بریدههایی از کتاب نه تنبیه، نه تشویق
۴٫۰
(۴۱)
مدیرانی که بر پاداش و تنبیه تأکید میورزند «روشهای ایجاد انگیزه خود را به زیردستانشان القا میکنند. آنان الگویی میشوند که تازهواردان به دنیای صنعت روش ایجاد انگیزه را از آنها فرا میگیرند» ۱۰. البته اگر ما پیوسته شاهد کنترل مردم توسط پاداش باشیم نهتنها این امر را عادی تلقی میکنیم بلکه ممکن است آن را بهعنوان یک راهکار کلی بپذیریم: اگر به بزرگسالان در ازای کارشان پاداش میدهیم چرا به کودکان در ازای کتابخوانی پاداش ندهیم؟ و وقتی به کودکان پاداش میدهیم آنها نیز از لابهلای رفتار ما این پیام را دریافت میکنند که برای انجام کار مورد نظرشان به دیگران رشوه بدهند.
محسن
طبق یک پژوهش زمینهیابی، اکثر آموزگاران نمیتوانند نظریه یادگیری معینی را نام ببرند یا آن را توصیف کنند درحالیکه مبنای کار آنها در کلاس است، اما آشکار نبودن فرضیات زیربنایی به این معنا نیست که کار آنها (و نیز کار ما) عاری از مبانی نظری است.
محسن
این دیدگاه بهطورکلی منعکسکننده طرز تفکر امریکایی است. اتفاقی نیست که در این کشور رفتارگرایی سهم بسزایی در روانشناسی دارد، یا عملگرایی تنها حرکت فلسفی مختص ایالات متحده بهشمار میرود. ما ملتی هستیم که عمل را بر تفکر، و کار کردن را بر نظریه ترجیح میدهیم، نسبت به اندیشمندان مشکوکیم، فناوری را میپرستیم و همواره به سود و زیان میاندیشیم. ما ملتی هستیم که خود را با ارقام تعریف میکنیم و بر خالص پرداختی، میزان کلسترول، درصدهای گوناگون (وزن بچهات چقدر است؟) و نمره آزمونهای استاندارد (فرزندتان چقدر میداند؟) نظر داریم. برعکس، ما در برخورد با مفاهیم انتزاعی غیرعلمی و ناملموس، مانند احساس سلامت یا انگیزه درونی برای یادگیری، راحت نیستیم.
محسن
بی. اف. اسکینر فردی است که اکثر آزمایشهای خود را با موشها و کبوترها انجام داد و بیشتر کتابهایش را درباره انسانها نوشت. اما این حقیقت او را به تأمل وانداشت، چون از نظر وی تفاوت انسان با گونههای دیگر فقط در میزان پیچیدگی اوست.
محسن
یک قرن پیش در انگلستان نظامی برای کنترل رفتار دانشآموزان دبستانی پاگرفت که در آن عدهای از دانشآموزان مأمور میشدند بر رفتار دیگران نظارت داشته باشند و به افراد پیرو مقررات، کارت جایزه بدهند. این کارتها را میشد با اسباببازی معاوضه کرد.
محسن
پاداش دادن به مردم در قبال فرمانبرداری و اطاعتشان، آنگونه که عدهای تأکید میورزند، اصل حاکم بر زندگی و قانون بنیادی ماهیت بشر نیست، بلکه خود نوعی طرز فکر و شیوهای از بیان برای سازماندهی تجارب و برخورد با دیگران است.
محسن
هر ایده و طرز تفکر بانفوذی زمانی به سبب جذابیت و قدرت متقاعدسازیاش موردتحسین قرار میگیرد و زمانی به علت نفوذ و سلطهاش بر فرد و جامعه موجب نگرانی میشود. و اما زمان نگرانی هنگامی است که ایده آنقدر شایع میگردد که دیگر حتی مورد تأمل قرار نمیگیرد و چنان ریشه میدواند که مسلّم فرض میشود.
محسن
هیچیک از پنج دلیلی که نشان میدهند چگونه مشوقها مانع از عملکرد بهینه میشوند ـ جنبه تنبیهی پنهان آنها، تأثیرشان بر روابط، ضعفشان در نشان دادن و حل کردن ریشه مشکل، ماهیتشان برای تضعیف جرئتورزی و خطر کردن و تأثیر منفی بلندمدتشان بر انگیزههای درونی ـ به صِرفِ تغییر مبنای پاداشدهی کنار نمیروند. دلیلش هم این است که اصلا مشکل از نحوه استفاده از مشوقها ناشی نمیشود، مشکل فقطبهفقط در ماهیت انگیزه بیرونی نهفته است.
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
اگر مصمم به استفاده از پاداش بهعنوان یک راهکار هستیم معقول این است که بگذاریم افراد، تا جاییکه امکان دارد، بر آنچهمیخواهند بهدستآورند و آنچه باید برای بهدست آوردنش انجام دهند کنترل داشته باشند. اگر تمام عوامل در شرایط تساوی قرار داشته باشند افراد احساس استقلال بیشتری خواهند کرد، شرایط را منصفانه خواهند دید، و درنتیجه آسیب کمتری ایجاد خواهد شد. ا
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
البته برای بسیاری از رفتارگرایان موضوعی به نام بازگرداندن «خودگردانی» وجود ندارد، زیرا اصولا معتقد به وجود چنین چیزی نیستند؛ آنچه هست اِعمال مشوقها توسط خود فرد است. بسیاری از رفتارگرایان درعمل سعی کردهاند راهی بیابند که افراد کار شخص کنترلکننده را خود انجام دهند و بهعبارتی به آنها اجازه داده میشود که خود تصمیم بگیرند کی و چگونه به خود پاداش بدهند. ۳۵ توجه داشته باشید که حتی در اینجا نیز هدف غایی فرمانبرداری است و ازاینرو غالبآ روندی کنترلکننده در کار است. و
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
هرقدر چیزی که وعده داده میشود مطلوبتر باشد نفرت شما از کاری که باید برای بهدست آوردنش انجام دهید بیشتر میشود.
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
هریک از این اَشکالِ کنترل اثر منفی خود را دارند و جمع شدن آنها در یک موقعیت معین، صرفآ تحلیل استقلال فرد را سرعت میبخشد. استفاده از نظارت و پاداش (چه بهصورت مشوق مادی باشد و چه بهشکل تعریفوتمجیدی کنترلشده) زیانبارتر از کاربرد هریک از آنها بهتنهایی است
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
* با دیگران رقابت میکنیم. اگر به انگیزه درونی اهمیت میدهید بدانید جز نظارت دقیق و ارزیابی عملکرد اشخاص و نیز نگران کردن آنها درباره مهلت انجام کار، تنها چیزی که وضعیت را بدتر میکند این است که نتیجه کار را محور پاداش یا تنبیه قرار دهید. و باز بدتر اینکه شرایط را طوری تعیین کنید که موفقیت یکی، شکست دیگری را در پی داشته باشد. اگر پاداش محدود شود، موفقیت شکل پیروزی و برنده شدن بهخود بگیرد و پیامد آن فقط شامل حال یک نفر یا یک تیم شود، نتیجه، کاهشی بارز در علاقه خواهد بود.
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
با امرونهی دیگران مواجهیم. هرگاه والدین با فرزندان خود طوری حرف میزنند که کنترلکننده بهنظر میرسد یا فشاری را بر آنها تحمیل میکند، فعالیتی که بدان مشغولاند جذابیت خود را از دست میدهد.
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
مجبوریم در مهلت معینی کار را انجام بدهیم. تعیین مهلت نیز گاه مانند پاداش جرقهای در ما ایجاد میکند تا بتوانیم کار را سریعتر انجام بدهیم. عدهای از افراد، به علل گوناگون، به ساختارهای بیرونی وابستهاند تا حدی که تا آخرین لحظه قبل از موعد مقرر، از دستبهکار شدن خودداری میکنند.
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
*ارزیابی میشویم.ارزیابی ارتباط نزدیکی با نظارت دارد، چون هدف از نظارت درنهایت مشاهده کیفیت کار است. گاه گفته میشود با آگاه کردن مردم از اینکه عملکردشان مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت زمینه «جوابگویی» ـ واژهای که در بخش دولتی و خصوصی باب شده است ـ فراهم میگردد و آنها وادار میشوند نهایت تلاش خود را بهعمل آورند. (این راهکار خاصه مورد علاقه کسانی است که گمان میکنند انگیزه باید از بیرون به فرد القا شود و مردم همواره سعی میکنند تا جایی که میتوانند از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند.) اما باز کنترل نتیجه عکس میدهد.
وقتی مردم تصور کنند مورد ارزیابی قرار میگیرند انگیزه درونیشان خدشهدار میگردد، حتی اگر برای کار مورد قبول، پاداش ارائه شود و حتی اگر ارزیابی مثبت باشد. عملکرد نیز اُفت میکند، بهویژه در مواردی که تکلیف مستلزم خلاقیت است. درواقع هرگاه ترغیب شویم که (بهجای تمرکز بر روند واقعی انجام کار) به این نکته توجه کنیم که چقدر کار خود را خوب انجام میدهیم، احتمال علاقهمند شدن به آن کار و ادامه آن در مواقع دیگر کمتر میشود
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
شرایط دیگری جز دریافت پاداش، انگیزه درونی را به ضعف میکشاند، مانند زمانی که ما...
*احساس تهدید میکنیم. هشدارهایی که اعلام میکنند اگر فلان کار را درست انجام ندهیم فلان اتفاق خواهد افتاد از جذابیت کار مورد نظر میکاهند. اگر پژوهش چندانی در این زمینه انجام نشده احتمالا به این دلیل است که کسی در صحت چنین موضوعی تردید ندارد.
*نظارت میشویم. مطالعه با کودکان و نیز بزرگسالان نشان میدهد که وقتی در حین انجام کار، مورد نظارت دقیق قرارمیگیریم معمولا علاقه به آن کار را از دست میدهیم
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
«انگیزه درونی اولین نمود خودمختاری و اراده است» ۲۰، حال آنکه «پاداش معمولا تا حدی یک ماهیت کنترلکنندگی دارد و ازاینرو شاید انگیزه درونی را تحلیل ببرد» ۲۱.
اگر ایراد پاداش، ماهیت کنترلکنندگی آن است بنابراین هر عامل دیگری که توان خودمختاری ما را محدود سازد همین تأثیر را بر نگرش ما نسبت به تکلیفی که مشغول انجام آنیم میگذارد. ح
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
آیا اگر صرفآ موضوعی را که قصد داریم آن را بهبود بخشیم بهصورت پاداش عرضه کنیم، میتوانیم از آثار منفی پاداش به نفع خود بهرهمند شویم؟ احتمالا خیر. دلیلش این است که تبیین دیگری برای کاهش علاقه وجود دارد: معمولا پاداش بهعنوان عاملی کنترلکننده تجربه میشود، و اصولا افراد از شرایطی که استقلال آنها را محدود کند پا پس میکشند. صِرف جابهجا کردن وسیله و هدف، این ویژگی حساس رفتارگرایی کاربردی را تغییر نمیدهد و درنتیجه اثر منفی آن بر انگیزه درونی کم نمیشود.
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
هر چیزی که بهعنوان شرط یا پیشنیاز چیز دیگری مطرح گردد، یا به عبارتی وسیلهای شود برای رسیدن به هدفی دیگر، از مطلوبیت و ارزش کمتری برخوردار است. شرطِ «این کار را بکن تا آن را بگیری» بلافاصله ارزش «این» را در مرتبه بعد قرار میدهد.
پاداشگیرنده با خود میگوید که «اگر آنها باید برای این کار به من رشوه بدهند حتمآ کاری است که من دوست ندارم بکنم». یا همانطور که اِی. اس. نیل میگوید، «تعیین پاداش برای انجام نزله اعلام این مطلب است که کار مورد نظر ارزش آن را ندارد که برای خودش انجام شود
کاربر ۲۵۰۴۳۲۰
حجم
۳۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۷۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۱۳۲,۰۰۰
۱۱۸,۸۰۰۱۰%
تومان