بریدههایی از کتاب مثنوی معنوی
۴٫۵
(۴۲۰)
گفتِ انسان، پاره ای زانسان بود
Aysan
روزها گر رفت، گو رو، باک نیست
تو بمان، ای آنکه چون تو، پاک نیست
mohammadmahdieftekhari
و ز خیال، این مرهم ِ خسته شده
فضانورد اقیانوس👩🏻🚀💙
بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن
F.m
بند بگسل، باش آزاد، ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر
Moriarty
ما برون را ننگریم و قال را
ما درون را بنگریم و حال را
🌸فطرس🌸
پس جواب او سکوت است و سکون
هست با ابله سخن گفتن جنون
Variable
این دم سرد تو در گوشم نرفت
خاصه اکنون که شدم دانا و زفت
sarar-'
او ز ننگ عاقلان دیوانه شد
Yasin
عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود، عاقبت ننگی بود
فنچِ آبی
هر که او بیدارتر، پُر دردتر
هر که او آگاه تر، رخ زردتر
Yasin
دید موسی یک شبانی را به راه
کاو همی گفت ای کریم و ای اله
۴۰.۲
تو کجائی تا شوم من چاکرت؟
چارقت دوزم کنم شانه سرت
۴۰.۳
* ای خدای من فدایت جان من
جمله فرزندان و خان و مان من
۴۰.۴
* تو کجائی تا که خدمتها کنم؟
جامه ات را دوزم و بخیه زنم
۴۰.۵
جامه ات شویم شپشهایت کشم
شیر پیشت آورم ای محتشم
معجزه ی سپاسگزاری
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
۱۷۳.۲
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
۱۷۳.۳
او خدو انداخت بر روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
۱۷۳.۴
او خدو انداخت بر روئی که ماه
سجده آرد پیش او در سجده گاه
۱۷۳.۵
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزایش کاهلی
Fereshte
سستی دل شد فزون و خواب کم
plato
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت
Aysan
آن یکی آمد زمین را می شکافت
ابلهی فریاد کرد و بر نتافت
۹۹.۲
کاین زمین را از چه ویران میکنی؟
میشکافی و پریشان میکنی؟
۹۹.۳
گفت: ای ابله، بُرو، بر من مران
تو عمارت، از خرابی باز دان
۹۹.۴
کی شود گلزار و گندم زار این؟
تا نگردد زشت و ویران این زمین
S
کوزه بودش، آب می نامد به دست
آب را چون یافت، خود کوزه شکست
Maryam
۱۷. سوال کردن خلیفه از لیلی و جواب دادن لیلی او را
jana
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
ⓝⓐⓡⓖⓔⓢ
گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند ُگنجد؟ قسمت یک روزه ای
Moriarty
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
تعداد صفحهها
۲۳۰۱ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان