بریدههایی از کتاب آکوردی برای صرف شام
۴٫۱
(۵۰)
پنجاه سال است پا برجاست
این اسکله چوبی
امید که همیشه پا برجا باشد
نه میجنگد
نه باج میدهد
واقعاً قابل تحسین است
رفتار این اسکله با آب.
sama
از تو تشکر میکنم زیبای من!
از تو که حضورت
به دیروزهایم معناهای خوب بخشیده است.
sama
هروقت که از تو حرف میزنم
چشمهایم به ستاره بدل میشود
دهانم به گل سرخ
هر وقت که از تو حرف میزنم
نور و رهایی
به رگهایم میدود
مطمئنم
یک روز که از تو حرف میزنم
بال در آورده
از اینجا پرواز خواهم کرد.
sama
دریایی
با قایقهایی پر از عسل
از چشمهای تو حرف میزنم!
در ساحل ظهر
همه به تماشا ایستادهاند
در چشمهایت
قایقها عسل حمل میکنند.
sama
دستهای تو
یادگاریهایی شگفتانگیزند
از سکونت ماه بر خاک
وقتی زندگی تاریک میشود
به دستهای تو فکر میکنم
وفتی کارها گره میخورند
درها باز نمیشوند
به دستهای تو فکر میکنم
دستهای سفید تو
بالهای منند
برای فرار از زمین در روز مبادا
به دستهای سفید تو فکر میکنم!
sama
از تو تشکر میکنم
ای خاطرۀ روشن آتشهای دور!
هنوز گرما میبخشی
اگر قصۀ تو نبود
این شب سرد و تاریک سپری نمیشد
alireza hosseini
اگر قصۀ تو نبود
این شب سرد و تاریک سپری نمیشد
از تو تشکر میکنم!
sama
من زخم برداشتهام
از بازوانم
کتفم
گردنم خون جاریست
سگی که به من حمله کرد
از آغوش تو پریده بود
بگذار بروم!
در تو بیگانهایست
که مرا هرگز نخواهد شناخت.
🌿sepidar🌿
فکر نمیکردم آن درناها کوچ کنند
فکر نمیکردم
آن دریا خشک شود
فکر نمیکردم
آن اسب بمیرد
اما آن دریا خشک شد
آن اسب مرد
و فکرهایم را
آن دورناها به منقار گرفته دور شدند.
13
یاد شبی که با تو شدم آشنا بخیر!
Raana
وقتی کسی زیاد از رفتن حرف میزند
قبلاً رفته است
فقط میخواهد مطمئن شود
چیزی از او در تو جا نمانده باشد
Raana
مرز
کاش میدانستم
خوابها تا کجا ادامه مییابند
یا
بیداری از کجا شروع میشود؟!
نمیدانم بودنت را باور کنم
یا نبودنت را؟!
کاش مزرعهای از گل سرخ بود
میان خواب و بیداری
Raana
هی دوست من!
چگونه از آزادی حرف میزنی
وقتی عقابی در قفس داری!
:)
ستارهها
اشکهای ما هستند...
شبها را
ما روشن نگه میداریم!
:)
چقدر خندهدار است
ماهیگیری از آکواریوم
و بعد
ساعتها از دریا حرف زدن
چقدر خندهدار است
حرفهای بعضی از آدمها
در باره بعضی از چیزها.
:)
تو آینه به آینه دور میشوی
و من کوچه به کوچه تنها میشوم.
:)
زخم
من زخم برداشتهام
از بازوانم
کتفم
گردنم خون جاریست
سگی که به من حمله کرد
از آغوش تو پریده بود
بگذار بروم!
در تو بیگانهایست
که مرا هرگز نخواهد شناخت.
Mina
خانهها
در رؤیاها خیلی دیر فرو میریزند.
|ݐ.الف
در تو بیگانهایست
که مرا هرگز نخواهد شناخت.
|ݐ.الف
عشق
چراغی خاموش است
باید آن را روشن کرد
در عین حال
باید احتیاط نیز به خرج داد
وگرنه همین میشود که میبینید
خانهها
یا گرفتار تاریکی میشوند
یا دچار آتش سوزی.
NegaraMehr
حجم
۵۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۵ صفحه
حجم
۵۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۵ صفحه
قیمت:
۵۷,۵۰۰
تومان