بریده‌هایی از کتاب آکوردی برای صرف شام

وقتی کسی زیاد از رفتن حرف می‌زند قبلاً رفته است فقط می‌خواهد مطمئن شود چیزی از او در تو جا نمانده باشد

مرا ببخش! فراموشت کردم نمی‌توانستم به دیواری در دوردست‌ها تکیه کنم!

بگذار بروم! در تو بیگانه‌ایست که مرا هرگز نخواهد شناخت.

من مسافرانی را می‌شناسم که سال‌هاست در راهند اما به مقصد نمی‌رسند...

از زیبایی بهار فقط دختری مانده بود که آن هم شوهر کرد.

اما تاکسی‌های جلوی بیمارستان از جایشان تکان نمی‌خورند انگار رانندههایشان مرده باشد

این خانه فرو ریخته اما هنوز در رؤیاهایم پا برجاست همین الان کودکان جلوی آن بازی می‌کنند اسبی از وسط بازی آن‌ها می‌گذرد و تو هنوز نمردهای پشت پنجره ایستاده‌ای تا خوب تماشایت کنم... خانه‌ها در رؤیاها خیلی دیر فرو می‌ریزند.

من زخم برداشته‌ام از بازوانم کتفم گردنم خون جاری‌ست سگی که به من حمله کرد از آغوش تو پریده بود بگذار بروم! در تو بیگانه‌ایست که مرا هرگز نخواهد شناخت.

دیگر به آن‌ها فکر نکن! آن‌ها رفته‌اند هیچکس پشت عکس‌ها نیست.

وقتی جاده‌ها در قصه‌ها ادامه یافتند دیگر نباید منتظر بود هیچ مسافری برنمی‌گردد.

تاریکی به پایان نمی‌رسد تونلی‌ست که در ورای روز ادامه می‌یابد هر روز صدای عبور واگن‌ها را می‌شنوم بیآنکه ببینمشان من مسافرانی را می‌شناسم که سال‌هاست در راهند اما به مقصد نمی‌رسند...

چقدر خندهدار است ماهیگیری از آکواریوم و بعد ساعت‌ها از دریا حرف زدن چقدر خنده‌دار است حرف‌های بعضی از آدم‌ها در باره بعضی از چیزها.

دو تا قناری در قفس آواز می‌خوانند و در آوازهای همدیگر پرواز می‌کنند...

در رؤیاها خیلی دیر فرو می‌ریزند.

سیگارم را له می‌کنم می‌اندازم در سطل آشغال شب از گیسوان توست نمی‌توانم کبریت بکشم.

سیگارم را له می‌کنم می‌اندازم در سطل آشغال شب از گیسوان توست نمی‌توانم کبریت بکشم.

کاش مزرعه‌ای از گل سرخ بود میان خواب و بیداری.

عشق چراغی خاموش است باید آن را روشن کرد در عین حال باید احتیاط نیز به خرج داد وگرنه همین می‌شود که می‌بینید خانه‌ها یا گرفتار تاریکی می‌شوند یا دچار آتش سوزی.

به راحتی دور شدن کار کشتی‌هاست نه آدم‌ها آدم که باشی وقتی می‌خواهی دور شوی نگاهت با خیلی از چیزها گره می‌خورد و باز کردن این گره گاه هفته‌ها گاه ماه‌ها، گاه سال‌ها طول می‌کشد.

عشق چراغی خاموش است باید آن را روشن کرد در عین حال باید احتیاط نیز به خرج داد وگرنه همین می‌شود که می‌بینید خانه‌ها یا گرفتار تاریکی می‌شوند یا دچار آتش سوزی.