بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گچ پژ | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب گچ پژ

بریده‌هایی از کتاب گچ پژ

نویسنده:محسن رضوانی
امتیاز:
۳.۹از ۳۷۱ رأی
۳٫۹
(۳۷۱)
قربانک إنی کنت من الچاکرین.
راصیه
هر نوبت، فوتوی سه در چهارت را توی کیف پولم می‌بینند، با سرکوفت و سرزنش، اعصابم را به سیخ می‌کشند. یا تو خوش‌قیافه نیستی، یا قاطبۀ این شهر کج‌سلیقه‌اند. چشم‌هایت اما گواهی می‌دهند دومی به یقین نزدیک‌تر است.
راصیه
نقلِ کمبود امکانات نیست کریم آقا! بحث گُمبود امکانات است. و اِلّا با همین ماشین ریش‌تراش روسی هم می‌شود مسافر کشی
راصیه
باور کن مهر تو، دیفالت این قلب صاحاب‌مرده است. قلب هم که می‌دانی؛ سبزۀ عید نیست که سیزدهم بگذاری روی کاپوت اتول، بزنی به جاده. درِ مسجد است. نه کندنی؛ نه سوزاندنی. سال تحویل یادم کن.
راصیه
به نام خداوند بخشندۀ مهربان. آفریدگاری که تفکر در مخلوقاتش مزید حیرت و شگفتی بشر دوپا بوده و هست. هم او که هابیل را برادر قابیل قرار داد و یوسف را برادر یهودا کرد و ایرج را سلم و تور ارزانی داشت و به حاتم طایی، برادری روان‌پریش و جیشو عطا نمود.
راصیه
بارالها! عید برای جماعتِ ندار، عید نیست. عیب است. فلاکتشان بیشتر تابلو می‌شود. مثل همین سیب هفت‌سین، صورتشان را با سیلی سرخ می‌کنند. با شکم‌تله و آب‌باریکه‌ای که آن‌ها درمی‌آورند دماغ آدم را هم نمی‌گیرند چه برسد به خرید شب عید. لطفاً به دادشان برس.
راصیه
خداوندا! جماعتی هم هستند که درد مردم حالی‌شان نمی‌شود. این‌ها را با «حالی کن» باید ملتفتشان کرد. خودت زحمتش را بکش.
راصیه
خدایا! خودمان که شیرسوز و لاغرمانده شدیم. مرحمتی کن آرزوهایمان شیرسوز نشود.
راصیه
ـ ای خدا! سولماز ـ نوۀ جهانگیرخان ته‌کوچه‌ای ـ شب عیدی در شلوغی چهارسو بزرگ گم شده و حتی یومنا هذا، پیدایش نکرده‌اند. ما که بچه‌تر بودیم چنین مواقعی پر چادر ننه‌مان را می‌چسبیدیم. طفلکی سولماز مادرش ساپورت می‌پوشد. خدایا او را به خانواده‌اش برسان و محله‌ای را از نگرانی دربیاور.
reyhaneh
زیر دیگ آتش است، زیر آدمیزاد حرف
Zahra.M
اگر از من بپرسی، زبان خارجه را باید همان خارجه یاد گرفت. باید در اتمسفر همان جا فک زد. به قولی، فشار شپش است که به روباه، شنوگری یاد می‌دهد. اینکه هر صبح، ناشتا بکوبی بروی سه‌راه پیاله، پهلوی فلان مادام، آخرش هم بعد کلی جان کندن His eyes را، چشمان هیز ترجمه کنی، ستم است جان شازده! عوض این‌ها، نگاه‌های معنی‌دار مرا ترجمه کن. دستور اطوار مرا یاد بگیر. دیلماج چشم‌های من باش.
nh74
شما که چشمانت در استعمارگری و انحصارطلبی، روی دشمنان این ممالک محروسه را سفید کرده، شما لطفاً شعار نده.
سعیده حمیدی
بی‌خیال عاشقی نشو. زندگی بدون عشق، امکانپذیر هست لکن دلپذیر نیست. عشق به نوعی، کُنده‌های درشت زندگی را خرد می‌کند. خرد و قابل هضم. غیر این باشد، کأنّه خوردن جوجه و کوبیدۀ نذری با قاشق‌های لاجون پلاستیکی، پیرت درمی‌آید. عشق قاشق استیل است. همیشه همراهت داشته باش.
neda
گفتم نعمت و نقمت را کلّهم أجمعین و با هم شکر کنی. بی‌خیال عاشقی نشو. زندگی بدون عشق، امکانپذیر هست لکن دلپذیر نیست.
زهــرا م.ن
زیر دیگ آتش است، زیر آدمیزاد حرف.
mohamad
قسمی از آدم‌ها پوست خیارصفتند. در کنارشان جوان می‌مانی یا دست‌کم خیال می‌کنی جوان‌تر شده‌ای.
م. فیروزی
با این انگشت‌های کت و کلفت تو که هر کدام به قاعدۀ یک جوجه خیار است نمی‌توان تارزن قابلی شد. عوضش می‌شود مشق بوکس کرد و مدال گرفت و سر از شورای شهر و مجالس بلدیه درآورد.
کاربر ۲۷۶۴۰۹۱
اساساً بعضی آدم‌ها پوست موزصفتند. مترصد زمین زدن خلق‌الله. قسمی از آدم‌ها پوست خیارصفتند. در کنارشان جوان می‌مانی یا دست‌کم خیال می‌کنی جوان‌تر شده‌ای.
Sobhan Naghizadeh
الف‌بچه بودم عاشقت شدم. دارم دال‌بچه می‌شوم شازده! برگرد.
مهشید
قربانک إنی کنت من الچاکرین.
محمدجواد

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان