ندارم در دبستان محبّت مشق بیکاری
بهیادت سطر اشکی مینویسم، ناله میخوانم
Ali Yeganeh
عالم معنی شدیم و داغ جهل از ما نرفت
کرد بیدل! علمهای بیعمل، ما را کتاب
Ali Yeganeh
ندانم بیش از این عشق از من بیدل چه میخواهد
غریبم، بینوایم، خانه ویرانم، پریشانم
Ali Yeganeh
باز چون جاده بهپایی که ندارد رفتن
رفتم از خویش بهجایی که ندارد رفتن
خاک گشتیم و هوای تو نرفت از سر ما
چه کند کس بهبلایی که ندارد رفتن
Ali Yeganeh
گر در قفس بمیریم زان بهکه اوج گیریم
بیبال و پر اسیریم، آه از رهایی ما
Ali Yeganeh
ای فراموشی کجایی تا بهفریادم رسی
باز احوال دل غمپرورم آمد بهیاد
Ali Yeganeh
از هجوم اشک ما بیدل! مپرس
یار میآید، چراغان کردهایم
Ali Yeganeh
مرده هم فکر قیامت دارد
آرمیدن چه قدَر دشوار است
Ali Yeganeh
شمع تصویریم و اشک ما چکیدن آرزوست
Ali Yeganeh
برون از خودت گر همه اوست، بیدل!
مبینش، مدانش، مخواهش، مجویش
Ali Yeganeh
بیتو زندهام یعنی مرگ بیاجل دارم
Ali Yeganeh
دیدۀ انتظار را دام امید کردهایم
ای قدمت بهچشم ما، خانه سفید کردهایم
Ali Yeganeh
خبر ز خویش ندارم جز این که روزی چند
نگاه شوق تو بودم، کنون خیال توام
Ali Yeganeh
عمریست دل بهغفلت خود گریه میکند
این نامۀ سیه چه قدَر ابرِ رحمت است
Ali Yeganeh
بیدل! اگر آگه شوی از درد محبّت
یک زخم بهصد صبح تبسّم نفروشی
Ali Yeganeh
بههوای خود سریها نروی ز ره که چون شمع
سر ناز تا ببالد ته پا رسیده باشی
Ali Yeganeh
شخص نسیان، شِکوه سنج غفلت احباب نیست
تا فراموشی بهخاطرهاست در یادیم ما
Ali Yeganeh
غیر خاکستر دلیل اضطراب شعله نیست
هر قدر پر میزنم، افسردگی گل میکند
kamran shakouri
ز بعد ما نه غزل نی قصیده میماند
ز خامهها دو سه اشکی چکیده میماند
Ali Yeganeh
دل بینشئهای داری، نیاز درد الفت کن
گداز انگور را آخر شراب ناب میسازد
Ali Yeganeh