بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیام های ادبی، اجتماعی و تربیتی مولوی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیام های ادبی، اجتماعی و تربیتی مولوی

بریده‌هایی از کتاب پیام های ادبی، اجتماعی و تربیتی مولوی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۴۰ رأی
۴٫۰
(۴۰)
ای برادر تو همه اندیشه‌ای مابقی را استخوان و ریشه‌ای
ashkan aminian
عقل راه ناامیدی کی رود عشق باشد کان طریق بر سر رود لاابالی عشق باشد نی خرد عقل آن جوید کز آن سودی برد
hiro
آن خیال نور می‌ترساندش
hiro
مشورت با نفس خود گر می‌کنی هرچه گوید کن خلاف آن دنی
hiro
آدمی مخفی‌ست در زیر زبان این زبان پرده‌ست بر درگاه جان چون‌که بادی پرده را درهم کشید سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
Raana
نردبان این جهان ما و منی‌ست عاقبت این نردبان افتادنی‌ست ابله آن‌کس رفت بالاتر نشست استخوانش خردتر خواهد شکست
Raana
خلق اطفال‌اند جز مست خدا نیست بالغ جز رهیده از هوا گفت دنیا لعبت و لهوست و شما کودکید و راست فرماید خدا از لعب بیرون نرفتی کودکی بی‌ذکات روح کی باشد ذکی
مریم کوهی
آدمی مخفی‌ست در زیر زبان این زبان پرده‌ست بر درگاه جان چون‌که بادی پرده را درهم کشید سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
fmf
گفت صورت کوزه هست و حسن می می ندایم می‌دهد از نقش وی مر شما را سرکه داد از کوزه‌اش تا نباشد عشق اوتان گوش کش
fmf
آدمی مخفی‌ست در زیر زبان این زبان پرده‌ست بر درگاه جان چون‌که بادی پرده را درهم کشید سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
hossein yousefzade
هیچ کافر را به خواری منگرید که مسلمان مردنش باشد امید چه خبر داری ز ختم عمر او که بگردانی از او یکباره رو
usofzadeh.ir
آدمی مخفی‌ست در زیر زبان این زبان پرده‌ست بر درگاه جان چون‌که بادی پرده را درهم کشید سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
~sahar~
این جهان دام است و دانه‌ش آرزو در گریز از دام‌ها روی ار زو چون چنین رفتی بدیدی صد گشاد چون شدی در ضد آن دیدی قباد
~sahar~
هر کسی را بحر کاری ساختند میل آن‌را در دلش انداختند کوزه‌گر گر کوزه‌ای بشکند چون بخواهد باز قائم کند کور را هر گام باشد ترس چاه با هزاران ترس می‌آید به راه
~sahar~
پند گفتن با جهول خوابناک تخم افکندن بود در شوره خاک پاک حُمق و جهل نپذیرد ز فو تخم حکمت کم دهش ای پندگو
hiro
بند بگسل باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر گر بریزی بحر را در کوزه‌ای چند گنجد قسمت یک روزه‌ای
محمد فهندژ
هرکه محجوب‌ست او خود کودک‌ست مرد آن باشد که بیرون از شک‌ست گر به ریش و خایه مردستی کسی هر بزی را ریش و مو باشد بسی
ehsan
آن یکی خر داشت پالانش نبود چون‌که پالان یافت گرگ خر را درربود کوزه بودش آب نمی‌آمد به‌دست چون‌که آبی یافت، خود کوزه شکست
نیایش
هر کسی را بحر کاری ساختند میل آن‌را در دلش انداختند کوزه‌گر گر کوزه‌ای بشکند چون بخواهد باز قائم کند کور را هر گام باشد ترس چاه با هزاران ترس می‌آید به راه
بهار
هیچ برگی درنیفتد از درخت بی‌قضا و حکم آن سلطان بخت
بهار

حجم

۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۹,۰۰۰
تومان