بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عقده‌ی سیندرلا، ترس پنهان زنان از استقلال | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عقده‌ی سیندرلا، ترس پنهان زنان از استقلال

بریده‌هایی از کتاب عقده‌ی سیندرلا، ترس پنهان زنان از استقلال

امتیاز:
۳.۷از ۳۴ رأی
۳٫۷
(۳۴)
«زن جدید» در حقیقت به هیچ وجه جدید نیست ــ تنها نمایانگر یک جهش است. وی در ناکجا آبادی که بین دو نظام ارزشی در نوسان است ــ قدیم و جدید ــ زندگی می‌کند. با هیچ کدام از این دو نمی‌تواند آشتی کند و هنوز به درستی راهی نیافته که این دو را با یکدیگر تلفیق کند.
Nausica96
نیاز روان‌شناسانه‌ی اجتناب ورزیدن از استقلال‌ــ «آرزوی نجات داده شدن» ــ به نظر من یکی از مهم‌ترین و شاید هم مهم‌ترین موضوعی است که زنان امروزه باید به آن بپردازند. ما با این تصور رشد می‌کنیم که به مردی وابسته شویم و بدون او خود را لخت و عور احساس کنیم و بترسیم. به ما آموخته‌اند که یک زن در این دنیا نمی‌تواند تنها باشد. به ما گفته‌اند که او شکننده، ظریف و نیازمند حمایت است. امروزه در عصر روشنگری و تمدن، عقل حکم می‌کند روی پای خویش بایستیم؛ اما میراث احساسی به شدت ما را باز می‌دارد.
Nausica96
من در هوش و ذکاوت خویش تردید کرده بودم، همچنین در جذابیت خود. و این معضلی مضاعف بود. از یک‌سو این اطمینان را از دست داده بودم که بتوانم به تنهایی روی پای خود بایستم و در راهی نو گام بردارم. از سوی دیگر در شیوه‌ی قدیم نیز تردید کرده بودم که به عنوان زنِ موفق بتوانم مردی را به دام اندازم تا حامی و پناهگاه من باشد. نادانسته در گونه‌ای آشفتگی جنسیتی که امروزه زنان زیادی باید با آن مبارزه کنند، گرفتار شده بودم
Nausica96
اکثر والدین در دهه‌های چهل و پنجاه از تربیت دختران خویش نتیجه‌ی کمی گرفتند، زیرا نمی‌دانستند «برای چه هدفی» دختران را تربیت می‌کنند. اما با اطمینان می‌توان گفت که آنها دختران خود را برای استقلال آماده نمی‌کردند.
Nausica96
. ما دیگر نمی‌توانیم به «نقش» سابق خود بازگردیم. آن نقش دیگر متناسب با اهداف ما نیست ــ در واقع جایگزینی حقیقی نیست. شاید آن را باور داریم و یا آرزو می‌کنیم، اما دیگر وجود ندارد. شاهزاده مرده است! مرد غارنشین کوچک‌تر و ضعیف‌تر شده است، بدین معنا که متناسب با نیازهای بقا در جهان امروز نیست. درحقیقت او دیگر قوی‌تر، عاقل‌تر و یا شجاع‌تر از ما نیست.
Nausica96
شاید ما گرایش به «حمایت شدن» را با این صراحتی که این زن دیده، تشخیص ندهیم، اما همه‌ی ما در بطن خویش آن را حمل کرده‌ایم. درست هنگامی که انتظار آن را نداریم، این تمایل بر ما چیره می‌شودــ رؤیای ما را تحقق می‌بخشد، اما بلند پروازی‌هایمان را فرو می‌نشاند. شاید این گرایش ــ حمایت شدن‌ــ به دوران غارنشینی انسان بازگردد که توان بالای جسمانی مرد مادر و کودکان را از خطر حیوانات وحشی محافظت می‌کرد. اما این خواست دیگر متناسب با زمان ما نیست. ما دیگر نیازی به «حمایت شدن» نداریم.
Nausica96
تا زمانی که زنان از موقعیت وابسته‌ی خود دست برندارند، آنچه در اختیار دارند در واقع یک خروس قندی است! چیزی که روان‌کاوها آن را «لحظات شادی‌بخش» می‌نامند.
Nausica96
می‌بایست مرا تأمین می‌کرد. این اخلاق پنهان ضعفاست
Nausica96
این واقعیت که معاشرت با مردم برای لوول تا این حد آسان بود و او چنین ماهرانه امورات شخصی و اجتماعی خود را هماهنگ می‌کرد، مرا خشمگین می‌ساخت. نشان می‌داد چه اعتماد عظیمی به خودش دارد. برایم محرز بود که به همین دلیل از او نفرت دارم.
Nausica96
به‌ناگزیر فرمانبردار شده بودم ــ از مردی که هزینه‌ی زندگی مرا تأمین می‌کرد می‌ترسیدم. از این لحظه به بعد شروع به کشف اشتباهات او کردم. بهانه می‌گرفتم و به خاطر چیزهای خنده‌دار از او انتقاد می‌کردم. این کارها به وضوح نشانگر آن بود که خود را ناتوان حس می‌کردم.
Nausica96
حاضر نبودم فشاری را که تحقق نیازهای زندگی به همراه داشت تحمل کنم.
Nausica96
برایم محرز شده بود که در زندگی مشترک نقش «کنیزی» را به عهده گرفته‌ام. در عین حال روشن بود که آن نقش را بدون جروبحث پذیرفته‌ام. در باطن خویش، من خواهان این کنیزی بودم، چون تنها کنیز بودن چنین امنیت خاطر شگفت‌انگیزی به همراه دارد. در قبال این کار کنیزی است که آدمی می‌تواند خدمت متقابل ناچیزی درخواست کند ــ این تعهدنامه‌ای است که زنان هر لحظه می‌توانند به مردان ارائه کنند.
Nausica96
اما انتظار یک چیز را نداشتم ــ توان پیش‌بینی آن را نیزــ که خانه را با کسی تقسیم کنم. به مجرد اینکه با مردی آشنا می‌شدم، جاه‌طلبی‌ام را از دست می‌دادم.
Nausica96
عدم وابستگی هدیه‌ی طبیعت به مردان نیست، در اثر تعلیم و تربیت آن را به دست آورده‌اند.
Nausica96
گرایش به وابستگی برای مردان و زنان تا حد معینی طبیعی است. اما زنان، به گونه‌ای که خواهیم دید، از کودکی تشویق شده‌اند تقریبآ به شکلی بیمارگونه وابسته شوند.
Nausica96
زنان نیاموخته‌اند در برابر ترس بایستند و بر آن چیره شوند. ما را تشویق کرده‌اند در برابر هر آنچه ما را ترسانیده، واپس بنشینیم. از کودکی به ما آموختند فقط کاری را که امنیت خاطر و آرامش به دنبال دارد، انجام دهیم. آری، ما را نه برای آزادی، که برای وابستگی آموزش داده‌اند.
Nausica96
وقتی آدم‌ها واقعآ از وابستگی رها شوند، کارهای مثبتی انجام می‌دهند. آن‌وقت به‌جای وجه منزوی شده، استقلال را تجربه می‌کنند. اگر دوباره وابسته بیندیشند، مستقل از اینکه چه می‌خواهند بکنند، انزوا و ترحم به خویشتن را تجربه خواهند کرد. آنها شکوه و شکایت می‌کنند: 'من در این دنیا کاملا تنها هستم و این سرنوشت من است که هرگز رابطه‌ای تنگاتنگ نداشته باشم... که هرگز خوشبخت نشوم.` اما لین به خود می‌گوید: 'من دیگر نباید نگران این باشم که او مرا دوست دارد یا نه. من می‌توانم سه ماه به اروپا بروم و دوباره برگردم، خانه پیدا کنم و به کاری مشغول شوم.` این علامت مشخصه‌ای‌است‌که آیاشخص حقیقتآ خودرااز وابستگی رهاساخته است یا نه ــ اگر کسی این قدرت و اعتماد را ندارد، واقعآ خود را آزاد نساخته است.»
سودا
«من نمی‌توانم او را متقاعد کنم که «اضافه‌کاری» نه درآمدش را افزایش می‌دهد و نه موقعیتش را بهبود می‌بخشد، بلکه هرچه بیشتر او را از خانواده دور می‌کند... او دیگر برای من وقت ندارد.
هدی✌
: «از همسر یک پزشک نسبت به سایر زنان انتظارات بیشتری می‌رود، اما آنها از حمایت عاطفی و همدلی بسیار کمتری برخوردارند. ما نمی‌توانیم از شوهران خود توقع زیادی داشته باشیم. حتی نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم یک‌بار میخی را به دیوار بکوبند.»
هدی✌
آموزش‌های زنان تأثیر ناچیزی در دیدگاه‌های آنان نسبت به عشق و ازدواج داشته است.
هدی✌

حجم

۲۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

حجم

۲۸۳٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۳۰۳ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان