بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان | صفحه ۴۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان

بریده‌هایی از کتاب سرگذشت آب و آتش؛ مهرگان

انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۴.۵از ۱۳۰۳ رأی
۴٫۵
(۱۳۰۳)
دیگر خود را در این چشم‌ها نمی‌بینم. این‌بار در سیاهی چشمانش غرق می‌شوم.
ایرانی
فقط زمان می‌تونه نشون بده احساسات ما چقدر واقعی هستن
~Daniel~
من به خودم حق اشتباه کردن میدم. از اشتباهاتم درس می‌گیرم و دیگه خودم رو سرزنش نمی‌کنم. تعادل همین‌جاست بانو دایانا
tite66
هدفی برای زندگیم پیدا کنم. هدفی که به اندازهٔ یک رویا بزرگ باشه و بهم آرامش و امنیت بده. شاید اصلاً همین هدف نشون بده که من چه کسی هستم. ـ هدفت رو پیدا کن. اما خیال‌پرداز نباش. واقعیت‌ها رو ببین و رویایی رو انتخاب کن که بتونه تحقق پیدا کنه.
tite66
هیچ ستاره‌ای جای ماه را نمی‌گیرد
mohammad_mr8
مهرگان روز مهرورزی است، روز تحکیم دوستی و محبت. مهرگان روز شماست! شما که مهربانی را خوب می‌شناسید... مهرگان‌تان پر از مهر و شادی
صابر
مهرگان فرصتی‌ست برای تحکیم دوستی و محبت. آیینی‌ست که هرسال مهر و مهرورزی را به ما یادآوری می‌کند. مهرگان و نوروز پایه‌های فرهنگ ایران هستند. تا وقتی که ایرانی هست، مهرگان هست و تا وقتی که مهرگان هست؛ ایرانی، ایرانی باقی خواهد ماند.
maryamn75
سال‌ها پیش در زمان پادشاهان کیانی، زمانی که ضحاک راه ظلم و ستم به مردم را پیش‌گرفت، فریدون به یاری کاوه برخاست و علیه ضحاک قیام کرد. قیامی که در روز مهرگان به پیروزی رسید. از آن روز ما مهرگان، این افتخار باستانی‌مان را جشن می‌گیریم تا فراموش نکنیم هر ظلم و ستمی پایانی دارد.
maryamn75
می‌خواهم آنقدر اشک بریزم تا این بغض سنگین که این‌بار نه در گلویم، که در قلبم احساس می‌شود، آرام شود. اما نمی‌توانم. انگار هنوز باور نکرده‌ام چه اتفاقی برایم افتاده است. به راستی چه اتفاقی افتاده است؟ من اینجا چه می‌کنم؟
s.r.p.r
بید مجنون را دوست دارم. حتی بیش از درخت انار و شکوفه‌های قرمزرنگش. بید مجنون بسیار آزاد است، آزاد و آشفته. آشفتگی‌اش را هم دوست دارم! بی‌دلیل نیست که نامش را مجنون گذاشته‌اند.
maryamn75
من باید برم. به ناگاه حالت چهره‌اش تغییر می‌کند. در چشمانش غمی را می‌بینم که بسیار قدیمی به نظر می‌رسد. غمی که رنگی از ناامیدی دارد. می‌خواهم بیشتر این غم را بشناسم اما نگاهش را پایین می‌اندازد و با صدای آرامی می‌گوید: ـ فکر می‌کردم قصر هنوز برای شما جالب باشه. – مکث می‌کند. ـ دیگه هیجان‌انگیز نیست؟ در پاسخ به او، اولین جمله‌ای را که به ذهنم می‌رسد، بر زبان می‌آورم: ـ دیوارهای قصر زیادی بلندن.
Ghazal
رقابت بر سر قدرت خطرناک است
مندوستدارکتابم
در هوای پاییز زیر شاخه‌های بید چون خاطرات دیروز فردای روشن‌مان از نو نوشته می‌شود
کاربر ۸۶۲۲۸۵۳
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود افشین یدالهی
ryhn_di
مهرگان روز مهرورزی است، روز تحکیم دوستی و محبت. مهرگان روز شماست! شما که مهربانی را خوب می‌شناسید... مهرگان‌تان پر از مهر و شادی شاهزاده پوریای ساسانی
ryhn_di
به چشمانش که روی صورتم قفل شده است، نگاه می‌کنم. چشمان سیاه‌رنگش شفاف‌تر از همیشه به نظر می‌رسند. دیگر خود را در این چشم‌ها نمی‌بینم. این‌بار در سیاهی چشمانش غرق می‌شوم. خود را گم می‌کنم
salari
تو کتاب‌ها خوندم وطن ما جایی نیست که در اون به دنیا اومدیم. جاییه که قلب‌مون به اون تعلق داره. قلب من هم اینجاست.
salari
کاش باران تندتر شود. کاش بهانه‌ای برای خداحافظی پیدا شود.
salari
من فقط به چشم‌هاش نگاه کردم! من خودم رو تو اون مردمک‌های سیاه دیدم. خودم رو، چشم‌هام رو، نگاهم رو، همه رو تو چشم‌هاش دیدم. تو تا حالا خودت رو در چشم یک نفر دیگه دیدی؟
salari
همهٔ آدم‌ها تنهان. دوستان و اطرافیان‌مون فقط باعث میشن این تنهایی رو برای مدت کوتاهی فراموش کنیم.
salari

حجم

۴۷۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۲۸ صفحه

حجم

۴۷۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۲۸ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۷,۵۰۰
۵۰%
تومان