آن یکی خر داشت، پالانش نبود
یافت پالان، گرگ، خر را در ربود
deanambrose
همچو اسماعیل پیشش سر بنه
شاد و خندان پیش تیغش جان بده
Hamed
اول ای جان، دفع شرّ موش کن
وانگه اندر جمع گندم جوش کن
اشکان ش.م
رنجش از صفرا و از سودا نبود
بوی هر هیزم پدید آید ز دود
Hamed
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
Hamed
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم
آن ز بی باکی و گستاخیست هم
Hamed
من چه گویم؟ چون تو میدانی نهان
Hamed
شه چو عجز آن طبیبان را بدید
پا برهنه جانب مسجد دوید
۳.۲
رفت در مسجد، سوی محراب شد
سجده گاه از اشک شه پر آب شد
Hamed
هر که او از همزبانی شد جدا
بینوا شد، گر چه دارد صد نوا
nima nikrabar
ای خنک آن را که پیش از مرگ مُرد
یعنی او از اصل این رز بوی برد
ناصری
از یکی دانه که کاری صد هزار
دانه برگیری ز فضل کردگار
yones abedy
آن یکی خر داشت، پالانش نبود
یافت پالان، گرگ، خر را در ربود
۲.۱۰
کوزه بودش، آب می نامد به دست
آب را چون یافت، خود کوزه شکست
y,mol
حلم حق گر چه مواساها کند
چونکه از حد بگذرد، رسوا کند
ِسّر، پنهان است اندر زیر و بم
فاش اگر گویم جهان بر هم زنم
کاربر ۵۵۲۷۷۸۶
گر نبودی ناله نی را ثمر
نی جهانرا پُر نکردی از شکر
کاربر ۴۰۱۰۲۸۶
اول ای جان، دفع شرّ موش کن
وانگه اندر جمع گندم جوش کن
سکوت
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
سکوت
عاشقی گر زین سر و، گر زان سر است
عاقبت ما را بدان شه رهبر است
سکوت
تو مبین که بر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
Zohreh
میل معشوقان نهان است و ستیر
میل عاشق با دو صد طبل و نفیر
Zohreh