بریدههایی از کتاب آکوردی برای صرف شام
۴٫۱
(۵۰)
ای مسافر غمگین!
تو از شهری که وجود ندارد
چگونه باز خواهی گشت؟!
کاربر ۶۴۷۴۶۱۹
ما دوست داریم ماه را
ما هرچه را که شکلی از نان داشته باشد دوست داریم.
Atena
گرگها
تا دم در تعقیب میکنند
در را که ببندی
برمیگردند و میروند
از پشهها بترس!
آنها به خوابها نیز نفوذ میکنند
از درزهای تابستان.
F.B
نیمهشب است
تمام پنجرهها خاموشند
غیر از پنجرۀ شاعر
دنیا به دست تاریکی افتاده
ای آخرین چراغ
خاموش نشو!
mahsa heydari
وقتی آنجا کسی منتظرت نیست
به آنجا نرو!
خیالهای الکی نباف!
هیچکس با لباس خیالی به مهمانی نمیرود.
bud
میگذرند
زودتر از آنکه فکر کنی میگذرند
عشقها
اضطرابها
هیجانها
باد و بارانهای یک تابستانند.
سیما
من دنیای واقعی را دوست دارم
زیستن در ناممکنها
بیهوده و غم انگیزاست
نمیشود از رنگ دریا ماهی گرفت
نمیشود از عکس درختان، میوه چید
برکههای رؤیا
پرندگان را سیراب نمیکنند
مرا ببخش!
فراموشت کردم
نمیتوانستم
به دیواری در دوردستها تکیه کنم!
سیما
هیچ اشتباهی
درست از آب در نمیآید
مخصوصاً وقتی که
یکی از رهگذران را
با کسی که دوست میداشتی
اشتباه بگیری
اما درستها
گاه اشتباه از آب در میآیند
Pooria Mardani
مسافر با ترس چمدانش را میبست
میترسید
کسی بدرقهاش نکند.
|ݐ.الف
آفتاب
برای همه یکسان نمیتابد
پدرم به امید دمیدن آفتاب فردا به خواب رفت
اما بیدار نشد
یعنی آفتاب نتوانست
سایۀ مرگ را از چهره او پاک کند
بعدها فقط مزارش را روشن کرد...
h.s.y
حواس پرتی
انگار بلوری از یخ بود
اسمت
از دهانم افتاد و شکست
چقدر سخت است
نگهداری از یادگاریها!
h.s.y
سیگارم را له میکنم
میاندازم
در سطل آشغال
شب از گیسوان توست
نمیتوانم کبریت بکشم.
farnaz Pursmaily
فصلهای سرد
تابستان
تمام لباسها را
از روی بندهای رخت جمع کرد و برد
این کودک فقیر
چگونه فصلهای سرد را سپری خواهد کرد؟
emty_00
صدای تو زنگ آغاز بود
آغاز امید
زنگ آغاز امید بود صدای تو
در گوشهایمان که موج بر میداشتی
به فکر زندگی میافتادیم
به فکر چیدن میوه
شستن اسب
و پاک کردن پنجرههایی که
هرشب به رنگ دیوار در میآمدند
بعد از تو
سکوت ما را خواهد کشت ای پیانوی خاموش!
nia
به راحتی دور شدن
کار کشتیهاست نه آدمها
آدم که باشی
وقتی میخواهی دور شوی
نگاهت با خیلی از چیزها گره میخورد
و باز کردن این گره
گاه هفتهها
گاه ماهها، گاه سالها طول میکشد.
nia
غیر از تو
همۀ مهمانان آمدهاند
و بارش ستاره
بر کلاویههای شب
آکوردیست مناسب برای صرف شام
کاش تو هم بودی
و کمی بعد
که ابرها پیدایشان میشود
تو پشت پیانو مینشستی!
سورملینا؛
آزادی چیدن گل نیست
نچیدن گل است
گل میخواهد زندگی کند!
آزادی
تفسیری از آزادی نیست
خود آزادیست.
آزادی پاک کردن این شعر نیست
نخواندن این شعر است
هی دوست من!
چگونه از آزادی حرف میزنی
وقتی عقابی در قفس داری!
Atena
با هم این شعر را شروع کرده بودیم
زیبایی از تو بود و
کلمات از من
کاربر۰۰۰۰۰۰
غیر از تو
همۀ مهمانان آمدهاند
و بارش ستاره
بر کلاویههای شب
آکوردیست مناسب برای صرف شام
کاش تو هم بودی
و کمی بعد
که ابرها پیدایشان میشود
تو پشت پیانو مینشستی!
sama
دریایی
با قایقهایی پر از عسل
از چشمهای تو حرف میزنم!
در ساحل ظهر
همه به تماشا ایستادهاند
در چشمهایت
قایقها عسل حمل میکنند.
sama
حجم
۵۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۵ صفحه
حجم
۵۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۱۵ صفحه
قیمت:
۵۷,۵۰۰
تومان