بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بهشت زیبای خدا، حقیقت دارد | صفحه ۱۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بهشت زیبای خدا، حقیقت دارد

بریده‌هایی از کتاب بهشت زیبای خدا، حقیقت دارد

۳٫۷
(۲۳۱)
راستین‌ترین و عمیق‌ترین بعد خویشتن ما آزاد است. این بعد توسط کارهای گذشته آسیب ندیده و یا در معرض خطر نیست و ارتباطی به هویت و یا جایگاه‌مان ندارد. این بعد آگاه است که نیازی به ترسیدن از جهان زمینی نیست و از این رو، نیازی ندارد که خود را از طریق شهرت، ثروت و یا پیروزی ارتقا دهد. این ذات معنوی راستینی است که مقدر شده همه‌ی ما روزی آن را بازیابیم.
Paeez Dokhtar
عشق، بدون شک، اساس همه‌چیز است. منظورم از عشق، مفهوم پیچیده و انتزاعی آن نیست بلکه همان نوع عادی عشق است که همه می‌شناسند ــ عشقی که نسبت به همسر و فرزندانمان و یا حتی حیواناتمان احساس می‌کنیم. در خالص‌ترین و قوی‌ترین شکل خود، این عشق، حسد یا خودخواهی ایجاد نمی‌کند، بلکه بی‌قید و شرط است. این عشق، مهم‌ترین حقیقت جهان هستی‌ست و واقعیتی فوق‌العاده باشکوه است که در هسته‌ی هر چیزی که وجود دارد یا وجود خواهد داشت، خانه دارد. هیچ‌کسی نمی‌تواند بدون اینکه این عشق را سرلوحه‌ی تمامی اعمالش قرار دهد، به درکی صحیح از اینکه ما که و چه هستیم دست یابد.
Paeez Dokhtar
وجود شیطان ضروری‌ست چرا که بدون آن، آزادی اراده غیرممکن است، و بدون آزادی اراده، هیچ رشدی، هیچ پیشرفتی و هیچ شانسی برای تبدیل‌شدنمان به آنچه خداوند میل دارد، وجود نخواهد داشت. گرچه گاهی در دنیای ما این‌گونه تصور می‌شود که شیطان وحشتناک و قادر به هر کاری‌ست، در دید جامع‌تر، عشق بر او چیره است و این عشق است که در نهایت، غالب می‌شود.
خاتون
هیچ‌یک از ما هرگز نامحبوب نیستیم. خالق ما، تک‌تک‌مان را عمیقآ شناخته و مراقب‌مان است و به ما، بیش‌ازحد درک و تصورمان، ارج می‌نهد. این حقیقت و آگاهی دیگر نباید به عنوان یک راز باقی بماند.
عاطفه
حس‌ها در آنجا متفاوت هستند. تمام احساسات انسانی وجود دارند، اما عمیق‌تر و وسیع‌تر هستند و علاوه بر درون فرد، بیرون او را نیز دربرمی‌گیرند. تصور کنید در زندگی دنیوی‌تان، هر بار که حالتان دگرگون شود، شرایط آب و هوایی نیز بلافاصله تغییر کند. اشک‌های‌تان مسبب بارانی سیل‌آسا شده و خوشحالی‌تان باعث شود که ابرها به سرعت ناپدید شوند. با این تصور، می‌توانید پی ببرید که در آنجا تغییر حالات احساسی چقدر عظیم و مؤثر حس می‌شود و به طرزی عجیب، آنچه به عنوان «درون» و «بیرون» در ذهنمان داریم، درواقع اصلا وجود ندارد.
عاطفه
دو راه برای فریب خوردن وجود دارد. یکی باور آن چیزی‌ست که حقیقت ندارد و دیگری نپذیرفتن حقیقت است. سورن کرکگارد (۱۸۱۳ ـ ۱۸۵۵)
عاطفه
عملکرد زمان در جهان‌های والاتر از این دنیا، متفاوت است. در آن جهان‌ها، اتفاقات، لزومآ با ترتیب خاصی رخ نمی‌دهند؛ یک لحظه، ممکن است مانند یک عمر به نظر برسد و یک یا چندین طول عمر، ممکن است مانند یک لحظه به نظر برسد. اما اینکه زمان در جهان‌های والاتر، مانند آنچه در این دنیا تجربه می‌کنیم رفتار نمی‌کند، به آن معنی نیست که اتفاقات هیچ نظم و ترتیبی ندارند.
عاطفه
ابعاد جهان مادی، در قیاس با قلمرو معنوی آن یعنی هوشیاری ــ که برخی آن را نیروی زندگی می‌نامند ــ هیچی بیش نیست. این جهان عظیم‌تر، به هیچ‌وجه در دوردست‌ها نیست؛ درواقع، دقیقآ همین‌جاست ــ درست همین‌جایی که من در حال تایپ کردن این جمله هستم و درست همان‌جایی که شما در حال خواندن آن.
عاطفه
ارتباط با خدا خارق‌العاده‌ترین تجربه‌ی قابل تصور است و با این‌حال طبیعی‌ترین اتفاق ممکن نیز هست چرا که خداوند در همه حال در وجود ماست؛ دانای مطلق، قادر مطلق، و یکتاست و بی‌هیچ قید و شرطی ما را دوست دارد. همگی از طریق پیوند الهی‌مان با خداوند یکی هستیم.
عاطفه
من به عنوان یک یتیم، به عنوان کودکی که به فرزندی داده شده بود، نیاز داشتم بشنوم که عزیز هستم. اما این چیزی‌ست که همگی نیاز داریم در این عصر وابسته به مادیات بشنویم، چرا که همه‌ی ما از لحاظ اینکه واقعآ چه‌کسی هستیم و اینکه از کجا آمده‌ایم و به کجا خواهیم رفت، حس یتیم بودن می‌کنیم. بدون به یاد آوردن پیوند عمیق‌مان با خالق جهان هستی و نیز عشق بی‌قید و شرط او، همواره احساس خواهیم کرد که اینجا، روی زمین، گم شده‌ایم.
عاطفه
قسمتی از مغزم که تمامی متخصصین مغز و اعصاب معتقدند مسئول خصائص انسانی‌ست، از کار افتاده بود. این مسئله، از مدارک پزشکی، داده‌های آزمایشگاهی و نتایج آزمایش‌های عصبی‌ام که در طول آن هفته به دقت ثبت شده بودند، کاملا واضح بود. با بررسی آن‌ها بلافاصله به این پی بردم که مورد من، درواقع یک تجربه‌ی نزدیک به مرگ تقریبآ بی‌عیب و نقص و شاید یکی از متقاعدکننده‌ترین موارد این‌چنینی در تاریخ نوین بوده است. نکته‌ی مهم درمورد تجربه‌ی من، اتفاقاتی نبودند که بر سرم آمدند. بلکه این بود که تجربه‌ام از لحاظ علمی نیز به هیچ‌وجه وهم و خیال به حساب نمی‌آمد. توصیف اینکه تجربه‌ی نزدیک به مرگ چیست، با بهترین شکل بیان نیز چالش‌برانگیز است و انجام دادن این کار در مقابل جامعه‌ی پزشکی که امکان وقوع چنین چیزی را رد می‌کند، دشوارتر نیز می‌شود. اما من به سبب سوابقم در زمینه‌ی جراحی مغز و اعصاب و تجربه‌ی نزدیک به مرگ خودم، فرصتی طلایی داشتم تا این مسئله را شفاف‌تر و قابل پذیرش‌تر بکنم.
پرستو
جوانب منفی تکنولوژی پیشرفته، از جمله جنگهای مدرن و قتل و خودکشی‌های نسنجیده، فروپاشی شهرها، آسیب به محیط‌زیست، تغییرات اساسی آب و هوایی و قطبی شدن منابع اقتصادی، به اندازه‌ی کافی بد هستند. بدتر از آن اینکه، تمرکز ما بر پیشرفت سریع علم و فناوری، بسیاری از ما را از درک معنا، لذت بردن از زندگی و نیز از دانستن اینکه زندگی‌مان چه نقشی در نظام بزرگ هستی دارد، نسبتآ بی‌بهره گذاشته است.
safaralimasoomi52@gmail.com
موفقیت‌های تمدن غرب، هزینه‌ی هنگفتی را از نقطه‌نظر حیاتی‌ترین جزء وجودی انسان ــ یعنی روح ــ به جهان تحمیل کرده است.
safaralimasoomi52@gmail.com
وقتی خداوند از عرش طلایی و عظیمش، به پایین نگاه کرد و به من لبخند زد، گفت «این جاودانگی‌ست، تمام آنچه به تو وعده داده بودم. امروز زندگی تو روی زمین پایان یافته، اما اینجا زندگی‌ات از نو آغاز می‌شود. قول فردایی نمی‌دهم، اما امروز هیچ‌گاه پایان نخواهد یافت. هر روز اینجا یکی‌ست و دلتنگ گذشته نخواهی شد. تو با ایمان بودی، بسیار معتمد و بسیار راستگو. اگرچه گاهی کارهایی انجام دادی که می‌دانستی نباید انجام می‌دادی. اما بخشیده شده‌ای، و حال دیگر آزاد هستی. نمی‌آیی دست مرا بگیری و با من یکی شوی؟»
مروارید ابراهیمیان
فرشته‌ای آمد و نامم را صدا زد و دستم را گرفت. گفت جای من آماده است، در بهشت که در دوردست‌هاست و اینکه من باید رها کنم، تمام آن‌هایی را که قلبآ دوستشان دارم. اما وقتی اوج گرفتم، قطره اشکی بر گونه‌ام جاری شد. تمام عمر می‌پنداشتم، که نمی‌خواهم بمیرم. انگیزه‌های فراوان برای زندگی داشتم، بسیاری کارها هنوز باقی مانده بودند، باورم نمی‌شد که در حال ترک تو هستم.
مروارید ابراهیمیان
وقتی فرود می‌آمدم، درست مانند دفعاتی که به قلمرو دید کرم خاکی بازمی‌گشتم، چهره‌های بیش‌تری در میان گل و لای ظاهر می‌شدند. اما این‌بار یک تغییر وجود داشت؛ آن‌ها اکنون انسان بودند، نه حیوان. ضمنآ، این‌بار واضح بود که چیزهایی می‌گفتند. البته نمی‌توانستم گفته‌هایشان را درک کنم. حرف‌هایشان کمی شبیه به کارتون‌های قدیمی چارلی براون بودند، که در آن‌ها بزرگترها صحبت می‌کنند و نمی‌توان چیزی جز صداهایی غیرقابل درک شنید.
مروارید ابراهیمیان
در آنجا، وقتی سؤالی به ذهنم می‌رسید، پاسخش را نیز، مانند گلی که در کنار سؤال شکوفا شود، در همان لحظه دریافت می‌کردم. تقریبآ همان‌گونه که هیچ ذره‌ای در جهان هستی واقعآ از ذرات دیگر جدا نیست، چیزی به عنوان سؤال، بدون همراهی پاسخش، وجود نداشت. این پاسخ‌ها به شکل ساده‌ی «بله» یا «خیر» هم نبودند. آن پاسخ‌ها، مفاهیمی عظیم و ساختارهایی عجیب از افکار زنده، به پیچیدگی کوچه و خیابان‌های شهرها بودند
مروارید ابراهیمیان
نوشته‌های زیادی که در رابطه با تجربیات نزدیک به مرگ وجود دارند، در درک سفر من در کما، نقشی مهم و حیاتی داشته‌اند. نمی‌توانم ادعا کنم که می‌دانم چرا این تجربه را داشتم، اما حال (سه سال پس از این تجربه)، با خواندن متن مربوط به تجارب نزدیک به مرگ دیگران، یقین دارم که کاوش در جهان‌های والاتر روندی تدریجی دارد و لازمه‌ی آن این است که فرد، قبل از رفتن به مراحل بالاتر یا عمیق‌تر، از وابستگی‌های خود به مرحله‌ای که در آن است، رهایی یابد.
مروارید ابراهیمیان
اولین مشکل که همه‌ی اشخاصی که تجربه نزدیک به مرگ داشته‌اند با آن مواجه می‌شوند، چگونگی مأنوس شدن مجدد با محدودیت‌های زندگی زمینی نیست، بلکه توصیف حس عشقی‌ست که در دنیای دیگر تجربه کرده‌اند.
مروارید ابراهیمیان
من از آن مکان بازگشته‌ام و نظراتم قابل تغییر نیستند. باور دارم که عشق صرفآ مهم‌ترین حقیقت احساسی نیست، بلکه مهم‌ترین حقیقت علمی نیز هست.
مروارید ابراهیمیان

حجم

۱۵۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۵۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۲۰%
تومان