بریدههایی از کتاب ماه در آینه
۴٫۸
(۱۲)
دیدن تو کافی نیست. دعا کن بیاید تا همه او را ببینند.
sadeghi
دیدن تو کافی نیست. دعا کن بیاید تا همه او را ببینند
F313
آن حضرت هم چون اجداد طاهرینش می داند که جز او پناهی نداریم،
F313
بدون مهدی چطور میشود زندگی کرد؟
F313
از خطاها و گناهانی که بندگان صالح خداوند از آنها دوری میکردند، ولی اکثر شما مرتکب آن شدید نیز با خبریم. با همه این گناهان، ما هرگز در رسیدگی به امور شما کوتاهی نکرده و شما را فراموش نمیکنیم و اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی، شما را در بر میگرفت و دشمنان شما را از بین میبردند...»
ali
«ما از رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبردهایم که اگر جز این بود دشواریها و مصیبتها بر شما فرود میآمد و دشمنان شما را ریشهکن میکردند. تقوای خدا را پیشه کنید و ما را یاری دهید تا از فتنهای که به شما روی آورده شما را نجات دهیم.»
F313
چه کنم که تو را به اندازۀ همۀ عالم دوست دارم
F313
آنها خاندان کرامت و بزرگواری اند و خواهشهای کوچک و نخواسته ما را هم بدون پاسخ نمی گذارند
F313
کجای کاری پسرم؟ مگر روایات پیامبر و ائمّه (ع) را در مورد آخرالزّمان نخواندهای؟! روزگاری که بردباری و تحمّل، ضعف و ناتوانی به حساب میآید و ستم کردن به دیگران افتخار ... شهادت به دروغ رواج مییابد و تهمت مورد قبول قرار میگیرد. دروغگو را همه تصدیق میکنند و خیانتکار مورد اطمینان قرار میگیرد و امانت به خیانتکار سپرده میشود. فتنهها زیاد میشود و زمین و آسمان نعمتشان را از مردم دریغ میکنند و ... .
sadeghi
«ای علی بن محمّد سمری! خداوند پاداش برادران دینی تو را در مصیبت مرگ تو بزرگ دارد. تو از اکنون شش روز دیگر از دنیا میروی. پس به حساب و کتاب خودت رسیدگی کن و دربارۀ نیابت و وکالت به هیچ کس وصیت مکن تا به جای تو بنشیند؛ زیرا غیبت کامل فرا رسیده است. دیگر تا آن روزی که خداوند بخواهد ظهوری نخواهد بود و آن ظهور پس از مدّت طولانی است که دلها را سختی و قساوت فرا بگیرد و زمین از ظلم و ستم پر شود...»
sadeghi
بعد از پایان دوره غیبت صغری و مرگ نایب چهارم امام عصر، عجلاللهتعالیفرجهالشریف - علی بن محمد سمری - به مرجعیتشیعه رسیده بود و به دستور صریح صاحب الامر، رهبری شیعیان را به عهده گرفته بود.
sadeghi
قلب اسماعیل از شدّت هیجان در حال ایستادن بود. اینکه پیش رویش ایستاده بود و با شنیدن فریاد و گریۀ او برگشته و به او نگاه میکرد، امام زمان بود.
اسماعیل ناباورانه چشم در چشمان مهربان حضرت دوخت و اشک تمام صورتش را پر کرد
F313
امّا آنچه بیش از یاد آن بیماری و شفا دل او را آتش میزد، یاد چشمانی بود که دیده بود و صدایی که شنیده بود ...
F313
«به فدای چشمانی که سعادت دیدار مولا را داشته»
F313
تو از شفا یافتن من به دست حضرت به این حال و روز افتادی، من چه بگویم که با چشمانم او را دیدم، با گوشهایش صدای نازنینش را شنیدم و با دستهایم، پا و رکابش را گرفتم و بوسیدم...
F313
کاری کردند که صاحبمان برای زمانی طولانی از دیدۀ همه پنهان شوند
F313
روزگاری که بردباری و تحمّل، ضعف و ناتوانی به حساب میآید و ستم کردن به دیگران افتخار ... شهادت به دروغ رواج مییابد و تهمت مورد قبول قرار میگیرد. دروغگو را همه تصدیق میکنند و خیانتکار مورد اطمینان قرار میگیرد و امانت به خیانتکار سپرده میشود. فتنهها زیاد میشود و زمین و آسمان نعمتشان را از مردم دریغ میکنند و ... .
F313
او ما را تنها نمیگذارد. رهایمان نمیکند. فراموشمان نمیکند. برخیز! مگذار ناامیدی و یأس بر دلت چیره شود.
F313
حس میکرد هیچ پناهی جز آغوش گرم حرم ندارد
F313
شهر ری از جمعیت موج می زد. خبر به تمام شهر رسیده بود و علما و بزرگان و مردم از گوشه و کنار به سوی سردابه محل دفن شیخ صدوق می آمدند تا آنچه را که شنیده بودند به چشم خویش ببینند. سردابه مدفن صدوق خراب شده بود و آنها که برای تعمیر آمده بودند بدن او را سالم دیده بودند. و علما و فقها را به شهادت و گواهی طلبیده بودند. شیخ صدوق که در سال ۳۸۱ هجری بعد از طی عمری پر برکت و تالیف سیصد جلد کتاب که همه نشانه گویای اثر دعای امام عصر، علیه السلام، بود، به خاک سپرده شده بود و حالا بعد از صدها سال از خاکسپاریش، بدن او را کاملا سالم یافته بودند.
F313
حجم
۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۹
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۵,۵۰۰
تومان