بریده‌های کتاب دخیل عشق
همیشه فکر می‌کنم من عاشق‌ترم یا تو؟ معلومه من عاشق‌ترم. من دل‌بستن رو خوب بلدم رضا، اما دل‌کندن رو نه.
Emma
- فرار کن! برو! - گفتم که بلد نیستم ازت دل بکنم. - این‌جا خطرناکه، پر مینه. دختر به‌زحمت آستین رضا را پاره می‌کند. - من خودم یه مین خنثی‌نشده‌ام. من رو از میدون مین نترسون!
دختر دریا
یعنی رسول هم جانباز شده بود؟ یعنی تو هم بالاخره به آرزویت رسیده بودی حوریه؟ یعنی تمام مشکلات مردت از همان تَرکش بود؟ یعنی می‌شد دیگر جلوی همسایه‌ها سرت را پایین نمی‌انداختی و گوش‌هایت را نمی‌بستی، تا نشنوی که به هم‌دیگر می‌گویند تو زنِ همان روانی ته کوچه هستی؟ یعنی می‌شد سرت را بالا می‌گرفتی و می‌گفتی همسر یک جانباز هستی و به او افتخار می‌کنی.
بانوی نقّاش
عشقم رفتن به جبهه بود. آرزوم این بود که برم شهید بشم.
SARA
سخت است به‌خاطر رضا از رضا دست بکشد.
elnaz
بچه شده بود، تازه یادش افتاده بود مثل آتنا عکس‌های این و آن را جمع کند؛ اما رضا این و آن نبود. رضا با آن آرامش و کم حرفی‌اش، با آن تحملش در برابر درد، با آن چشمان درشت و مژه‌های بلندش، دلش را برده بود.
Emma
- من نذر کردم فقط همسر یه جانباز بشم، اما نمی‌دونم چرا این‌همه سال نشد... شاید لیاقتش رو نداشتم... شایدم... شایدم زیادی سخت می‌گرفتم که باید حتماً خوشگل باشه، سید باشه... هر چی بود نتونستم پا روی دلم بذارم؛ نه نمی‌شد، نشدنی بود.
دختر دریا
همه‌جا چراغانی است. همه‌جا پُر از گل است. همه‌جا پر از بوی عطر و عود است. همه‌جا جای پای امام است و جای لطف دست‌هایش بر شانه‌های زائرانش.
R.Khabazian
زمستان بود که آوردنش. آمبولانس در حیاط بود و تا برانکارد را بیاورند داخل، برف حسابی کلاه و شال‌گردن سبز جوان را سفید کرده بود. تَک‌پسر بود و دانشجوی ترم سوم مهندسی که با وجود مخالفت پدرش، به جبهه رفته بود. سامانی که کارهای پذیرشش را می‌کرد، می‌گفت مرد همراهش گفته مادرش مُرده و دیگر کسی نیست تا در خانه مواظب او باشد.
دختر دریا
- همیشه فکر می‌کنم من عاشق‌ترم یا تو؟ معلومه من عاشق‌ترم. من دل‌بستن رو خوب بلدم رضا، اما دل‌کندن رو نه. صدای دختر انگار از جایی دور می‌آید. گوش‌های رضا هنوز از موج انفجار سوت می‌کشد؛ همان انفجاری که پرتش کرده بود طرف میدان مین و سیم‌های‌خاردار. نمی‌تواند از جایش تکان بخورد و فقط دست چپش به کمک دست راستش می‌آید. - صدای من رو می‌شنوی رضا؟ - از من دل بکن حوری! من دیگه نمی‌تونم بمونم.
دختر دریا

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۸ صفحه

صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد