بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بیلی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بیلی

بریده‌هایی از کتاب بیلی

۲٫۹
(۴۱)
«و تو راجع به عشق چه می‌دانی، تویی که شلوارت به خاطر زانو زدن و التماس در برابر معشوقه‌هایت کهنه‌شده است؟»
میم ___ لام
بعد از مرگ، این تنها چیزی بود که می‌خواستم با خودم ببرم: چند تا لبخند بی‌ثمر و کمرنگ، مثل همان‌که روی لب‌هایش نشسته بود.
میم ___ لام
حس خیلی خوبی داشت! حس خوبی داشت که تنها دغدغه زندگی‌ات دوچرخه‌هایِ شهریِ مزخرف، موانع مسیر، یک جریمه‌ی پارکینگ ناعادلانه، یک رستوران شلوغ، باتری رو به اِتمام موبایل یا اشتباه چاپ شدن ساعت‌های باز بودن مغازه‌ها باشد. آه، واقعاً خوب بود، خوب بود، خوب بود...
RosyLen
به او گفتم که او پسرها را دوست دارد و این حق اوست که عاشق هرکسی که می‌خواهد، باشد؛
RosyLen
تمام آن کودن‌هایی که هیچ‌کاری نمی‌کردند جز اینکه از خودشان عکس بگیرند و بعد به آن عکس‌های احمقانه نگاه کنند، درحالی‌که چیزهای خیلی زیباتری وجود داشت که می‌شد از آن‌ها لذت برد.
RosyLen
جوابشان را بده: تمام مردها دروغ‌گو هستند؛ هوس‌باز، وراج، فریبکار، ریاکار؛ مغرور یا بزدل؛ آدم‌های پست‌فطرتِ شهوت باز و حقیر؛ تمام زنان خائن، بی‌ارزش، دروغ‌گو، بی‌ملاحظه و منحرف هستند؛ و تمام دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هرچقدر دست‌وپا بزنی بازهم از روی تپه‌های کثیفش لیز می‌خوری و به‌جای اولت بازمی‌گردی؛ اما در دنیا چیزی برجسته و مقدس وجود دارد، آن‌هم یکی شدن دو موجود ناقص و بسیار بد است...
RosyLen
جوابشان را بده: تمام مردها دروغ‌گو هستند؛ هوس‌باز، وراج، فریبکار، ریاکار؛ مغرور یا بزدل؛ آدم‌های پست‌فطرتِ شهوت باز و حقیر؛ تمام زنان خائن، بی‌ارزش، دروغ‌گو، بی‌ملاحظه و منحرف هستند؛ و تمام دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هرچقدر دست‌وپا بزنی بازهم از روی تپه‌های کثیفش لیز می‌خوری و به‌جای اولت بازمی‌گردی؛ اما در دنیا چیزی برجسته و مقدس وجود دارد، آن‌هم یکی شدن دو موجود ناقص و بسیار بد است...
RosyLen
تمام آن کودن‌هایی که هیچ‌کاری نمی‌کردند جز اینکه از خودشان عکس بگیرند و بعد به آن عکس‌های احمقانه نگاه کنند، درحالی‌که چیزهای خیلی زیباتری وجود داشت که می‌شد از آن‌ها لذت برد.
RosyLen
جوابشان را بده: تمام مردها دروغ‌گو هستند؛ هوس‌باز، وراج، فریبکار، ریاکار؛ مغرور یا بزدل؛ آدم‌های پست‌فطرتِ شهوت باز و حقیر؛ تمام زنان خائن، بی‌ارزش، دروغ‌گو، بی‌ملاحظه و منحرف هستند؛ و تمام دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هرچقدر دست‌وپا بزنی بازهم از روی تپه‌های کثیفش لیز می‌خوری و به‌جای اولت بازمی‌گردی؛ اما در دنیا چیزی برجسته و مقدس وجود دارد، آن‌هم یکی شدن دو موجود ناقص و بسیار بد است...
RosyLen
«اول اینکه، چرا می‌خواهی با من ازدواج کن؟» «چون تو زیباترین انسانی هستی که تابه‌حال دیده‌ام و خواهم دید و دوست دارم هر وقت هر اتفاقی برایم می‌افتد تو اولین کسی باشی که به او زنگ می‌زنم.»
mohiii ftt
تمام دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هرچقدر دست‌وپا بزنی بازهم از روی تپه‌های کثیفش لیز می‌خوری و به‌جای اولت بازمی‌گردی؛ اما در دنیا چیزی برجسته و مقدس وجود دارد، آن‌هم یکی شدن دو موجود ناقص و بسیار بد است...
mohiii ftt
عشق ویرانگر است در غیر این صورت عشق نیست. چون، نباید با عشق شوخی کرد. همین و بس!
mohiii ftt
در جست‌وجوی ستاره‌مان، تمام ستاره‌ها را تماشا می‌کردم. چون مطمئناً ما هم ستاره‌ای داشتیم. متأسفانه شاید هرکدام یک ستاره نداشتیم اما حداقل یک ستاره مشترک که داشتیم، مگر نه؟ یک نور شبانه تا باهم سهیم شویم.
mohiii ftt
«خداحافظ کمیل. به صومعه‌ات بازگرد؛ و زمانی که آن‌ها داستان‌های وحشتناک را برایت تعریف کردند و ذهنت را مسموم کردند، این‌گونه جوابشان را بده: تمام مردها دروغ‌گو هستند؛ هوس‌باز، وراج، فریبکار، ریاکار؛ مغرور یا بزدل؛ آدم‌های پست‌فطرتِ شهوت باز و حقیر؛ تمام زنان خائن، بی‌ارزش، دروغ‌گو، بی‌ملاحظه و منحرف هستند؛ و تمام دنیا مثل یک فاضلاب بزرگ است که هرچقدر دست‌وپا بزنی بازهم از روی تپه‌های کثیفش لیز می‌خوری و به‌جای اولت بازمی‌گردی؛ اما در دنیا چیزی برجسته و مقدس وجود دارد، آن‌هم یکی شدن دو موجود ناقص و بسیار بد است...
فاطمه جعفری
این تنها سپر من بود. تنها حفاظ من. چیزی که حاضر نبودم به آن دست بزنم. هیچ‌وقت. دوست داشتم تا روز مرگم آن را دست‌نخورده باقی بگذارم تا مطمئن شوم که هیچ‌گاه به حقارت موهایی که می‌خارد و پوستی که بوی موش مرده می‌دهد، بازنگردم.
ghazl
برای اینکه جلوی ریزش اشک‌ها را بگیرم سرم را به سمت آسمان گرفتم و بعد... زبانم به خاطر ستاره‌ها نبود که بند آمده بود، ما تعداد زیادی از آن‌ها را در طول سفر دیده بودیم، چیزی که برایم غیرقابل وصف بود، رقص آرایی آن‌ها بود. انگار یکی پس از دیگری با ضرب خاصی چشمک می‌زدند!
گندم
ستاره‌ی کوچک می‌گویم که، به نظر می‌رسد تو و دوستانت مهمانی گرفته‌اید اما...زیاد قرص مصرف نکنید عزیز دلم، به‌قدر کافی در آسمان‌ها به سر می‌برید...
ماراتن
درست مثل آهنگ ایواس منت‌اند.
ماراتن
گفت: «قهوه آماده است.» «فرنکی؟ تویی؟ تو نمردی؟» «نه، هنوز نه...ترفندت نگرفته، لااقل هنوز نه.» «جایی از بدنت نشکسته است؟» «بله، مچ پایم، فکر کنم...» «اما آه...من اصلاً متوجه نمی‌شوم...تو به کما نرفته بودی؟» «نه.» «پس چه‌کار می‌کردی؟» «خوابیده بودم.»
ماراتن
و دقیقاً هفده دقیقه بعد، صدایی از پشت سرم زهرش را پاشید: «هی؟ می‌دانی چیست؟ تو واقعاً عذاب‌آور هستی، مورال...واقعاً عذاب‌آور هستی!» فکر کنم از شدت خوشحالی گریه کردم. این زیباترین و رمانتیک‌ترین نشان اظهار عشقی بود که کسی در طول زندگی‌ام بروز داده بود. من برگشتم و به آغوشش پریدم و – نمی‌دانم چطور این کار را کردم- اما به یک طریقی هر دوی‌مان را به داخل آن شکاف پرت کردم. ما به درون سراشیبی قل خوردیم و از انتهای آن سر درآوردیم، با هزار بوته خاردار برخورد کرده بودیم و کم‌وبیش به هزار تکه شده بودیم. تا جایی که می‌توانستیم به سمت بخشی که کمی صاف‌تر بود خزیدیم و بعد سکوت کردیم.
ماراتن

حجم

۱۲۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۱ صفحه

حجم

۱۲۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۱ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان