خرده گیرد در سخن بر بایزید
ننگ دارد از درون او یزید
کاربر ۴۹۴۸۸۸۳
* آنکه جز خونریزیش کاری نبود
چون نهد گردن، زهی سودا و سود
محمدصدرا
مسئلۀ کیس ار بپرسد کس تو را
گو: نگنجد گنج حق در کیسه ها
ایمان
مَه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر خلقتِ خود میتند
ایمان
ِسّر، پنهان است اندر زیر و بم
فاش اگر گویم جهان بر هم زنم
mehrdad namvar
آنکه او از آسمان باران دهد
هم تواند کاو ز رحمت نان دهد
nedsalehani
گفت: هان ای سخرگان گفت وگو
وعظ و گفتار زبان و گوش جو
Amir Mos
عاقل اول بیند آخر را به دل
اندر آخر بیند، از دانش مقل
Zohreh
چونکه ایمان برده باشی زنده ای
چونکه با ایمان روی پاینده ای
Zohreh
اعجمی چون گشته ای اندر قضا
می گریزانی ز داور مال را
Zohreh
یک زیان، دفع زیانها میشدی
جسم و مال ماست، جانها را فدی
Zohreh
اختیار آمد عبادت را نمک
ور نه می گردد به ناخواه این فلک
Zohreh
لیک گفت: آن فوت شد، غمگین مشو
زآنکه گر شد کهنه، آید باز نو
۱۵۹.۱۲
* گر بلا آید تو را اندُه مَبَر
ور زیان بینی، غم آن را مَخَور
۱۵۹.۱۳
کان بلا، دفع بلاهای بزرگ
و آن زیان، منع زیانهای سترگ
Zohreh
* راحت جان آمد ایجان، فوت مال
مال چون جمع آمد ای جان، شد وبال
Zohreh
هر چه از تو یاوه گردد از قضا
تو یقین دان که خریدت از بلا
Zohreh
ننگرم عهد بَدَت، بدهم عطا
از کرم این دم، چو میخوانی مرا
Zohreh
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت
negargar
علت عاشق ز علتها جداست
عشق اصطرلاب اسرار خداست
negargar
جمله معشوق است و، عاشق پرده ای
زنده معشوق است و، عاشق مُرده ای
Amirhossein Kamal
دست هر نااهل بیمارت کند
سوی مادر آ، که تیمارت کند
AHH