بریدههایی از کتاب من زلاتان هستم
۴٫۶
(۱۵۳)
اصلاً مهم نیست مردم چی فکر میکنند.
معین کرمانی
هم منظم بودم، هم وحشی. از اینها به یک فلسفه رسیدم: اگر کسی با من حرف بزنه، با او حرف میزنم و اگر با من راه بیاد با او راه میآم. این طور نیست بگم کارم درسته، تو دیگه چه خری هستی؟ و خب این طور هم نیستم که مثل ستارههای سوئدی نمایش بدهم و پندهای آموزنده بگویم. میخواستم بزرگ باشم و از آن لذت ببرم. نه اینکه باور داشتم تبدیل به یک سوپراستار میشوم. یا عیسی مسیح! من اهل روزنگارد بودم! شما آنجا حتی به این چیزها فکر هم نمیکنید. سرکش بودم، روانی بودم، اما کاراکتر خودم را داشتم. هیچ وقت سر وقت به مدرسه نرفتم. سختم بود صبح زود بلند شوم ـ هنوز هم همین طورهستم ـ اما تکالیفم همیشه کامل بود. ریاضی برایم ساده بود. بوم! بوم! و جواب را پیدا میکردم. توی زمین فوتبالم همین طورم، تصاویر و راهحلها در یک لحظه به ذهنم میرسد
sheida
«شما میتوانید یک بچه را از یک روزنگارد بیرون بکشید، اما نمیتوانید روزنگارد را از درون او بیرون بیاورید.»
امضاء زلاتان
Reza
کنارش همه مؤدب هستند. یک بار روزنامهنگاری از او پرسیده بود:
- چطور همه چنین احترامی را به شما میگذارند؟
- احترام گذاشتنی نیست، گرفتنی است.
و این جملهاش مرا گرفت!
Reza
خوبی آدمها را، برخورد آنها با حرفهای توهینآمیز و بد نشان میدهد.
Reza
نامههای زیادی از سراسر دنیا دریافت میکنم، معمولاً حتی آنها را باز هم نمیکنم. این طوری عدالت را اجرا میکنم! از آنجایی که نمیتوانم همهی نامهها را بخوانم و جواب بدهم، همان طور باز نشده باقی میگذارم. هیچ کس تافتهی جدا بافته نیست.
amir7u
بعد این جمله زیبا را شنیدم: «فقط خدا میتواند مرا قضاوت کند». آنها میتوانستند هر حرفی که میخواهند بزنند. هر مطلبی که میخواستند بنویسند. اما فقط خدا میتوانست مرا قضاوت کند. خوشم آمد.
amir7u
اهل جایی هستم که کمآوردن معنی ندارد.
B.A.H.A.R
هرگز از بودن در کنار آدمهای شسته رفته لذت نبردهام. آنهایی را دوست دارم که چراغ قرمز رد میکنند، اگر منظورم را متوجه میشوید؛ اما حالا حرفم را راحت نمیزدم. چیزهایی میگفتم که مردم دوست داشتند بگویم.
احسان
بشنو، اما گوش نکن. این روش من بود.
ــسیّدحجّتـــ
در حالی که هزاران راه برای موفقیت هست و شاید راهی که متفاوت و گاهی ضایع است، بهترین راه باشد.
amir7u
بشنو ولی گوش نکن، این دلیل موفقیتم بود.
amir7u
برای اینکه یک گوشه راحت رها شوم زیادی گران بودم.
AHH
برو دنبالشون، محکمتر، با برنامهتر. شل نکن! شک نکن.
23Sphr
همیشه سعی میکردم بیرون باشم، فوتبال بازی میکردم و با دوچرخههای دزدی، سواری. همیشه مثل یک گرگ گرسنه به خانه میآمدم، در یخچال را باز میکردم و دعا میکردم تو رو خدا یه چیزی باشه واسه خوردن!
hasti
چه زری داری میزنی؟
ــسیّدحجّتـــ
داشتم از درون منفجر میشدم، نه به خاطر نیمکتنشینی، میتوانم با آن کنار بیایم، به این خاطر که یک مربی این قدر مرد نیست که جلو بیاید و بگوید: به اندازهی کافی خوب نیستی زلاتان، تو خواستههای منو برآورده نمیکنی!
کاربر ۱۹۸۵۷۸۴
همچنان در دنیا آدمهای زیادی مثل من هستند که با برخوردهای سرد مواجه میشوند، فقط به جرم اینکه متفاوتاند.
amir7u
هیچ باشگاهی در تاریخ به بزرگی میلان نیست.
amir7u
هم منظم بودم، هم وحشی. از اینها به یک فلسفه رسیدم
amir7u
حجم
۹۶۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۹۰ صفحه
حجم
۹۶۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۹۰ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۷۶,۰۰۰۲۰%
تومان