بریدههایی از کتاب چگونه با کودکم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که کودکم صحبت کند
۴٫۸
(۱۲)
من صدای خودم را میشنیدم که از روشهای قدیمی و بیفایده استفاده میکنم، «شما بچهها چه مرگتان است؟ هرگز یادتان نمیماند که چراغ دستشویی را خاموش کنید.» سپس از خودم ناراحت میشدم. مصمم میشدم که دوباره این را نگویم، اما باز هم میگفتم و متأسف میشدم. «من هرگز این مطلب را نمیآموزم... به چه طریق دیگری میتوانستم آن را بگویم؟... میدانم... میبایست میگفتم: «بچهها چراغ دستشویی روشن است.» یا حتی بهتر: «بچهها، چراغ!» سپس نگران میشدم که من هرگز فرصتی برای گفتن آن نخواهم داشت.
موردی برای نگران شدن نداشتم. آنها همیشه چراغ را در دستشویی روشن میگذاشتند. اما دفعهٔ بعد برای این شرایط آماده بودم: «بچهها، چراغ.» یکی از آنها میدوید و آن را خاموش میکرد. موفق شدم!
مادربزرگ علی💝
اگر به بچهای برچسب کندذهن بزنید، او میتواند خودش را به عنوان فردی کندذهن ببیند. اگر شما بچهای را به عنوان موذی ببینید، او به شما نشان میدهد که چقدر میتواند موذی باشد. از برچسب زدن به کودک به هر قیمتی باید اجتناب شود.
ترمه🍁
به بچهها کمک کنید با احساساتشان کنار بیایند
بچهها نیاز دارند احساساتشان پذیرفته شود و مورد احترام باشد.
۱- شما میتوانید به دقت و با توجه کامل گوش کنید.
۲- شما میتوانید احساسات آنان را با یک کلمه تأیید کنید.
«آه... اوهوم... میفهمم...»
۳- شما میتوانید نامی به احساس بدهید.
«ناکامکننده به نظر میرسد!»
۴- شما میتوانید خواستههایشان را در خیال به تصویر درآورید.
«ای کاش میتوانستم همین حالا یک موز رسیده برایت مهیا کنم!»
همهٔ احساسات میتوانند مورد پذیرش باشند.
رفتارهای معینی باید محدود شوند.
«میفهمم که خیلی از دست برادرت عصبانی هستی. آنچه را میخواهی با کلمات بیان کن، نه با مشت.»
مادربزرگ علی💝
اغلب سکوتی توأم با همدردی تنها چیزی است که کودک نیاز دارد.
مادربزرگ علی💝
نیکی هشت ساله از مدرسه به خانه آمد وگفت: «دلم میخواهد حسابی جفری را بزنم؟»
من: لابد خیلی از دست جری عصبانی هستی.
نیکی: آره! هر وقت فوتبال بازی میکنیم و من توپ را میگیرم، او میگوید: «نیکی، توپ را به من بده، من از تو بهتر هستم.» این حرف آدم را عصبانی نمیکند؟
من: بله.
نیکی: اما جفری اینطوری نیست. در کلاس اول او همیشه خوب بود. اما به نظرم وقتی کریس در سال دوم به کلاس ما آمد، جفری عادت لاف زدن را از او یاد گرفت.
من: میفهمم.
نیکی: بیا به جفری تلفن بزنیم و او را به پارک دعوت کنیم.
fa bahrami
توجه کنید که وقتی احساسات بچه مورد تأیید قرار میگیرد، چقدر برایش راحتتر است که به شکلی مثبت و سازنده فکر کند:
کودک: معلمم میگوید کلاس نمایش ما را لغو خواهد کرد. او بدجنس است.
والد: به طور حتم این خیلی برایت ناامیدکننده بوده است. تو خیلی مشتاق این کلاس بودی.
کودک: آره، فقط چون بعضی بچهها در زمان تمرین مسخرهبازی درآوردند. مقصر آنها هستند.
والد: (در سکوت گوش میکند.)
کودک: او عصبانی است چون هیچ کس نمیداند چطور نقش خودش را بازی کند.
والد: میفهمم.
کودک: معلم گفت اگر عملکردمان را بهتر کنیم، ممکن است فرصت دیگری به ما بدهد... بهتر است من دوباره نقش خودم را مروری کنم. امشب مرا راهنمایی میکنی؟
مادربزرگ علی💝
وقتی کودکان احساس خوبی دارند، خوب هم رفتار میکنند.
چطور به کودکان کمک کنیم احساس خوبی داشته باشند؟
با پذیرش احساساتشان!
Fatima
به عنوان بزرگسال، ما درک میکنیم که تعداد کمی از راهحلها دائمی هستند. آنچه در چهار سالگی برای بچهای کارآیی داشت، ممکن است در پنج سالگی برایش سودمند نباشد؛ آنچه در زمستان مفید بود، ممکن است در بهار کارآیی نداشته باشد. زندگی فرایندی مداوم از سازگاری و سازگاری مجدد است. مسألهٔ مهم برای کودک این است که او خودش را به عنوان بخشی از راهحل ببیند، نه بخشی از مشکل.
نسا
برای کمک به احساسات
۱- با توجه کامل گوش کنید.
۲- احساسات بچهها را با یک کلمه - «اوه»، «اهوم»، «میفهمم» - تأیید کنید.
۳- اسمی به احساسات بچهها بدهید.
۴- آرزوهای آنها را به شکل خیالی برآورده کنید.
fa bahrami
زبان همدلانه به طور طبیعی از طرف ما مطرح نمیشود. این بخشی از «زبان مادری ما» نیست. بیشتر ما با انکار احساساتمان بزرگ شدهایم. برای اینکه در این زبان جدیدِ پذیرش سلیس شویم، باید الگوهایی را بیاموزیم و تمرین کنیم. در اینجا برخی از روشهایی که به بچهها کمک میکند با احساساتشان کنار بیایند، مطرح میشود.
fa bahrami
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۷۵,۹۰۰
تومان