بریدههایی از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
۴٫۰
(۱۵۳)
اوریانا فالاچی یک بار در سال ۱۳۵۱ برای مصاحبه با شاه ایران محمدرضا پهلوی و بار دیگر در سال ۱۳۵۸ برای مصاحبه با حضرت امام خمینی «ره» و مهندس بازرگان به ایران سفر کرد. این مصاحبهها، آخرین بار در سال ۱۳۸۳ همراه با مصاحبهٔ معمر قذافی، آریل شارون و لخ والسا در ایران منتشر شد. فالاچی تا آخر عمرش از مصاحبهاش با حضرت امام خمینی «ره» به عنوان «نقطهٔ طلایی تمام عمر کار حرفهایاش» نام میبرد.
Farshid
فالاچی در پی سالها فعالیت حرفهای خود موفق به دریافت جوایز معتبر بسیاری (از جمله مدال طلای تلاش فرهنگی برلوسکونی، جایزهٔ آمبرگنو درو؛ معتبرترین جایزهٔ شهر میلان، جایزهٔ آنی تیلور مرکز مطالعات فرهنگ عامه نیویورک و…) شد. او همچنین یک بار کاندیدای دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات گشت.
نثر خاص اوریانا بسیار خشن، گاهی خوشبینانه و گاهی بسیار بدبینانه است. «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد»؛ فریادی است از خشم نسبت به آن چه بر سر بشر آمده، در عین حال از عشق مادر شدن میگوید؛ کتاب کوچکی که از نخستین سطر تا انتها سرشار از احساس شادی، ترس، مهربانی، یاس، خشم، امید، افسردگی و اضطراب است. شاید بحث اصلی کتاب سقط جنین باشد، اما به طور کلی تمام دیدگاههای موجود دربارهٔ زنان را توجیه میکند.
Farshid
آیا حاضری ریختن شکلاتهایی را بر سر آدمهایی ببینی که از داشتن شکلات فراوان سیر هستند و یا حاضری لباسهای چرک کسانی را بشوری و در قبالش دستمزد بگیری و بعد به این نتیجه برسی که "فردای بهتر" همان "دیروز" بوده است؟!... آن هم در جایی که تو الان هستی... جایی به دور از واقعیتهای تلخ...
mashver
زمستان فصل ثروتمندان است. اگر پول داشته باشی، سرما برایت یک بازی و تفنن است که بتوانی پالتو پوست گرم و گرانقیمتی بخری و خودت را برای بازی اسکی آماده کنی...
و برعکس اگر پولی نداشته باشی، آن سرما فقط زجر است و عذاب و دیدن منظرهٔ زیبای برف برایت تنفر برانگیز میشود.
mashver
. دختر بودن، یعنی یک جنگ بی پایان...
غزل
پس کودک من شجاع باش و به این دنیا قدم بگذار. تو بدان حتی تخم یک گیاه که به آرامی سر از خاک بیرون میآورد هم شجاع است. با این که میداند وزیدن یک باد تند یا لگد یک بچهٔ بازیگوش او را به فنا خواهد برد، با اینحال با شجاعت تمام برای ادامهٔ زندگی میجنگد و رشد میکند و گردافشانی میکند و جنگل را به وجود میآورد.
غزل
با این حال در اوج بدبختی باز هم فکر نمیکنم دوست نداشتم به این دنیا بیایم، چون فکر میکنم چیزی بدتر از نبودن نیست.
غزل
کودک من، زندگی یعنی خستگی، یعنی یک جنگ تکراری که هر روز باید آن را تجربه کنی و برای هر لحظه شادی کوتاهمدتش باید تاوان سنگینی بپردازی.
hamid
امشب پی بردم که هستی و با تمام وجود احساست میکنم؛ مانند قطرهای از زندگی که از هیچ ساخته شده باشد.
همه جا تاریک است و من با چشمانی باز دراز کشیدهام. ناگهان نوری از اطمینان در دلم درخشید. تو وجود داشتی. تو آنجا بودی. اما وقتی دوباره صدای نامنظم ضربانش را شنیدم دوباره خودم را در گودالی از وحشت و تردید و دودلی احساس کردم. با تو حرف میزنم، اما ترسی عجیب مانند چهاردیواری تمام وجودم را گرفته و گویی در زندانی از ترس محبوس شدهام و هیچ از خود نمیدانم. میخواهم این را به تو بفهمانم که من از هیچ چیز و هیچ کس نمیترسم. از درد هم نمیترسم. اما میدانی از چه میترسم؟!... تنها از تو... از تو که سرنوشت، تو را بی آنکه بخواهم در وجود من چسباند.
گرچه همیشه انتظارت را کشیدهام، اما هیچ گاه آمادگی پذیرش تو را نداشتهام و همیشه این سؤال در ذهنم مرا به وحشت میانداخت که نکند خودت دوست نداشته باشی که به این دنیا بیایی و همیشه مرا با فریاد سرزنش کنی که چرا مرا به این دنیا آوردی؟... چرا؟...
ROHAM
و تو هرگز نباید دلسرد شوی، چرا که مبارزه و تلاش برای رسیدن به مراتب زیباتر از خود رسیدن به مقصد و پیروزی است.
کاربر ۳۳۸۲۷۱۱
با اینهمه زن بودن زیباست... که شجاعتی لطیف میخواهد. دختر بودن، یعنی یک جنگ بی پایان...
کاربر ۳۳۸۲۷۱۱
تنها کسانی که در گذشتهشان زیاد گریه کردهاند میتوانند قدر لحظات شاد اکنونشان را به خوبی بدانند و اینگونه بخندند.
کاربر ۵۱۵۶۸۶۵
من و تو زوج عجیبی هستیم و همه چیزمان به هم بستگی دارد: مثلاً اگر تو مریض شوی من هم مریض میشوم و اگر من بمیرم تو هم خواهی مرد. با اینهمه نه تو توان برقراری ارتباط مستقیم را با من داری، نه من با تو
کاربر ۵۱۵۶۸۶۵
چیدن سیب ممنوعه توسط حوا باعث به وجود آمدن گناه نشده، بلکه باعث به وجود آمدن کنجکاوی باشکوهی به اسم «نافرمانی» شده
کاربر ۵۱۵۶۸۶۵
اگر خدایی هست، میتواند پیرزنی سپیدموی یا دختری جذاب باشد
کاربر ۵۱۵۶۸۶۵
من هر روز با تو صحبت کردم و به تو موجودیت بخشیدم و این حرف زدن با تو فقط یک طرفه بود. این خیلی مضحک و خندهدار است. تو هنوز انسان نشدهای... انسان زمانی کامل میشود که به دنیا بیاید و آن وقت به کمک انسانهای دیگر زندگی کردن را بیاموزد
Paradox
به زودی خواهی فهمید که گریه کردن بسیار آسان، ولی خندیدن سخت است.
MH
در این دنیا زندگی به عطوفت وابسته نیست، بلکه به خشونت وابسته است.
MH
فرزند کوچک من هنوز متولد نشدهٔ من، آزادی تساوی حقوق فقط در همانجایی هست که الان تو حضور داری!...
و آیا درست است که از آن جای راحت و بی دغدغه، وارد این دنیای پر از ظلم شوی؟!
MH
خودت بگو آیا حاضری ریختن شکلاتهایی را بر سر آدمهایی ببینی که از داشتن شکلات فراوان سیر هستند و یا حاضری لباسهای چرک کسانی را بشوری و در قبالش دستمزد بگیری و بعد به این نتیجه برسی که "فردای بهتر" همان "دیروز" بوده است؟!... آن هم در جایی که تو الان هستی... جایی به دور از واقعیتهای تلخ...
MH
حجم
۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان