بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آکوردی برای صرف شام | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب آکوردی برای صرف شام

بریده‌هایی از کتاب آکوردی برای صرف شام

نویسنده:رسول یونان
انتشارات:نشر ثالث
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۰ رأی
۴٫۱
(۵۰)
مرا ببخش! فراموشت کردم نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!
دردونه
بگذار بروم! در تو بیگانه‌ایست که مرا هرگز نخواهد شناخت.
masoome
مرا ببخش! فراموشت کردم نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!
Atena
چقدر خوب است بیرون و درون را با هم داشتن!
تیناز
هی دوست من! چگونه از آزادی حرف می‌زنی وقتی عقابی در قفس داری!
گندم
انگار بلوری از یخ بود اسمت از دهانم افتاد و شکست چقدر سخت است نگهداری از یادگاری‌ها!
𝐒𝐚𝐧𝐚𝐳...♡
زیر سقف‌های کاذب چقدر خندهدار است ماهیگیری از آکواریوم و بعد ساعت‌ها از دریا حرف زدن چقدر خنده‌دار است حرف‌های بعضی از آدم‌ها در باره بعضی از چیزها.
emty_00
من دنیای واقعی را دوست دارم زیستن در ناممکن‌ها بیهوده و غم انگیزاست نمی‌شود از رنگ دریا ماهی گرفت نمی‌شود از عکس درختان، میوه چید برکه‌های رؤیا پرندگان را سیراب نمی‌کنند مرا ببخش! فراموشت کردم نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!
قاصدک( پارسا)
این دریا تنها قسمت آبی زندگی ما بود چراغی که در پنجره نانی که در سفره داشتیم در زمینۀ آبی‌اش زیباتر می‌درخشیدند بعد از مرگش هیچ مهمانی پا به خانه ما نگذاشت ما تنها ماندیم با یکنواختی‌هایمان.
سایه
دست‌های تو یادگاری‌هایی شگفت‌انگیزند از سکونت ماه بر خاک وقتی زندگی تاریک می‌شود به دست‌های تو فکر می‌کنم وفتی کارها گره می‌خورند درها باز نمی‌شوند به دست‌های تو فکر می‌کنم دست‌های سفید تو بال‌های منند برای فرار از زمین در روز مبادا به دست‌های سفید تو فکر می‌کنم!
Moongirl
ای آخرین چراغ خاموش نشو!
سیما
تو را از یاد بردیم مثل زخمی که بر تنمان بود و خوب شد
Gloria
کسی که امید دارد فقیر نیست همیشه چیزی دارد
farnaz Pursmaily
هروقت که از تو حرف میزنم چشم‌هایم به ستاره بدل می‌شود دهانم به گل سرخ هر وقت که از تو حرف می‌زنم نور و رهایی به رگ‌هایم می‌دود مطمئنم یک روز که از تو حرف می‌زنم بال در آورده از اینجا پرواز خواهم کرد.
FAtheme
عقابی در قفس آزادی چیدن گل نیست نچیدن گل است گل می‌خواهد زندگی کند! آزادی تفسیری از آزادی نیست خود آزادی‌ست. آزادی پاک کردن این شعر نیست نخواندن این شعر است هی دوست من! چگونه از آزادی حرف می‌زنی وقتی عقابی در قفس داری!
SaraKu
خانه ما آخرین خانه قدیمی دنیاست و هر کس و ناکس کوبۀ خانه‌مان را به صدا در می‌آورد غیر از خوشبختی و شانس.
Pooria Mardani
زنی روبرویم نشسته است اما من نمی‌دانم با کسی که نمی‌شناسمش از چه چیزی باید حرف بزنم مات و مبهوت به همدیگر نگاه می‌کنیم مثل دو تا مجسمه سنگی بالای سرمان دو تا قناری در قفس آواز می‌خوانند و در آوازهای همدیگر پرواز می‌کنند...
13
مرا ببخش! فراموشت کردم نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!
مهتاب
خانه‌ها این خانه فرو ریخته اما هنوز در رؤیاهایم پا برجاست همین الان کودکان جلوی آن بازی می‌کنند اسبی از وسط بازی آن‌ها می‌گذرد و تو هنوز نمردهای پشت پنجره ایستاده‌ای تا خوب تماشایت کنم... خانه‌ها در رؤیاها خیلی دیر فرو می‌ریزند.
FAtheme
می‌گذرند زودتر از آنکه فکر کنی می‌گذرند عشق‌ها اضطراب‌ها هیجان‌ها باد و باران‌های یک تابستانند.
Atena

حجم

۵۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

حجم

۵۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۵ صفحه

قیمت:
۵۷,۵۰۰
تومان