بریدههایی از کتاب نه حوا، نه آدم
۳٫۶
(۸۰)
با اینکه بارها از عشق شعلهور شده بودم، امّا هیچ وقت به کسی علاقه نداشتم.
زیبا صدایم کن
در ژاپنی مدرن، همۀ زوجهای جوان ازدواجنکرده به شریکشان کوابیتو میگویند.
زیبا صدایم کن
رینری جز اینکه حرفهایش را گوش کنم انتظار دیگری از من نداشت. حق با او بود. گوش دادن به حرفهای یک نفر دیگر کار شاقّی است
زیبا صدایم کن
امّا دیگران، کسانی که در آن آزمونها مردود میشوند، از همان سالهای اول زندگی میدانند در آینده، در بهترین حالت، مجبورند کارهای سطح پایین انجام بدهند مثل کسانی که در جنگ خوراک توپ به شمار میآیند. با این حساب، خودکشی بسیاری از نوجوانان ژاپنی چیز عجیبی نیست.
زیبا صدایم کن
خانۀ او در پیشرفتهترین منطقۀ توکیو بود، آپارتمانی اعجابانگیز در ساختمانی مدرن، با منظرهای از ساختمانهای مدرن دیگر. مات و مبهوت به حرفهای کریستین گوش میدادم که طرز کار وسایل آن خانۀ شگفتانگیز را برایم توضیح میداد، وسایلی که همگی کامپیوتری بودند.
زیبا صدایم کن
از مزایای حرف زدن با خارجیها این است که هربار سر از رفتاری درنمیآوریم میتوانیم، پای تفاوت فرهنگی بگذاریمش.
Elena
زندگی در حقیقت یک بازی است و کسانی که فقط برخی سرگرمیها را بازی میدانند کاملاً در اشتباهند
Elena
دربارۀ مفهوم آزادی آنقدر صحبت شده که از گفتن مقدمه صرف نظر میکنم. تجربۀ عینی آزادی چیز دیگریست. همیشه باید چیزی برای گریختن داشت و این امکان خارقالعاده را برای خود فراهم کرد. خیلی وقتها چیزی که باید از آن فرار کنیم خودمان هستیم.
امکان گریختن از خودمان مزیت بزرگیست. چیزی از وجود خودمان که از آن فرار میکنیم میتواند زندان کوچکی در هر جای زندگیمان باشد. برای رهایی از این زندان باید بار و بُنه بست و پا به فرار گذاشت: اینکه برای خودم نقش زندانبان را بازی نکرده بودم عجیب بود. همانطور که فراریها تعقیبکنندگانشان را جا میگذارند شما هم میتوانید خود درونیتان را از راه به در کنید.
نازنین بنایی
خیلی دوستش داشتم چون هیچ ویژگی بدی نداشت. همین بیگانه بودنش با بدی باعث شده بود گرچه دوستش داشتم امّا عاشقش نباشم. من از بدی خوشم نمیآید امّا غذایی خوشمزه است که کمی هم سرکه داشته باشد. اگر در وجودتان یأس وجود نداشته باشد، سمفونی نهم بتهوون برایتان گوشخراش میشود. مسیح اگر گهگاهی حرفهایی نمیزد که بیشتر به کینه شباهت دارند هرگز اینهمه پیرو نداشت.
نازنین بنایی
«آری گفتن تو تنها معنی آری دهد و نه گفتنت تنها معنی نه. آنچه تو بر این معنی اضافه میکنی از سوی شیطان است»
نازنین بنایی
به دلِ سفیدی زدم. دویدن چه هیجانی دارد! انگار دوروبرمان خالی میشود. هیچ عذابی نیست که با دل به دنیا زدن التیام پیدا نکند. مگر میشود دنیا بیهوده اینقدر بزرگ باشد؟ زبان درست میگوید: رها شدن معنی خود را نجات دادن هم میدهد. اگر جانت در خطر است جایت را عوض کن. اگر رنج میکشی، حرکت کن. قانونی به جز حرکت کردن وجود ندارد.
نازنین بنایی
شدّت دو کلمۀ کوا و اِ خیلی متفاوت نیست با این حال یک فرق اساسی دارند. کسی که به دیگری فقط علاقه دارد، مگر میتواند عاشق او شود؟ امکان ندارد. ما عاشق کسانی میشویم که تاب تحملشان را نداریم، کسانی که برایمان خطری جدّی محسوب میشوند. شوپنهاور عشق را حیلهای غریزی برای تولید مثل میداند، از اینکه این نظر چقدر مرا میترساند حرفی نمیزنم. من در عشق حیلهای غریزی برای نکُشتن طرف مقابل میبینم: وقتی به کشتن یک نفرِ خاص احساس نیاز میکنم طی فرآیندی اسرارآمیز پایبند آن شخص میشوم، نمیدانم این پایبندی واکنش دفاعیست یا توهم بیگناه بودن یا ترس از زندان رفتن؟ به همین خاطر است که تا جایی که میدانم هنوز دستم به خون کسی آلوده نشده.
نازنین بنایی
خیلی وقتها چیزی که باید از آن فرار کنیم خودمان هستیم.
امکان گریختن از خودمان مزیت بزرگیست.
ar
این که به کسی بگوییم همهچیز تمام شده زَنَنده و اشتباه است. هیچچیز هیچوقت تمام نمیشود. حتّی زمانی که دیگر به کسی فکر نمیکنیم، مگر میتوانیم حضورش را در خودمان انکار کنیم؟ کسی که زمانی برایمان اهمیت داشته تا ابد در زندگیمان حضور خواهد داشت.
Mary gholami
همیشه باید چیزی برای گریختن داشت و این امکان خارقالعاده را برای خود فراهم کرد. خیلی وقتها چیزی که باید از آن فرار کنیم خودمان هستیم.
امکان گریختن از خودمان مزیت بزرگیست. چیزی از وجود خودمان که از آن فرار میکنیم میتواند زندان کوچکی در هر جای زندگیمان باشد. برای رهایی از این زندان باید بار و بُنه بست و پا به فرار گذاشت
Mary gholami
رینری جز اینکه حرفهایش را گوش کنم انتظار دیگری از من نداشت. حق با او بود. گوش دادن به حرفهای یک نفر دیگر کار شاقّی است، کاری که من با اشتیاق برای رینری انجام میدادم.
Fateme.m
زندگی پر از امتحانهای سرسختیست که به سنگ شباهت دارند، با اینحال راهکارهایی ما را به جویبار تبدیل میکنند تا بتوانیم از آنها عبور کنیم. انجیل، این کتاب والای درستکاری، در مواجهه با سنگریزهها، تختهسنگها و صخرهها به ما اصولی استوار و تحسینبرانگیز میآموزد: «آری گفتن تو تنها معنی آری دهد و نه گفتنت تنها معنی نه. آنچه تو بر این معنی اضافه میکنی از سوی شیطان است»؛ کسانی که به این آموزهها عمل میکنند دستنیافتنی و از هرجهت لایقاحترامند. در مقابل، عدهای ارادۀ مستحکم این افراد را ندارند و به ناچار به دوز و کلک متوسل میشوند تا در سنگهای پیشرویشان رخنه کنند یا دورشان بزنند.
آیدا
این که به کسی بگوییم همهچیز تمام شده زَنَنده و اشتباه است. هیچچیز هیچوقت تمام نمیشود. حتّی زمانی که دیگر به کسی فکر نمیکنیم، مگر میتوانیم حضورش را در خودمان انکار کنیم؟ کسی که زمانی برایمان اهمیت داشته تا ابد در زندگیمان حضور خواهد داشت.
آیدا
در واقع، ما پیروان عقیدهای خاص نبودیم بلکه به آداب و رسومی خاص عشق میورزیدیم که بدونشک در تمام جهان طرفدار دارد.
آیدا
موقع قدم زدن در خیابانهای این شهرِ به دور از پایتخت، به نظرم رسید که چشمگیرترین جلوۀ عزّتنفس ژاپنی را در این شهر میبینم. آنجا هیچچیز، مطلقاً هیچچیز نشان از شهری مصیبزده نمیدهد. به نظرم آمد اگر فاجعهای به این وسعت در هر کشور دیگری اتفاق افتاده بود، مردمش تا جای ممکن از آن بهرهبرداری میکردند. با این حال هیروشیما نه پایتخت قربانگاههای جهان است و نه گنجی ملّی برای بسیاری از مردم.
آیدا
حجم
۱۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان