بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب من زلاتان هستم | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب من زلاتان هستم

بریده‌هایی از کتاب من زلاتان هستم

۴٫۶
(۱۵۳)
خودتان باشید، راه خودتان ـ هر چه که هست ـ بروید. مهم نیست راه‌تان عجیب و متفاوت باشد، در هر حال کسی حق ندارد جلوی شما را بگیرد.
Day
«بهتر شو، بهتر شو به اینی که هستی راضی نباش!»
کیارش
چه سودی به حال من داشت؟ یک فوتبالیستم. شاید طرفدارها به باشگاه وفادار باشند که خیلی هم خوب است. اما دوران فوتبال یک بازیکن کوتاه است.
معین کرمانی
اهل جایی هستم که کم‌آوردن معنی ندارد.
معین کرمانی
آدم خوبی بود و اگر بخواهم نقطه ضعف‌اش را بگویم، این که زیادی خوب بود!
معین کرمانی
چند وقت پیش، پسرم وینسنت داشت داد می‌زد و گرسنه بود، پاستا هنوز داشت می‌پخت. بچه داد می‌زد چون غذایش سریع حاضر نشده بود، با فریاد گفتم، فقط اگه می‌دونستی چقدر راحت غذا برای خوردن گیرت می‌آد ساکت می‌شدی!
معین کرمانی
واقعاً عاشق مادرم هستم.
معین کرمانی
«بهتر شو، بهتر شو به اینی که هستی راضی نباش!»
Parinaz
در حالی که هزاران راه برای موفقیت هست و شاید راهی که متفاوت و گاهی ضایع است، بهترین راه باشد. از اینکه کسی متفاوت است و بیرون و جدای از بقیه قرار بگیرد متنفرم. اگر متفاوت نبودم، الآن اینجا نبودم و مسلماً منظورم این نیست که شبیه من باشید، زلاتان باشید. می‌گویم خودتان باشید، راه خودتان ـ هر چه که هست ـ بروید. مهم نیست راه‌تان عجیب و متفاوت باشد، در هر حال کسی حق ندارد جلوی شما را بگیرد.
afsaneh_&_fatemeh
بعد او پرسید «او برای هدیه نامزدی چه کادویی گرفت؟» ـ «منظورت چیه که کادو چی گرفت، اون زلاتان را گرفته!»
afsaneh_&_fatemeh
بعضی وقت‌ها، وقتی یک انرژی جدید نیاز داشتم، یک خالکوبی می‌کردم. آن‌ها مثل مخدر برایم هستند. همیشه یک چیز جدید می‌خواستم. هیچ وقت بدون فکر نبودند. همیشه درباره‌شان فکر می‌کردم. با اینکه در ابتدا مخالف خالکوبی بودم، فکر می‌کردم مال آدم حسابی‌ها نیست! اما بعداً گیر افتادم.
hooman
در روزنگارد سر بچه‌ها داد می‌زدم که هر کی بتونه توپ را از من بگیره یک پوند بهش می‌دم! این فقط یک بازی نبود، این کار تکنیک من را کامل می‌کرد. به من یاد می‌داد چطور از بدنم در مقابل توپ استفاده کنم.
hasti
از مواد و این چیزها متنفرم. فقط برای اولین بار با چند تا از دوستانم یک چیزی نوشیدیم و مست کردم، از آن زمان هرگز مست نبودم. فقط یک بار توی وان حمام بی‌هوش شدم، بعد از اولین قهرمانی لیگ با یوونتوس، همه‌اش تقصیر ترزگهبود، آن مار خوش خط و خال بود که مجبورم کرد بنوشم
احسان
کاپلو سر زمین می‌آید، بازیکن‌ها به خط می‌شوند، کنارش همه مؤدب هستند. یک بار روزنامه‌نگاری از او پرسیده بود: - چطور همه چنین احترامی را به شما می‌گذارند؟ - احترام گذاشتنی نیست، گرفتنی است. و این جمله‌اش مرا گرفت! وقتی کاپلو عصبانی می‌شود، کسی جرأت ندارد به چشمانش نگاه کند، اگر به شما موقعیت و شانسی را می‌دهد و از آن استفاده نکنید، می‌توانید بیرون استادیوم هات داگ بفروشید.
علی
آن روزها فیلمی نبود که بیشتر از گلادیاتور دوستش داشته باشم. یک صحنه معروف در آن فیلم است که امپراتور پایین کلوزیوم می‌آید و به گلادیاتور می‌گوید که ماسکت را بردار، او هم این کار را انجام می‌دهد و می‌گوید «من ماکسیموس دسیموس مریدیوس هستم... و انتقامم را خواهم گرفت، در این دنیا، یا دنیای دیگر!» من هم همین احساس را داشتم، یا می‌خواستم داشته باشم. می‌خواستم مقابل همه دنیا بایستم و به هر کسی که به من شک کرد نشان دهم واقعاً هستم و هرگز نمی‌توانستم کسی را متصور شوم که جلویم را بگیرد.
Reza
بشنو، اما گوش نکن. این روش من بود.
Autumn
درست است آدم‌های سرسخت را دوست دارم و کوآدریانس واقعاً سخت بود. اما از حد گذشته بود، چیز جالبی در او اتفاق نمی‌افتاد، حس طنزی نداشت. هیچ چیز نداشت.
Autumn
سعی می‌کردم هم آن‌ها را بپیچانم هم با آن‌ها رفیق بمانم. جالب نبود، اما یک چیز جدید برایم بود؛ وارد موقعیتی شده بودم که راحت نبودم. نه اینکه می‌خواستم مثل آن‌ها باشم. خب شاید کمی می‌خواستم. سعی می‌کردم ازشان یاد بگیرم، چیزهایی مثل آداب معاشرت و این چیزها. بیشتر وقت‌ها کارها را به روش خودم انجام می‌دادم. می‌توانم بگویم این سلاح من بود.
Andrey
بعدها وقتی با خبرنگاران مصاحبه می‌کردم، خیلی‌شان پرسیدند: «این پیروزی را به چه کسی تقدیم می‌کنی؟» جواب دادم: «به شما. به رسانه‌ها، به هر کسی که به من و اینتر شک داشت.»
Pooria Mardani
هر چقدر می‌خواست می‌توانست از من متنفر باشد. نفرت و انتقام محرک من بود.
Andrey

حجم

۹۶۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۰ صفحه

حجم

۹۶۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۰ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۷۶,۰۰۰
۲۰%
تومان