بریده‌هایی از کتاب راز مادرم

مادرم زیباترین زن دنیا است

همیشه فکر می‌کردم آدم‌های شجاع آن‌هایی هستند که نمی‌ترسند. با دیدن فرانچسکا و دخترش فهمیدم افراد شجاع هم مثل بقیه می‌ترسند اما آن‌ها فقط باوجود ترس عمل می‌کنند.

یک روز می‌شنوم که پدرم به مادرم می‌گوید: «تو bashert من هستی.» وقتی پدرم در خواب است خیلی آرام از مادرم می‌پرسم: «bashert چیه؟» او می‌گوید: «یک کلمه‌ی خیلی خاص توی زبان ییدیشه، یعنی شریک روح؛ یعنی سرنوشت. اگر تو bashert خودت رو پیدا کنی یعنی کسی رو پیدا کردی که با اون کامل می‌شی. این نهایت چیزیه که پدرت می‌تونسته بگه.»

آدم‌ها مثل آب در یک تالاب هستند. شما نمی‌توانید کف تالاب را ببینید و فکر می‌کنید کم‌عمق است اما فقط وقتی‌که شیرجه بزنید می‌فهمید عمق واقعی آن چقدر زیاد است.

مادرم زیباترین زن دنیا است.

مادرم باورنکردنی‌ترین زنی است که می‌شناسم. او نازک‌دل و درعین‌حال آهنین اراده است. او مهربان و درعین‌حال بر اصولش مصمم است. او یک مادر دوست‌داشتنی است

امید بهترین استراتژی است.

پدرم با واقعیت‌ها استدلال نمی‌کند. او با حمله به دیگران کارش را پیش می‌برد و در بحث عادلانه رفتار نمی‌کند. به مادرم می‌گوید: «تو درباره‌ی سیاست چی می‌دونی، این چیزا رو موقع آشپزی کردن یاد گرفتی؟» چیزی که مادرم می‌گوید این است: «تا چشمت دربیاد.»

شاید عشق چیزی‌ست که مردم وقتی ارزشش را می‌فهمند که به‌سختی به دست بیاید.

ما دیگر آرزوی سفرهای هیجان‌انگیز و ماجراجویی نداریم. همان زندگی قبلی و روزمره‌مان برایمان رؤیا شده. آرزو می‌کنیم به جهانی برگردیم که به یادش می‌آوریم.

با دیدن فرانچسکا و دخترش فهمیدم افراد شجاع هم مثل بقیه می‌ترسند اما آن‌ها فقط باوجود ترس عمل می‌کنند.

جنگ به شما یاد می‌دهد به خاطر فاصله‌ی کمی که مرگ با شما دارد زندگی‌تان همیشه در حالت اضطرار باشد.

برخی کارها فراتر از کلمات هستند.

زیبایی همیشگی نیست، داشتن دانش هم خوبه اما پول شکمِ گرسنه رو سیر می‌کنه. من اگه پول داشته باشم می‌تونم هر چیزی رو که می‌خوام یاد بگیرم. می‌تونم کتاب و معلم داشته باشم. پول به شما حق انتخاب می‌ده، بهتون آزادی عمل می‌ده و توانایی این رو می‌ده که از دیگران مراقبت کنید. آره من پول رو انتخاب می‌کنم.»

هلنا سه نوع آدم توی دنیا وجود دارن. گروه اول افرادی‌ان که گربه رو می‌بینن اما هیچ قدمی براش برنمی‌دارن. گروه دوم گربه‌ی کوچک رو می‌بینه و با خودشون می‌گن: «وای حیوونی» بعد به راهشون ادامه می‌دن. گروه سوم اما اونایی‌ان که درد و رنج رو می‌بینن و قدمی برای کمک بهش برمی‌دارن.

آدم‌ها مثل آب در یک تالاب هستند. شما نمی‌توانید کف تالاب را ببینید و فکر می‌کنید کم‌عمق است اما فقط وقتی‌که شیرجه بزنید می‌فهمید عمق واقعی آن چقدر زیاد است.

عشق چیزی‌ست که مردم وقتی ارزشش را می‌فهمند که به‌سختی به دست بیاید.

همه‌ی چیزهایی که مادرم گفت را می‌دانستم اما مواقعی وجود دارد که از شنیدن چیزهایی که می‌دانید هم احساس خوبی پیدا می‌کنید.

با نگاه کردن در آینه، تمرین می‌کنم نگاهم مهربان باشد. فقط مهربانی به‌قدر کافی و سادگیِ طبیعیِ بی‌تکلف به همراه اعتمادبه‌نفس می‌تواند مردم را جذب کند. تلاش ساختگی برای بیش‌ازحد مهربان بودن مردم را می‌ترساند.

«می‌دانی زیباترین حالت یک زن چه وقتی است؟» جواب می‌دهم: «وقتی که عاشقه.»