بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب به دنیا آمده‌ایم تا خوشبخت شویم | طاقچه
کتاب به دنیا آمده‌ایم تا خوشبخت شویم اثر سعید گل‌محمدی

بریده‌هایی از کتاب به دنیا آمده‌ایم تا خوشبخت شویم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأی
۵٫۰
(۳)
مردم حتی زمانی هم که از شما می‌خواهند معایبشان را آشکارا به آن‌ها بگویید، انتظار تحسین دارند. «ویلیام سامرست»
MisSSis
قلب‌های رئوف، باغچه‌اند. افکار پر مهر و محبت ریشه، واژه‌های محبت‌آمیز شکوفه و رفتارهای پر مهر و محبت میوه هستند. «جان راکسین»
مادربزرگ علی💝
تن‌آسایی و کاهلی دور کن بکوش و ز رنج تنت سود کن «فردوسی»
مادربزرگ علی💝
مردم از هیچ‌چیز به اندازه‌ی پذیرش مسؤولیت وحشت ندارند؛ با این وجود، هیچ‌چیز به اندازه‌ی احساس مسؤولیت در دنیا باعث پیشرفت انسان نمی‌شود.
مادربزرگ علی💝
حال متکلم از کلامش پیداست از کوزه همان برون تراود که در اوست «شیخ بهایی»
مادربزرگ علی💝
بلوغ روحی، یعنی لمس کردن ستاره‌های آسمان درون. هنگامی که با آسمان درونت انُس پیدا کردی، مأمنی یافته‌ای و در اعمال و رفتارت پختگی و کمال بسیار پدید می‌آید. آن‌گاه کاری را که انجام می‌دهی، دارای وقار و شکوه است.
مادربزرگ علی💝
حکایتی از مسیح (ع) مسیح از مسیری می‌گذشت، مردی بی‌ادب با او برخورد کرد، به محض دیدن مسیح به او فحاشی کرد و گفت: «ای پسر بی‌اصل‌ونسب» مسیح در پاسخ گفت: «سلام ای انسان باشرافت و ارزشمند!» اطرافیان از مسیح پرسیدند: «او به شما فحاشی کرد، چطور شما به او این‌قدر احترام می‌گذارید؟» مسیح پاسخ داد: «هر کس آنچه را دارد خرج می‌کند. چون سرمایه‌ی او همین بود، به من بد گفت و چون در ضمیر من جز نیکویی نیست، از من جز نیکویی به‌وجود نمی‌آید. ما فقط آنچه را که در درون داریم، می‌توانیم از خود نشان دهیم.»
مادربزرگ علی💝
گلی خوشبوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم بدو گفتم که مشکی یا عبیری که از بوی دلاویز تو مستم بگفتا من گلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گل نشستم کمال همنشین در من اثر کرد وگرنه من همان خاکم که هستم به تعبیری، دوست آن است که صفات پسندیده‌ی انسان را تقویت و صفات رذیلانه را تضعیف می‌کند.
مادربزرگ علی💝
تنها نشان زندگی، رشد کردن است. «جان هنری»
❤دختر کتابخوان❤
روزی سه نفر به عیادت دوست مشترکی رفته بودند که سرطان بدخیم داشت و پزشکش فقط شش ماه برای او فرصت زندگی تعیین کرده بود. بیمار از یکی از آن‌ها پرسید: «اگر دکتر تو، شش ماه به تو فرصت داده بود، چه کار می‌کردی؟» گفت: «آه، من تمام اموالم را به فقرا می‌بخشیدم و بیشتر عبادت می‌کردم.» مرد بیمار از دوست دیگرش پرسید: «تو چه می‌کردی؟» او پاسخ داد: «من تمام دارایی‌هایم را نقد می‌کردم و دور دنیا می‌گشتم و خوش می‌گذراندم.» بیمار از دوست سومش پرسید: «تو چه می‌کردی؟» دوست سوم گفت: «من؟ دکترم را عوض می‌کردم!»
مادربزرگ علی💝

حجم

۳۳۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

حجم

۳۳۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

قیمت:
۶۹,۹۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد