شرایط دارد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اثر پیشروی شما، سال ۲۰۱۳ وارد بازار شده و یک سال بعد (۲۰۱۴) جایزهٔ «خوانندگان وار» را بهدست آورده است.
برزخ بیگناهان را بیهیچ تردیدی میتوان تاریکترین کتاب ژیهبل دانست. وی خواننده را از همان صفحات اول با خودش همراه میکند و ماجرا را چنان با جذابیت روایت میکند که خواننده در آن غرق میشود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
رافائل بیل را در دستانش فشار میدهد. حالا تمام بدنش میلرزد و یکآن میزند زیر گریه.
نگاهی به بدن کریستل میاندازد. خون از سرش روانه شده و چشمانش بسته است، اما بالا و پایین رفتن قفسهٔ سینهاش نشان میدهد هنوز نفس میکشد....
شروع میکند به خاکریختن روی شریک سابقش...
میرالماسی
رافائل با نفرت میگوید: «زده به سرت؟ تو فکر کردی ما با دستهای خودمون قبرمون رو میکنیم؟»
ـ حالا کی از قبرها صحبت کرد؟ یکی بسّه! بههرحال فعلاً اول باید اون دوستتون رو که تو گاراژ من انداختینش چال کنیم. مگه تو آدم معتقدی نیستی؟ قوانین رو نمیدونی؟
رافائل یکآن خیالش راحت میشود. پس فعلاً نوبتشان نرسیده، البته فعلاً...
میرالماسی
حجم
۳۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۸ صفحه
حجم
۳۶۰٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۷۸ صفحه
قیمت:
۷۸,۵۰۰
۵۴,۹۵۰۳۰%
تومان