بریدههایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان
۴٫۵
(۱۳۰۳)
اهمیت جملات فقط به مفهومشون نیست. بستگی داره که چه کسی چنین جملهای رو میگه.
#Mohad3h#
یک آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا
از عمق چشمانم ربود
افشین یدالهی
Melika_SA
روح زیبایی داری... دایانا.
Aynaz
هیچکس همیشه با تجربه نبوده. باید اشتباه کنیم تا تجربه پیدا کنیم.
Amir Muhammad Mehmandoust
ـ من دوستت دارم.
ـ متأسفانه دوست داشتنت اینبار نمیتونه برامون کاری کنه.
پرنیان
دیدم روی تخت دراز کشیدید، بالای سرتون رو نگاه میکنید و لبخند میزنید.
سارا
اعتراف به خطاهامون باعث میشه که از اونها دوری کنیم. و ما تنها زمانی به خطاها و گناهانمون اعتراف میکنیم که بد بودنشون رو پذیرفته باشیم.
Fateme.m
ـ من به خودم حق اشتباه کردن میدم. از اشتباهاتم درس میگیرم و دیگه خودم رو سرزنش نمیکنم. تعادل همینجاست بانو دایانا.
مهدی فیروزان
فقط زمان میتونه نشون بده احساسات ما چقدر واقعی هستن.
saghar
ـ حالا به مردانی که کنار در ایستادن نگاه کنید. همه محو تماشای اون زن شدن. این اصلاً خوب نیست.
لحظهای چشمم به مردان میافتد. نگاهم را به سرعت از آنها میگیرم و سرم را پایین میاندازم. کمی از شاهزاده پوریا فاصله میگیرم و میگویم:
ـ در اوستا نگاه پاک بر پوشش اولویت داره. همهٔ ما، زن و مرد، ابتدا به نگاه پاک توصیه شدیم و بعد به رعایت محدودیتهای پوشش.
ـ درسته اما نمیتونیم توقع داشته باشیم همه رعایت کنن.
ـ تا به حال دقت نکردم که مردان کوچه و بازار چطور به من نگاه میکنن. اما فکر میکنم تفاوت زیادی بین من و اون زن هست. من هم حد و حدودی رو که اغلب زنان رعایت میکنن، رعایت میکنم.
ـ اما شما با بقیه فرق دارید. نجیبزادهاید، عاقلید و ـ مکث میکند. ـ زیباترید.
zeinab
پوریا دستش را روی دستم میگذارد. هنوز به لمس دستانش عادت نکردهام. تکتک انگشتانم گرم میشوند. تمنای خواستنش را در تمام وجودم حس میکنم. به صورتش نگاه میکنم و با لبخند میگویم:
ـ این بهترین هدیهایه که تا به حال گرفتم و تا ابد هم خواهم گرفت.
ـ کار رو برام سخت نکن. از حالا به بعد بارها باید بهت هدیه بدم.
آرام میخندم. دستم را پایین میاندازم. کمی از او فاصله میگیرم. نگاهی به اطراف میاندازم و میپرسم:
ـ حالا چرا من رو به اینجا آوردی؟ میتونستی این گردنبند رو زیر درختمون هم بهم بدی.
ـ درختمون، شعرمون، باغمون... دیگه چی؟
ـ گردنبندمون!
ـ نه. گردنبند نه.
ـ پس چی؟
ـ عمارتمون! – پرسشگرانه به او نگاه میکنم. ـ اینجا که سالهاست خالیه. من هم روزی پادشاه میشم و اینجا برای ما میشه. با کیقباد صحبت کردم که کمی زودتر عمارتمون رو تحویل بگیریم.
جلائیان
احساس آدمها خیلی زود تغییر میکنه. تصمیمی که با احساست میگیری، امکان پشیمونی داره. و وقتی پشیمون بشی، هیچ توجیهی برای تصمیمت نخواهی داشت. پس عاقلانه تصمیم بگیر و همیشه برای انتخابت دلیل کافی داشته باش.
ن. عادل
خورشید داره غروب میکنه. – مکث میکنم. ـ به نظر من غمناکترین زمان روز، هنگام غروب خورشیده. وقتی روز تموم میشه و باید از خودمون بپرسیم امروز چی کار کردیم. اشتباهاتمون رو کنار هم بذاریم و خودمون رو سرزنش کنیم.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
گذشتهٔ آدمهاست که آیندهشون رو میسازه.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
همهٔ آدمها تنهان. دوستان و اطرافیانمون فقط باعث میشن این تنهایی رو برای مدت کوتاهی فراموش کنیم.
مارتینوس بایرینک
عاشق بودن راحت نیست. شجاع بودن و پایبند موندن سختتر هم هست.
Lady of Art
هیچ ستارهای جای ماه را نمیگیرد.
f
اسبها باهوش هستن بانو. اما انسان نیستن که بفهمن.
Aynaz
بازتاب تمام افکار انسانها در چشمهاست. مهربانی، صداقت، دوستی، غم... همه رو در چشمها میشه دید.
Aynaz
بید مجنون بسیار آزاد است، آزاد و آشفته. آشفتگیاش را هم دوست دارم!
Aynaz
حجم
۴۷۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
حجم
۴۷۲٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰۵۰%
تومان