بریدههایی از کتاب سیزده
۴٫۴
(۱۴۱)
اینکه هدفی داشته باشی اما اصلا در پی اون نباشی و جوری زندگی کنی که حالا حالاها، تو رو به هدفت نمیرسونه، یعنی هدفت، الکیه و هیچ وقتم بهش نمیرسی
sayna.s
چرا ما همیشه فکر میکنیم دنیا و آدمهاش تا آخر مراقب ما هستن و میمونن؟!
آدمها میمیرن و اگه این وسط ما لفتش بدیم و تخصصشون رو ازشون یاد نگیریم، همه چیزمون رو از دست میدیم.
sayna.s
کم کار کردن و کم درس خوندن فقط به درد یه سری بچهی کوچولوی احمق میخوره که نمیخوان بزرگ بشن و دنیای واقعی رو بفهمن.
sayna.s
ساعتهای قبل خواب را خیلی دوست دارم. تنها زمانی است که آزادم؛ آزادی به وسعت یک تخت و چند متر جلوتر تا دم در اتاقم.
sayna.s
هیچ انسانی دوست ندارد حرف غلطی بزند یا غلط بودن حرفش را باور کند.
sayna.s
وقتی واقعا به قدرت میرسی، میفهمی که چقدر جلوتر از مردم کوچه-بازار هستی و نباید از قدرتت برای جلوهنمایی در مقابل یک سری آماتور استفاده کنی.
sayna.s
کاراته هم مثل تمام چیزهای دیگر این دنیا بسیار تدریجی و یواش یواش شکل می گرفت.
sayna.s
در زندگیام بیشتر از این که تشویق شوم، نقاط ضعف و ایرادهایم را از زبان دیگران شنیدهام و شاید همین دلیلی باشد که زیاد به خودم، به زندگیام و حتی به اطرافیانم علاقهای ندارم و به آنها خوب گوش نمیکنم.
sayna.s
میتوانید هنر نقاشی را بلد نباشید و فقط از نقاشی دیگران لذت ببرید اما اگر هنر زندگی را فرا نگیرید، باید فقط از شنیدن قصههای زندگی دیگران لذت ببرید
نجمه
به جلو بروید، درگیر هیاهوی تماشاگران نشوید، آنها اگر میتوانستند و میدانستند، چرا بیرون گود رفتهاند؟ ادامه دهید.
نجمه
محبت کردن به سنگ هم جواب میدهد، شاید اگر ما دلمان کمی بزرگتر باشد و کمتر بچگی کنیم و در مقابل هر کاری که برای دیگران میکنیم، منتظر پاسخوجواب نباشیم، دوستیها و جامعه و کشورمان خیلی زود گرمتر خواهد شد
سارا
باید باور کرد که خیلی از اوقات در زندگیت این فشار را احساس میکنی و نمیشود فشارها را به خاطرِ خطراتشان تحمل نکنی وگرنه مجبوری همیشه، همانجایی که هستی بمانی.
سارا
دارم چیزی میفهمم، در شهر ممنوعهی غرزنان هم آدمهای خوب پیدا میشوند، چه برسد به دنیای واقعی. باید بگردی تا پیدایشان کنی و کمی با خوشبینی به اطرافت نگاه کنی. برای پیدا کردن آدمهای خوب در هر جای دنیا باید خودت خوب باشی و وقتی مشکلی برای شهر پیش میآید، فکر نکنیم به ما ربطی ندارد، دنبال کمک برویم. آنگاه حداقل این است که از خودت راضی هستی که کاری که از دستت برمیآمد را انجام دادی و دیگر ساکن سرزمین غرزنان نیستی، شاید فقط آنجا زندگی کنی. یواش یواش آدمهای خوب هم سراغت میآیند.
سارا
آدم در لحظات سخت وقتی به حضور خدا فکر کنه، وقتی قدرتِ خودش رو به خودش یادآوری کنه، وقتی از «بهتره این کار رو انجام بدم» برسه به «باید این کار رو انجام بدم»، خودباوری لازم واسه انجام هر کاری رو بدست میاره.
سارا
ساکنین شهر ممنوعه عبوس هستند و بداخلاق؛ چون آنقدر روی ندیدنِ قسمتهای روشن زندگیشان، پافشاری کردهاند که همهجا را تاریک میبینند. اکثر اهالی اینجا، سنهای زیادی دارند که فهمیدهاند، سرزمین غرزنان عبث است اما نفهمیدهاند که حکمتِ آفرینش نمیتواند بیهوده باشد؛ چون، هیچوقت سعی نکردهاند با خدای حقیقی دنیا ارتباط یابند تا به لطفش اطمینان داشته باشند. آنها حقیقتا ساکن اینجا هستند.
سارا
این خداوندِ کریم و رحیم است که به خاطر بخشندگیاش، هر روز به ما تمارین و مشکلاتِ خاص میدهد تا ما از طریق آنها به قدرت و مهارتهای زندگیمان اضافه کنیم. افسوس که عدهی زیادی از مردم کفران نعمت میکنند و تا مشکلی پیش میآید، آن را خشم خدا میدانند در صورتی که مشکلات دقیقا رحم خدا را نشان میدهند.
سارا
در گرفتاریها به جای گریستن و خفتن باید، بنویسید. اتفاقهای بد و خوب اگر نوشته شوند، اسیر شما خواهند شد، آنگاه مجبورند که اطاعت کنند دستورات شما را. اگر داستانهای زندگیتان را به کلمات، ریز کنید، در واقع مشکلات را کوچک کردهاید و قابل حل.
مغز وقتی مینویسد و برای خودش توصیف میکند، اعتماد به نفسِ «حل» به دست میآورد و این شگرف است و بیانتها.
وقتی میخواهید کار جدیدی، تغییر بدیعی کنید، آن را ثبت کنید تا بیشتر در خاطرتان بماند و فهمتان را افزون کند.
سارا
انسان تصمیم به تغییر را برای بار دوم راحتتر هم میتواند بگیرد چرا که در گذشته یک بار این کار را انجام داده است. بهتر است هیچگاه اشتباه نکنیم اما وقتی کردیم، نباید از خودمان ناامید شویم پس دوباره شروع میکنیم. هر چقدر فاصلهی لغزش و جریان ارادهی مجدد شما، کوتاهتر باشد، لطمهی کمتری به تغییرتان وارد میشود؛ در واقع نتیجه میگیریم، در هنگام شکستها هرچقدر زمان ناامیدیمان کوتاهتر باشد، احتمال پیروزیمان، بیشتر خواهد بود. پس بعد از لغزشتان، هر چقدر بیشتر پریشان و ناامید بمانید، هر چقدر، زمانِ ناراحتیتان را بیشتر لِفت دهید، احتمال پیروزیتان کمتر خواهد شد.
سارا
باید یاد بگیری که در خیلی از اتفاقات زندگیت، قدرت تصمیمگیری نداری و فقط باید آنها را بپذیری. خوب است که درخواست میکنی تا شرایط شبیه آن چیزی که دوست داری شود، این نق زدن نیست اما اگر درخواست کردی و نشد، کاری کن که نشان دهی پِیرو خوبی هستی و همکاری لازم را انجام بده.
سارا
دنیا آنقدر جای عجیبی نیست که بخواهم در مقابلش، شاخ دربیاورم. دنیا آنقدر جای بدی نیست که بخواهم با غر زدن، صبحِ زندگی خودم را از بین ببرم و شب هنگام، گله کنم که این چه زندگی است دارم؟
سارا
حجم
۲۱۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۱۸٫۹ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
تومان