بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نفس | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نفس

بریده‌هایی از کتاب نفس

نویسنده:نرگس آبیار
انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۴.۷از ۶۵ رأی
۴٫۷
(۶۵)
نمی‌دانم چشم من چه خاصیتی دارد که همه قربانش می‌روند. به درد من که نمی‌خورد.
-Dny.͜.
بابای من رانندهٔ کفش بلّاست. ماشین کفش بلّا زرد است. بابای من صبح به صبح که می‌شود ما را سوار کامیون زرد کفش بلّا می‌کند و به مدرسه می‌برد. ننه‌آقایم راست می‌گوید، مدرسهٔ ما دور است. شاید از خانه تا مدرسهٔ ما، به اندازهٔ از خانه تا امام‌زاده بی‌بی‌سکینه راه باشد... شاید هم تا امام‌زاده غیبی که روی تپه‌هاست و من می‌ترسم تنهایی آن‌جا بروم.
دختر دریا
بهار پشت پنجره خسته می‌شود و توی درگاهی خوابش می‌برد.
دختر دریا
اسم من بهار است. بابایم از بچگی دلش می‌خواسته، بزرگ که شد و دختردار شد، اسمش را بگذارد بهار. من بچهٔ دوم بابا و مادرِ خدابیامرزم هستم. امسال می‌روم کلاس اول... داداش‌هایم توی دعوا به من می‌گویند شلخته. بعضی‌وقت‌ها هم به‌خاطر موهای شوریده‌گوریده‌ام به من باغ پنبه می‌گویند که یک جایی در قم است. تازه، بعضی‌وقت‌ها به من ته‌باجَک هم می‌گویند. ته‌باجَک یک جایی است نزدیک باغ پنبه و چون نزدیک آن‌جاست برای آن‌که لج من را دربیاورند به من ته‌باجَک می‌گویند. ما همه‌مان موقع دعوا یک اسمی داریم. اسم داداش‌بزرگه‌ام چمبلغوز است، اما اسم اصل کاری‌اش نادر است. هر وقت دعوای‌مان می‌شود و می‌خواهیم لجش را دربیاوریم به او چمبلغوز می‌گوییم. اسم داداش‌کوچیکه‌ام هم موش‌کمال است، چون قیافه‌اش شبیه موش است. ما موقع دعوا به او موشییَک یا پنیر یا موش‌صورتی هم می‌گوییم تا حسابی لجش دربیاید. خواهرکوچیکهٔ من هم اسم اصل کاری‌اش مریم است که چون خیلی چاق است، چاغاله یا چاغاله‌بادوم صدایش می‌کنیم، بعضی‌وقت‌ها هم خپله و خیکی و خلاصه هر چیزی که با چاقی و خیکی بودن سر و کار دارد. درست است که من و داداش‌هایم با هم دعوا می‌کنیم اما با هم دوست هم هستیم؛ اگر چاغاله‌بادوم بگذارد.
دختر دریا
کتاب دیگر تمام شده. غروب شده. توی هوا باد می‌آید. من از خانه‌مان می‌آیم بیرون. یک‌جوری شده‌ام. انگار یک آدم دیگری شده‌ام. گلویم درد می‌کند و باد هم کرده. دیوانه شده‌ام. فکر کنم ننه‌آقایم راست می‌گوید. آدم زیاد که کتاب بخواند، دیوانه می‌شود.
به یاد خسرو
ننه‌آقایم خیلی سفت مرا می‌شوید و دردم می‌گیرد. تازه، آب‌جوش هم روی سرمان می‌ریزد. وقتی از حمام بیرون می‌آیم، لپم قرمزِ قرمز می‌شود. ننه‌آقایم خوب سرم را توی چارقد می‌پیچد تا سرما نخورم.
|قافیه باران|

حجم

۹۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

حجم

۹۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۳۵ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد