بریده‌هایی از کتاب افکارتان را تغییر دهید تا زندگی‌تان تغییر کند

می‌توانید افتخار کنید که از لحاظ مالی موفق هستید،

"بهترین راه کمک کردن به مردم فقیر این نیست که ما نیز یکی از آن‌ها شویم

شما شایسته‌ی بهترین‌ها هستید

اولین پیش‌فرضی است که موجب ایجاد احساس عدم شایستگی و بی‌کفایتی در انسان می‌شود. فرض می‌کنیم که مردم دیگر از ما بهتر هستند

هر وقت می‌گویید "خودم را دوست دارم!" ترس‌های شما ناپدید می‌شوند و جرأت شما زیاد می‌شود

تصور کنید می‌توانید هدفی را مشخص کنید و به هر هدفی که در ذهنتان طراحی می‌کنید برسید.

تصور کنید که آرام و مطمئن هستید و از هیچ چیز نمی‌ترسید

اگر شما نسبت به توانایی خود برای آن‌ها اعتباری قائل شوید آن‌گاه گویی که صحیح بوده‌اند و برای شما صحت می‌یابند.

باورهای خود را تغییر دهید

تنها با انجام دادن کارهایی که از آن‌ها می‌ترسید بر ترس‌های خود غلبه خواهید کرد تا زمانی که دیگر این ترس بر شما کنترلی نخواهد داشت.

موفقیت در آن سوی شکست قرار دارد."

هر انسانی نیاز دارد که او را دوست داشته باشند

دو ترس عمده‌ای که در همه‌ی ما وجود دارد، ترس از شکست یا از دست دادن

وقتی کودک مدام در سنین کودکی مورد انتقاد قرار می‌گیرد، به زودی به این نتیجه می‌رسد که چیزی در او اشتباه است.

اگر شما را والدینی بزرگ کرده بودند که مدام به شما می‌گفتند شما چه شخص خوبی هستید، عاشق شما بودند و شما را تشویق و حمایت می‌کردند و از همه مهم‌تر شما را باور می‌کردند و مهم نبود که شما چه می‌کردید یا نمی‌کردید، شما با این باور بزرگ می‌شدید که شما فرد خوب و باارزشی هستید. در سه سالگی، این باور ثابت می‌شد و زیربنای شیوه‌ی نگرش شما به خود و رابطه‌ی شما با جهان را تشکیل می‌داد

تمام خاطرات کودکی منفی او محو شده بود. احساس حقارت او نیز از بین رفته بود. به شخص جدیدی تبدیل شده بود و تغییر زندگی او، نتیجه‌ی تغییر ذهنیتش بود.

او به طور کامل فرد جدیدی شده بود.

او منفی فکر می‌کرد و همواره می‌ترسید و به طور کلی اعتماد به نفس نداشت. همیشه خجالتی بود و خود را دست‌کم می‌گرفت و ارزشی برای خود قائل نبود

ذهنیت خود را تغییر دهید (دیگر مانند گذشته فکر نکنید

وقتی فکر خود را تغییر دهید، زندگی خود را تغییر داده‌اید.